حتما برایتان پیش آمده که از استعداد فردی در یک حوزه خاص شنیده باشید
یا اینکه حرف هایی در مورد بی استعدادی فرد دیگر در زمینه ای به گوشتان خورده باشد. اما جدای از اطرافیان، انسان ها معمولا درک درستی از استعدادها و مهارت های خود ندارند.
برای نمونه اگر در حال قهوه نوشیدن یکی از شما بپرسد در چه زمینه هایی مهارت دارید؟ احتمالا یکی از این دو جواب شما خواهد بود:
ممکن است اولین جواب را به دلیل بگویید که تا به حال در مورد پاسخ چنین سوالی فکر نکرده اید و جواب دوم هم از این باور عمومی نشات می گیرد که شما نیز مانند بقیه، استعدادها و مهارت هایتان را به نام «مهارت» نمی شناسید.
بهتر است کاغذی بردارید و لیستی از مهارت های کنونی تان، مواردی که قبلا داشته اید و یا آن هایی که مایلید بهبود دهید را تهیه نمایید..
تنها دو قدم برای این تمرین وجود دارد:
قدم ۱: ایده های تان را بنویسید
قرار نیست یک شاهکار ادبی بنویسید. فقط ایده های تان را به روی کاغذ بیاورید.
در قدم اول کمیت مد نظر است. تا می توانید به شمار ایده های تان روی کاغذ بیافزایید. می توانید از سوال های زیر استفاده کنید:
لطفا فروتن نباشید و هر آن چه که در آن خوب هستید را بنویسید. آیا طرح های بازاریابی بسیار خوبی می سازید؟ هیچ کس مانند شما نمی تواند پولش را مدیریت کند؟ به گذشته تان رجوع کنید. آیا در کارهایی که به شما محول می شد خوش قول بودید؟
اگر فکر می کنید هر کاری را که شما انجام می دهید بقیه نیز می توانند انجام دهند؛ اشتباه می کنید. مثلا اگر مهمانی های شما زبانزد همه است، حتما می توانید در ارتباط برقرار کردن با دیگران و برنامه ریزی مراسم ها به خوبی بدرخشید. این کار اگرچه آسان است اما یک مهارت محسوب می شود. یا مثلا برای این مشهورید که می توانید لباس های یک سفر ده روزه را درون یک چمدان کوچک جا دهید؟ آیا تا به حال در پارکینگ منزل تان نجاری کرده اید در حالی که همیشه برای شما یک سرگرمی بوده نه بیش تر؟
قدم ۲: به دنبال الگوها بگردید
حالا که همه ی مهارت های تان را نوشته اید با نگاهی دقیق، متوجه ربط داشتن برخی به برخی دیگر می شوید.
آن ها را به بهترین نحوی که می توانید، گروه بندی کنید. مثلا در چهار گروه زیرجای دهید:
اگر بار اولی است که چنین کاری می کنید احتمالا به سرعت به الگوهای لازم دست پیدا نمی کنید. ایده های تان را در جایی قرار دهید که هر روز چشم تان به آن ها بخورد و اگر چیزی به ذهن تان رسید آن را یادداشت کنید. ترس، شما را از نگه داشتن آن کاغذها منع می کند اما با گذاشتن شان در جیب یا روی میز آن را شکست دهید.
ممکن است این کار برای بعضی ها عجیب باشد اما شما اهمیت ندهید. حتی می توانید از برنامه های تلفن هوشمند تان استفاده کنید؛ اما به یاد داشته باشید قدرتی که نوشتن روی کاغذ دارد قابل مقایسه با نوشتن در تلفن همراه تان نیست.
هدف از یافتن الگوها، شفاف کردن مهارت هایی است که دارید. برای مثال اگر ۱۰ مهارت دارید و ۹ مورد آنها در گروه «مهارت هایی که در کار کنونی ام استفاده نمی شوند» باشند؛ باید به فکر کار جدیدی باشید که از بیش تر مهارت هایتان در آن استفاده شود. یا باید مهارت های تان را با کارتان درآمیزید و یا این که مهارت های مورد نیاز کار تان را فرا گیرید.
اگر نتوانستید هیچ مهارتی را بنویسید زمان آن رسیده که به دوست تان زنگ بزنید و از او بپرسید. هدف از نوشتن مهارت ها امید و آگاهی است.
اولی آسان است: تکرار مکررات امید زیادی می طلبد. در ابتدای مسیری مانند این، به آسانی دل سرد می شوید و شاید فکر کنید هیچ مهارت کاری ندارید. در اینجاست که امید به شما کمک می کند.
دومین هدف، آگاهی است که در فهمیدن مهارت های جدیدی که برای کارتان لازم است به شما کمک می کند.چه بخواهید در کار کنونی تان پیشرفت کنید و یا کار جدیدی بیابید؛ به مهارت های جدیدی نیازمندید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : digiato.com