وقتی افراد با هرگونه مشکلی مواجه میشوند یا شکست میخورند، سرزنش، احساس گناه، تأسف خوردن و اضطراب مقداری انرژی منفی تولید میکند.
تعریف انرژی منفی با اصطلاحات علمی سخت است ولی مسلما هر کسی آن را تجربه کرده است. این بدان مفهوم نیست که آنها بد یا منفی هستند ولی به این معناست که آنها با منبع درونی انرژی مثبتشان قطع رابطه کرده اند! شاید شما تجربه رفتن به جایی یا بودن با افرادی را دارید که باعث میشوند احساس بدی پیدا کنید؛ احتمالا احساس خستگی بکنید.
گرچه سخت است علت دقیق ناراحتیتان را معلوم کنید ولی به هر حال آن را احساس میکنید. در عوض، امکان دارد شما در کنار بعضی افراد خود به خود احساس بهتربودن و داشتن آرامش بیشتر بکنید. این تجربیات اتفاقی نیست؛ اینها نتیجه تبادل مشخص انرژی است. وقتی شخصی انرژی کمی دارد، فقط بودن با فرد دارای انرژی زیاد به او نیرو میدهد، در عین حال از انرژی خود آن شخص اندکی کاسته میشود. انتقال انرژی از شخصی به شخص دیگر موجب برقراری تعادل و توازن میشود.
مثلا اگر شما احساس خوبی دارید و با کسی که احساس بدی دارد ارتباط برقرار میکنید، بعد از مدتی آن فرد احساس بهتری پیدا میکند و احساس خوب شما کمتر خواهد شد. ممکن است این تغییر را خود احساس نکنید ولی طی چند ساعت یا چند روز متوجه میشوید که احساس خوبی ندارید. درک این تشابه به توضیح تبادل انرژی مثبت و منفی که همیشه در جریان است، بیشتر کمک میکند.
اگر شما افکار منفی داشته باشید مانند: "من احتمالاً در پروژه جدید موفق نمیشوم"، "او واقعاً مرا دوست ندارد" و "من دوباره کار را درست انجام نمی دهم". این جملات در نتیجه ی باورهای منفی است که بیشتر در زندگی شما وجود داشته است. برای مثال در جمله "من احتمالاً در پروژه جدید موفق نمیشوم" در نتیجه ی این باور می تواند باشد: "من آنقدرها خوب کار نمیکنم" و "من توانایی کافی ندارم". و یا جمله "او واقعاً مرا دوست ندارد" نتیجه این باور میتواند باشد: "من دوست داشتنی نیستم" و "مردها راستگو نیستند" و همچنین جمله "من دوباره کار را درست انجام نمی دهم." نتیجه این باور میتواند باشد: "من هیچ کاری را به طور مطلوب نمی توانم انجام دهم"
بنابراین عاملی که شما را از رسیدن به موفقیت و شادمانی بازمی دارد افکار منفی نیست بلکه باید گفت این افکار بازتاب نوع نگاه شما به جهان است .شما همیشه با باورهای خود درباره زندگی، مردم و خودتان زندگی می کنید. حتی اگر شما از افکار منفی خلاص شوید باز هم باورها در زندگی شما وجود دارند.
اگر شما سعی کنید از افکار منفی خود فرار کنید ؛ نمی توانید آنها را از بین ببرید. در بدترین حالت شما فقط نتوانستید در حذف این افکار موفق شوید .اما در بهترین حالت این افکار از ذهن شما دور شده اند ولی هنوز از بین نرفته اند بلکه به صورت پنهانی هدایت می شوند. این افکار مثل توپی هستند که تلاش می کنید زیر آب نگه دارید. شما میتوانید برای مدت کوتاهی توپ را زیر آب نگه دارید اما در نهایت از این کار خسته می شوید و توپ از آب خارج می شود.
باورهایی که درباره خود و زندگی دارید عامل به وجود آمدن افکار منفی شماست،در این شرایط مثبت اندیشی فایده ای ندارد. چون ممکن است حتی هنگامی که هیچ فکر منفی ندارید دچار سوءظن شده و برای خلاص شدن از شر افکار منفی انرژی خود را هدر دهید. علاوه براین افکار و احساسات سرکوب شده معمولاً زمانی که انتظارش را ندارید در رفتارتان آشکار می شوند. اغلب این افکار به صورت اضطراب و نگرانی خود را نشان میدهند و این در حالی است که ما از منبع این اضطراب و نگرانی ها بی اطلاع هستیم و گمان می کنیم بدون دلیل بروز کرده اند. تحقیقات زیادی نشان می دهند که سرکوب احساسات منفی باعث بروز بیماری می شود.
به جای سرکوب بهتر است وجود این افکار و احساسات را تایید کنیم. برخی انسانها هر روز جلوی آینه می ایستند و با صدای بلند می گویند "من خیلی خوب هستم. من می توانم. من دوست داشتنی هستم." به ندرت پیش می آید که این تمرین بتواند افکار شما را تغییر دهد. دلیل آن این است که شما میدانید آنچه را در مورد خودتان بر زبان می آورید صحیح نیست. وقتی با صدای بلند می گویید: "من خیلی خوب هستم." با خود می اندیشید: "اما من میدانم اینطور نیست" "من می توانم." "اما من میدانم اینطور نیست" "من دوست داشتنی هستم." "اما من میدانم اینطور نیست"
بنابراین اگر تفکر مثبت جواب نمی دهد پس راه حل چیست؟ همان طور که دیدیم باورهای منفی ما تقریباً تمام افکار منفی ما را به وجود می آورند. یک باور در واقع همان چیزی است که ما احساس میکنیم واقعیت دارد. تا زمانی که ما احساس میکنیم : "من خیلی خوب نیستم. من از عهده کارهایم بر نمی آیم. من دوست داشتنی نیستم." این جملات واقعاً در مورد ما صحیح است. و ما بر مبنای آنها زندگی میکنیم. این باورهای ما هستند که به ما می گویند چگونه احساس کنیم، چگونه زندگی کنیم و چگونه بفهمیم. تنها راه مؤثر برای از بین بردن افکار و باورهای منفی این است که باورهای زندگی خودمان را تغییر دهیم نه اینکه سعی کنیم بر افکار منفی سرپوش بگذاریم و یا وانمود کنیم افکار منفی از بین رفته اند.
منبع اولیه احتمالی یک باور زندگی خود را پیدا کنید. چه اتفاقی افتاد که به این باور رسیدید؟ برای مثال بیشتر والدین وقتی فرزندانشان مطابق میل آنها رفتار نمی کنند آنها را مورد سرزنش قرار می دهند و این کار باعث به وجود آمدن این باور می شود:"من خیلی خوب نیستم." فرزندان به حضور فیزیکی والدین خود نیاز دارند. با توجه به این نکته در صورتی که والدین این حضور فیزیکی را از فرزندان خود دریغ کنند باعث میشود این باور در آنها به وجود بیاید "من مهم نیستم"
هنگامی که منبع یک باور مشخص شد متوجه میشوید که باور شما تفسیری از تجربیات شما است. بنابراین تفاسیر دیگری هم برای باور شما میتواند وجود داشته باشد. در اینجاست که متوجه میشوید باور شما تنها بخشی از واقعیت است و نه تمام واقعیت. برای مثال وقتی از سوی والدین خود برای انجام ندادن کاری سرزنش میشوید میتوان اینطور برداشت کرد که شما از عهده آن کار بر نمی آیید. همچنین میتوان اینطور تفسیر کرد که پدر و مادر شما انتظارات غیرمنطقی از شما دارند. یا ممکن است پدرو مادر شما در مورد توانایی شما برای انجام کاری اشتباه کرده باشند. و یا ممکن است شما در انجام دادن کار بخصوصی توانایی نداشته باشید. مسلم است که نمیتوان نتیجه گرفت شما برای کارهای دیگر هم توانایی ندارید. ممکن است شما به دلیل کم سن و سال بودن نتوانید کاری را انجام دهید و این به معنی این نیست که هرگز نمی توانید آن کار را انجام دهید.
خودتان را در حوادثی که باعث ایجاد یک باور شدند قرار دهید و از بیرون به خودتان بنگرید و از خودتان بپرسید: "آیا میتوانم آن باور زندگی ام را ببینم؟" پاسخ افراد به این سؤال همیشه این است: "بله، شما هم اگر آنجا بودید می توانستید ببینید حال از خود بپرسید: "آیا من واقعاً میتوانم آن را ببینم؟" اگر شما واقعاً بتوانید یک باور زندگی خود را ببینید باید بتوانید آن را با یک رنگ، شکل و موقعیت توصیف کنید. حال آنکه نمی توانید توصیفی از ظاهر یک باور داشته باشید. در حقیقت شما نمی توانید یک باور را ببینید بلکه فقط حوادث و رویدادها را می بینید. باورها فقط در ذهن شما نقش می بندند.
علتی که برای یک فکر منفی پیدا کردید و ادعا میکنید که میتوانید آن را ببینید در واقع فقط یک تفسیر از تمام تفاسیری است که در ذهن شما به وجود آمده است. شاید از خودتان بپرسید پس رویدادهایی که باعث به وجود آمدن یک باور شده اند هیچ معنا و مفهومی ندارند؟ قبل از اینکه شما به آنها معنی بدهید چه مفهومی داشتند؟ میتوانید دریابید که این رویدادها مفاهیم متعددی دارند. البته هیچ مفهوم واحدی برای آنها نمی توان متصور شد. میتوان گفت رویدادها مفهوم مشخص و ثابتی ندارند و این شما هستید که در ذهن خود به آنها مفهوم می دهید.
به طور خلاصه میتوان گفت: باورها واقعیاتی هستند که احساس میکنیم حقیقت دارند. آنها حقایق جهان پیرامون ما میباشند. ما باورهای خودمان را قبول داریم چون تصور می کنیم می توانیم آنها را ببینیم. در صورتی که هرگز نمی توانیم آنها را ببینیم. آنها فقط در ذهن ما وجود دارند.
سعی کنید باورهایی که باعث به وجود آمدن افکار منفی شدند را از بین ببرید. سپس به سمت مثبت گرایی واقع بینانه پیش روید، مثبت گرایی با خوش خیالی فرق دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : کسب و کار موفق
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : کسب و کار موفق
جواب معما
………………………………………..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جواب :
به همین سادگی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : کسب و کار موفق
برای یک مدتی مردم فکر می کردند که با هر ضریب هوشی که به دنیا می آیند از همان میزان هوش می توانند استفاده کنند. بعدها دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که میزان هوش قابل تقویت شدن است یعنی با انجام مهارت هایی می توان هوشتان را بیشتر کنید و مغز مسیرهای جدیدی می سازد که باعث میشه بهتر و سریعتر کار کند.
در اینجا مهارت هایی را معرفی می کنیم که شما را باهوش تر می کنند و دلیل آن را هم ذکر می کنیم.
نواختن آلات موسیقی
نواختن موسیقی به افزایش خلاقیت، مهارت تجزیه و تحلیل، زبان، ریاضی، مهارت هماهنگی حرکات عضلات کوچک و غیره کمک می کند. نواختن آلات موسیقی اتصالات جدیدی می سازد که باعث تقویت رشته های عصبی که نیمکره های مغز را به هم وصل می کنند می شود.
سعی کنید همیشه مطالعه کنید
مطالعه استرس را کم می کند همچنین باعث می شود احساس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید.در محیط کار ، به شما کمک می کند تا بهتر بفهمید که کارها را چگونه باید انجام دهید. همچنین باعث بهبود مهارت های مدیریتی شما می شود.
ورزش را فراموش نکنید
وقتی به طور منظم ورزش می کنید سلول ها از BDNF که پروتئینی برای تقویت حافظه، یاد گیری، تمرکز می باشد،سرشار می شوند. این عمل اصطلاحا هوشیاری ذهنی نامیده می شود.
سعی کنید زبان جدیدی یاد بگیرید
یادگیری موفقیت آمیز یک زبان جدید ذهن شما را قادر می سازد کار هایی که نیاز به استفاده از مغز هستند را بهتر انجام دهید. این فعالیت ها شامل مهارت انجام کار های اجرایی معمول مانند برنامه ریزی و حل مشکلات می شوند. وقتی بتوانید حداقل دو زبان بلد باشید بهتر می توانید توجهتان را به چیزهایی که در اطرافتان در حال رخ دادن هست معطوف کنید. بسته به واکنش مغز به یادگیری زبان جدید، ممکن است مسیر دیگری نیز باز شود. یادگیری یک زبان دیگر ممکن است آخرین حلقه مفقوده ای باشد که مردم نیاز دارند تا ذهن خود را آماده به دست آوردن شغل های مدیریتی کنند.
یادگیری تجمعی خود را تست کنید
حتما" برای شما هم پیش آمده وقتی قرار است مثلا فلان روز امتحانی رو بدید چون تکرار زیاد می کنید روی موضوع و درس تسلط پیدا می کنید.مشکل اینجاست که ما خیلی سریع آنها را فراموش می کنیم.یکی از دلایلی که یادگیری زبان جدید به باهوشتر شدن شما کمک می کند این است که نیاز به یادگیری تجمعی دارد. یعنی ما همیشه به دانسته های قبلی نیاز داریم و یا مجبوریم گرامر و لغات جدید را یاد بگیریم و چون همه ی این فرآیندها تکرار می شود مهارت و تسلط ما به اون زبان بیشتر می شود.
بازی های فکری انجام دهید
سودوکو، پازل، معما، بازی های ویدویی، بازی های کارت، و فعالیت های مشابه باعث افزایش شکل پذیری عصبی می شوند که این باعث می شود تا از زاویه جدیدی به همه چیز نگاه کنیم با الگو های جدیدی آشنا می شویم و توانایی شناختی ما بهبود پیدا می کند. افرادی که شکل پذیری عصبی بیشتری دارند سریعتر یاد میگیرند و بیشتر به یاد می آورند، کمتر در خطر افسردگی قرار می گیرند.
مدیتیشن کنید
در سال 1992دانشمند ریچارد دیویدسن از دالایی لاما دعوت کرد تا امواج مغزی وی را در زمان مدیتیشن مورد مطالعه قرار دهد تا کشف کند که آیا مغز وی امواج خاصی را در آن لحظه تولید می کند یا خیر. مشخص شد که زمانی که دالایی لاما در حال مدیتیشن بودند، امواج مغزی آنها نشان داد که آنها در حالت ذهنی عمیقی از مهربانی قرار دارند. افراد بلند پرواز به مدیتیشن علاقه مند شدند. چون این تحقیق بیان می کرد که می توانیم دقیقا قبل از یک گفتگو، احساس قدرت کنیم، زمانی که در خواست ارتقا می کنیم اعتماد به نفس بیشتری داشته باشیم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : http://iransbiz.ir/1396/04/25/346/
برای آدمها خیلی راحت است خود را متقاعد کنند که لازم نیست بقیه دوستشان داشته باشند. واقعیتِ مشکلی که وجود دارد این است که حتّی درونگراترین افراد هم به حداقل یک نفر نیاز دارند که دوستشان داشته باشد، اگر نه در این دنیای بزرگ تنها میمانند. اگر شما آن فرد تنهایی هستید که به جمعهای ناهار بین ساعتهای کاری دعوتتان نمیکنند و یا اگر به برنامهی جمعهشبها دعوت نمیشوید، احتمالا لازم است کاری با فکر انجام دهید تا وضعتان تغییر کند. آدمهای دوستداشتنی معمولا عادتهای خاصی دارند.
ما در زندگی روزمره هر روز تعدادی آدم خاص را میبینیم که از دیدن بعضی از آنها خوشحال میشویم و ممکن است سعی کنیم از دیدن بعضی دیگر دوری کنیم. حتّی وقتی برای یک احوالپرسی ساده به سمت شما میآیند بهانههای مختلفی میآورید تا مجبور به صحبت کردن با آنها نشوید. در آن روی سکه، افرادی هم هستند که شما دوستشان دارید و منتظرید شنبه صبح بشود تا سرکار بروید و برایشان از آخر هفتهای که داشتهاید تعریف کنید. این طور افراد دارای مهارتهای اجتماعیای هستند که باعث میشود خیلی دوستداشتنی باشند.
عادتهایی را که در ادامه خواهیم گفت احتمالا در افرادی که دوستشان دارید زیاد دیدهاید یا این عادات رفتاری را خود شما هم داشته باشید، اما باید بتوانید بیشتر آنها را در خود تقویت کنید.
از هر فرصت و مکالمهای برای اینکه دیگران شما را عقل کل فرض کنند استفاده نکنید. سعی کنید به صحبتهای بقیه گوش دهید و سوالهای مناسب بپرسید. دیگران باید بتوانند از طریق حرف زدن با شما احساس خوبی دربارهی خودشان پیدا کنند. پس از مدتی مردم برای مشورت گرفتن و صحبت کردن به سمتتان خواهند آمد.
نه تنها نباید آدم افادهای و مغروری باشید بلکه باید تا نظرتان را در مورد مسئلهای نخواستهاند سکوت پیشه کنید. حتما برای خودتان هم آزاردهنده است که در دفتر کارتان کسی گوش بایستد و بدون اینکه از او بخواهید نظراتش را بیان کند. شما خودتان متوجه خواهید شد چه زمانی به نظراتتان احتیاج دارند، بنابراین بهتر است غیر از مواقع نیاز خود را زیاد آفتابی نکنید.
بعد از بحث و جدل، کینهها و بدیها را از دلتان دور کنید، بهخصوص زمانی که مشاجره بر سر موضوع بیاهمیتی بوده است. باید در طی زمان یاد بگیرید که انسان بزرگی باشید و دلتان را بزرگتر کنید. این باعث میشود دیگران شما را بیشتر تحسین کنند. البته قرار نیست سادهلوح و ضعیف باشید و همهی بدیهای دیگران را ببخشید. همیشه به دیگران گوشزد کنید که از خط قرمزتان عبور کردهاند، اما تا ابد این موضوع را به رخشان نکشید.
به اطرافیانتان فرصت دهید تا رشد کنند و به آنها فضای اشتباه کردن بدهید. میدانید که همه چیز در زندگی دارای یک منحنی یادگیری است و شما باید به آدمهای اطرافتان فرصت این رشد و یادگیری درونی را بدهید. این شما را قابل اعتمادتر و به تبع آن دوستداشتنیتر میکند و دیگران برای درخواست کمک و مشورت بیشتر به شما مراجعه خواهند کرد.
اینکه به خصلتها و ویژگیهای خوب دیگران توجه کنید نشان میدهد شما فرد خودمحوری نیستید. اگر به اطرافیانتان توجه نشان دهید نه تنها شما را دوست خواهند داشت بلکه وقتی شما را میبینند از ته دل لبخند میزنند و از دیدنتان خوشحال میشوند. همهی ما وقتی کسی تحسینمان میکند یا چیز خوبی در موردمان میگوید، حرف او در خاطرمان میماند و باعث میشود ناخودآگاه او را بیشتر دوست داشته باشیم.
گاهی اوقات بسیار سخت است که با افرادی کار کنید که شخصیتشان کاملا با شما متفاوت است. باید بتوانید برای بهبود روابطتان نقاط قوت آنها را ببینید، روی آنها تمرکز کنید و از آنها فرصتی برای بهتر شدن روابط بسازید. برای اینکه دوستتان داشته باشند باید بتوانید روی ویژگیهای خوبی که از اطرافیانتان میبینید سرمایهگذاری کنید تا آنها هم قدرتان را بیشتر بدانند.
هیچ چیز آزاردهندهتر از فردی نیست که اطلاعات درستی راجع به اتفاقات پیش آمده ندارد و با بیعدالتی تمام دیگران را قضاوت میکند. شما باید برای نتیجهگیری در مورد یک موضوع، تمام جزییات را بدانید و پیشامدها را دقیقا بسنجید تا بتوانید قضاوت عادلانه و غیرجانبدارانهای داشته باشید. این رفتار احترام و تحسین دیگران را برمیانگیزد.
این روزها پیدا کردن آدمهای اصیل و صادق بسیار کم اتفاق میافتد و این باعث میشود شما دوستداشتنیتر شوید. اگر شما برای کسی فیلم بازی نکنید، همین باعث میشود از همنشینی با آدمهای متظاهر لذت نبرید. اگر صورت واقعی افراد را دوست داشته باشید و بتوانید با محبت و به درستی از آنها انتقاد کنید، شما را دوست خواهند داشت و در هنگام مشکلات از شما درخواست راهنمایی میکنند. در طولانیمدت زمانی که مردم شما را به عنوان فردی بیریا و راستگو بشناسند هر حرف و رفتاری را از جانب شما به فال نیک میگیرند و هنگامی که احتیاج به کمک دارند به سراغتان میآیند تا بدون اینکه بهدنبال منافع خودتان باشید آنها را پشتیبانی کنید.
هیچگاه در تقسیم کردن شادیها و چیزهای خوب بخیل نباشید. اگر در جایی فروشگاه حراجی دیدید به دوستانتان هم بگویید. سعی کنید وقتی به مسافرت میروید برای محل کار و همکارانتان از خوراکیهای آنجا بیاورید. زمانی که از کمک کردن به دیگران احساس خوبی داشته باشید و در آن راهی برای کمک کردن به خودتان پیدا کنید دیگران از صمیم قلب شما را دوست خواهند داشت.
مردم باید بتوانند با شما درددل کنند و مطمئن باشند رازشان نزد شما میماند. باید دیگران را مطمئن کنید که از اعتمادشان سوءاستفاده نخواهید کرد و راز آنها را راز خودتان بدانید. انسانهای قابل اطمینان همیشه دوستداشتنیتر هستند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : http://iransbiz.ir/1396/04/24/345/
این روزها بسیاری از مردم تحت فشار استرس هایی هستند که تأثیر منفی بر زندگی و مثبت اندیشی شان دارد. گاهی افراد اهمیت مثبت اندیشی را از یاد می برند و این ها درست همان افرادی هستند که همیشه در حال حل مشکلات خود در محیط کار و خانه هستند و این ناراحتی ها و استرس ها لحظه به لحظه ذهنشان را مسموم می کند. این ساز و کار به صورتی است که شخص خودش متوجه نمی شود. اگر شما هم در چنین شرایطی به سر می برید.
لیست 10 تایی زیر از ناراحتی های روزمره که مثبت اندیشی ما را نشانه می رود حتماً در مورد شما نیز صادق است. بگذارید ببینیم چه افکار مزاحم و بی فایده ای می توانند بر تفکرات مثبت شما تأثیر بگذارند و نیز راه حلی برای پایان دادن به آن ها بیابیم.
برای تکمیل پروژه ها، خرید، تماس با خویشاوندان و … . در کل می توان گفت این لیست بی پایان است. هجمه ی بی وقفه ی امور زندگی مانع انجام وظایف شخصی و شغلیمان می شود و در نتیجه همیشه استرس و نگرانی آن ها را داریم و نمی توانیم مثبت اندیش باشیم.
راه حل: همواره سعی کن اوقاتی را به خانواده، خودت، تفریح و … اختصاص دهی. این کار می تواند موجب آرامش شود و تو را از بند فکرهای منفی رها کند.
این روزها همه در حال رقابتند. همه می خواهند بهترین باشند. و افراد در این پیکار شخصیت، شأن و مثبت نگریشان را فراموش می کنند. دروغ، خیانت و … رواج می یابد.
راه حل: اندکی صبر کن و به جایگاهی که در آن قرار داری فکر کن. کجایی؟ چه کاره ای؟ هدفت چیست؟ آیا همین ها کافی هستند؟ راضیت می کنند؟ ادامه نده و فکر کن ببین مهم ترین ها در زندگیت چه چیزهایی هستند.
نمی توان از یک انسان معمولی انتظار داشته باشیم مانند جولیوس سزار بتواند حداقل سه کار را در آن واحد مدیریت کند. در کل ذهن انسان در لحظه می تواند تنها بر یک عمل متمرکز شود و انجام چند کار در یک زمان خلاقیت و کیفیت کار و نتایج آن را کاهش میدهد. همه ی این ها باعت بروز استرس و نگرانی می شود.
راه حل: اولویت تعیین کن. هر کاری به نوبت. این بهترین راه برای انجام کارها است.
حتی اگر پولدار و ثروتمند باشی باز هم همیشه نگران آن هستی. انسان ها به دنبال ثروت و جاه همه چیز را فراموش می کنند، دچار افسردگی می شوند و همواره مضطرب و پریشانند.
راه حل: همواره به خاطر داشته باش پول وسیله است نه هدف. سعی کن کمتر به پول فکر کنی و به لذت های دیگر در زندگی بپردازی.
امروزه مسئله ی جوانی چه به طور طبیعی و چه در نتیجه ی عمل های جراحی زیبایی و … بسیار مهم و حیاتی به نظر می رسد. مردم بر این باورند که افراد جوان تر الزاماً موفق و شاد هستند و به همین دلیل با اولین چین و چروک ها حتی در 25 سالگی می ترسند و غصه می خورند.
راه حل: داشتن چهره ای مثبت راهی خوب برای زیبا به نظر رسیدن است. اگر انسان مثبت گرایی باشید حتماً همه دوستت خواهند داشت.
در ذهن یک شخص امروزی این باور عمومی وجود دارد که داشتن اطلاعات و آگاهی یعنی موفقیت. به همین دلیل افراد همیشه نگران منتظر اخباری هستند که فرصت نکرده اند بشنوند، بخوانند و پیگیری کنند.
راه حل: بپذیر که نمی شود همه چیز را در دنیا بدانی. باید تنها به دنبال اطلاعاتی باشی که به دانستن آن نیاز داری و البته به دنبال اخبار بد که موجب افسردگی می شود نباش. گاهی دست از سر اخبار بردار!
برخی افراد نگرانند که مبادا شیوه ی زندگیشان غلط باشد. وقتی نگران شباهت های زندگیمان با دیگران هستیم برخی از امور مانند علایق شخصی و اصالتمان را از دست می دهیم.
راه حل: آن چه دیگران می گویند و می اندیشند را فراموش کن. وقتی نگران تفکرات همکاران و همسایه ها و اقوام هستی ممکن است اندیشه ها و اعتقادات خودت را از یاد ببری.
طبیعت بشر به گونه ای است که همیشه دلواپس عشقش است. وقتی عاشق نیستی و از تنها ماندن می ترسی، وقتی عاشقی و می ترسی عشقت را از دست بدهی و نیز زمان هایی که در سوگ عشق پیشینت زانوی غم بغل گرفته ای.
راه حل: مطمئناً عشق احساس فوق العاده ای در انسان ایجاد می کند اما وجود یا عدم وجودش به آرزوها و افکار انسان وابسته نیست. آرام و آسوده به زندگیت برس و نگران آن نباش و آن گاه خواهی دید که همه چیز درست می شود و خود به خود به پیش می رود.
روزانه از طریق تلویزیون چندین خبر ناگوار و منفی درباره ی درباره ی حملات مختلف، تصادفات رانندگی، سقوط هواپیماها و بلایای طبیعی به گوش افراد می رسد و به همین خاطر است که آنها همیشه نگران چیزهایی هستند که شاید اتفاق بیافتند.
راه حل: سعی کن مثبت باشی و به چیزهای خوب فکر کنی. با ترسیدن چیزی حل نمی شود پس از زمان حال لذت ببر و حضور ذهن داشته باش. اجازه نده اخبار بد باشند که ذهن تو را کنترل کرده و جهت میدهند.
شاید خنده دار باشد ولی تنها گزارشگران، خلبان ها و زمین شناس ها نیستند که درباره شرایط آب و هوایی نگرانند. اگر آماری از خواندن و دیدن و شنیدن اخبار آب و هوا توسط افراد عادی داشته باشیم می فهمیم که مسئله ی آب و هوا برای عده ی زیادی از مردم یک مسئله ی جدی و نگران کننده است.
راه حل: چیزی به نام هوای بد وجود ندارد. سعی کن انواع آب و هوا را امتحان کنی و نگران برف و باران و باد نباشی.
نتیجه: همه ی این ترس ها ممکن است در زندگی روزمره ی شما نیز وجود داشته باشد و شما متوجه سمی که به ذهنتان وارد می کنند و نیز تداخل آن ها با افکار مثبتتان نباشید. در دنیای مدرن افراد عادت کرده اند لزوم وجود اندیشه ها و اعمال مثبت و مثبت نگری را فراموش کنند.
ممانعت از این نگرانی ها کار ساده ای نیست. فقط باید کمتر به آن ها فکر کنی تا اثراتشان کمتر شود. به یاد داشته باش که مثبت اندیشی کلید شادی و موفقیت در زندگی است. به استقبال افکار مثبت برو و اجازه نده نگرانی های غیر ضروری سلامت و سعادتت را به خطر بیاندازند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : http://iransbiz.ir/1396/04/21/344/
میدونم متن زیر کمی تخیلی بنظر می رسه، اما ارزش مطالعه و در نظر داشتن رو حتما داره …
آیا واقعاً میتوانید با استفاده از قدرت ذهن، ثروت خلق کنید؟
پاسخ ساده این است که: آری، شما میتوانید.
اینکار به انضباط و اعتقاد نیاز دارد. ذهنمان بسیار قدرتمند است و بسیاری از مردم روش استفاده از آن، یا استفاده از آن به اندازهای که تفاوتی ایجاد کند را نمیدانند. بیشتر مردم بجای اینکه با استفاده از فکرشان ثروتمند شوند و به استقلال مالی برسند، به دنبال طرحهای زود پولدار شدن یا راههای میانبر برای رسیدن به ثروت هستند.
من پیشنهاد میکنم بجای اینکه دنبال پول بیشتری باشید، بیاموزید که چگونه ثروت خلق کنید. طرحهای سریع پولدار شدن را متوقف کنید. به این فکر کنید که چگونه ثروت خلق کنید و از بدهی خلاص شوید. این یک فرایند است و فرایندها زمانبر هستند.
خوب، اکنون چگونه میتوانید با استفاده از قدرت ذهنتان ثروت بیشتری خلق کنید؟
در ابتدا نیاز به تصویری شفاف از خواستهی واقعیتان دارید. یعنی باید اهداف خود را مشخص کنید. اهداف مالی. وقتیکه آنها را روشن کردید سپس نیاز به یک طرح دارید. نیاز نیست خود را درگیر جزئیات بکنید. اینجاست که ذهنتان وارد میشود.
وقتیکه اهداف روشن داشته باشید، ذهن ناخودآگاه شما بدنبال فرصتهایی برای عملی کردن اهدافتان میگردد. آنگاه شبکه کورتکس مغز شما فعال میشود. ذهن ناخودآگاه زمانی وارد عمل میشود که چیز مشخصی برایش تعریف کنید.
در ۹۰ تا ۹۵ درصد مواقع ما طبق برنامهریزی داخلی عمل میکنیم. ما در سالهای ابتدایی عمرمان برای تمام کارهایی که میکنیم بعلاوه اعتقادات پولی که اکنون داریم، برنامهریزی شدهایم. ما داستانی از پول داریم که طی سالها در ذهن ناخودآگاه ما نوشته و برنامهریزی شده است. به راندن یک خودرو بیاندیشید. دیگر نیازی نیست بطور مرتب به رانندگی یک خودرو فکر کنید. شما برنامهریزی شدهاید که آن را برانید. بیشتر مواقع به یاد نمیآورید که چگونه به مقصد رسیدید فقط یادتان میآید که به آنجا رسیدید. دلیلش این است که برنامهریزی داخلی شما همهی این کارها را انجام میداد. چشمتان چراغ قرمز را میبیند و بصورت خودکار علامتی به پایتان میفرستد تا حرکت کرده و ترمز را فشار دهد.
در مورد پول هم داستان به همین شکل است. ما طوری برنامهریزی شدیم که طرز فکری کمبودنگر یا طرز فکری فراوان نگر و موفقیتآمیز دربارهی پول داشته باشیم. اگر برای پرداخت قبضهایتان تقلا میکنید یا عمیقاً مقروض هستید یا در فقط در آسایش نسبی هستید و فکر میکنید که هیچوقت ثروتمند نمیشوید، پس احتمالاً طرز فکر کمبودنگر دارید. بیشتر ثروتمندان طرزفکر فراواننگر و موفقیتآمیز دارند. آنها میدانند که پول زیادی بدست میآورند و حتی اگر آنرا از دست بدهند، میدانند که باز هم دوباره ثروتمند میشوند.
خوب، شما چی دارید؟ آیا طرزفکر فراواننگر و موفقیتآمیز دارید؟ یا طرز فکری کمبودنگر؟
آیا خودتان را در حالت ثروتمندی میبینید؟
آیا افکار کسانی را دارید که هیچوقت پول ندارند یا فکر میکنند پول است که پول میآورد یا ثروتمندی چیز خوبی نیست؟
پس اگر میخواهید پول بیشتری در زندگی خود داشته باشید باید طرز فکرتان در مورد پول را تغییر دهید. قدرت ذهنی شما میتواند حساب بانکیتان را تغییر دهد. همین امروز اقدام کنید تا جادوی قدرت ذهن ثروتمند را مشاهده کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...زمانی که دعا کردن را شروع میکنید، در واقع به سوی خدا گام برمیدارید و کلید مشکلات شما شروع به باز شدن میکند. دعا و شکرگزاری ما را در زمان حال نگه میدارد و همین حضور در لحظه، روحیه و حال مثبت در وجود ما ایجاد کرده و میزان انرژی ارتعاشی مثبت را چند برابر میکند که سبب آرامش کل بدن میشود .
شما وقتی روز خود را با دلخوری آغاز میکنید، تمام روز شما تباه میشود وقتی به این بیندیشیم که دیگران هم مانند ما از ارزش وجودی برخوردار هستند، دیگر مایل نیستیم در مقابل آنها جبهه گیری کرده و احساسات منفی را نثارشان کنیم. توجه داشته باشید که رفتار آگاهانه ما سبب میشود انرژی مثبت اطرافیان را به سوی خود جذب کرده و باتری وجودمان را با انرژی مثبت آنها شارژ کنیم.
توجه کنید که جنبه مثبت و منفی دیدن هر چیز به برداشت ذهنی ما برگردد. در اصل هر وضعیتی از زندگی سراسر فیض و عظمت الهی را به تصویر میکشد و حقیقت واحدی را آشکار میکند در همه چی و همه کس روح الهی نهفته است وقتی با این دیدگاه به زندگی بنگرید خیر و برکت الهی از کائنات به سوی شما سرازیر میشود.
زندگی جاری و روان است و ذات آن تحول و دگرگونی است. هر چه قدر در برابر زندگی جبهه گیری کنید بیشتر رنج خواهید برد. هر وقت که بخواهید اوضاع و شرایط زندگی را مرتب و کنترل کنید، حالت اضطراب و فشار عصبی به شما دست میدهد که همین امر سبب تولید انرژی منفی میشود. این گونه تصور کنید که زندگی هم چون رودخانهای پرجوش و خروش است آیا فایدهای دارد که با آن دست به گریبان شوید؟
اگر ذهن ما به افکار منفی عادت کرده باشد، لازم است آگاهانه این عادت را ترک کرده تا انرژی مثبت جذب ما شود. هوشیار باشید و نگذارید تصاویر هولناک ناشی از تفکر منفی وارد ذهن ما شوند. به جای تصاویر منفی، جریان آرامی از زندگی را تجسم کنید، این تغییر نگرشی ذهنی سبب جذب انرژی مثبت شده و ما را مبهوت میکند.
وقتی شما نهایت تلاش خود را کرده اید پس هر آنچه که قرار است رخ دهد، عملی میشود و کاری از دست شما برنمی آید. در اصل هرآنچه را که شما از بابت آن نگران هستید در اکثر مواقع روی نمیدهد. پس چرا انرژی خود را با نگرانی هدر میدهید؟ هر نوع نگرانی سبب میشود که درون شما پر از انرژی منفی شده که سلامتی شما را به خطر می اندازد، کافی است عاقلانه برنامه ریزی کنید و به خداوند توکل داشته باشید.
گذشته، گذشته است و جزو خاطرات ما میشود. ما نباید به گذشته فکر کنیم. به هر حال اگر خاطرات ناخوشایند گذشته را در ذهنمان جا میدهیم، مطمئنا دلخور خواهیم شد. پس با عفو و بخشیدن میتوانیم کلی انرژی مثبت جذب کنیم.
اگر مایلید که انرژی مثبت جذب کنید سری به طبیعت بزنید، به پارک رفته و به گلها و درختان بنگرید که چگونه با وزش بادتکان میخورند و چگونه آرامش و صفا را از وجودشان منعکس کرده و انرژی مثبت را به شما منتقل میکنند.
هنگام معاشرت با دیگران سعی کنید که حضور آگاهانه داشته باشید. اجازه دهیدکه دیگران حرف خودشان را بزنند و عقاید خود را ابراز کنند. دست از جبهه گیری بردارید تا مردم جذب طبیعت آرام شما شوند و انرژی مثبت شما به آنها هم ساطع شود.
برای آنکه آمادگی پذیرش انرژی مثبت را داشته باشید چشمهای خود را ببندید و سعی کنید از درون جسم، خود را احساس کنید با این سبکی که در وجودتان ایجاد میشود سبب جذب انرژی مثبت و بیرون راندن انرژی منفی میشود.
با به کار گیری روشهای ذکر شده میتوانیم انرژی مثبت را جذب خود کرده، همچنین با هوشیاری و توجه به زمان حال و فارغ از زمان گذشته، با آرامش، انرژی مثبت جذب شده را به افراد دیگر انتقال دهیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...