❤️❤️❤️❤️❤️
عالم هرچه دارد
از فاطمه(س)است
❤️❤️❤️❤️❤️
هرچه دارم من به عالم از دعای فاطمهست
ناله دارم آه دارم درعزای فاطمهست
اشکهایم روز محشر دستگیرم میشود
گریههایم روز و شب از گریههای فاطمهست
کوچه و گودال در عالم چه فرقی میکند
پهنه عالم تمامی کربلای فاطمهست
اولین حامی خط رهبری تا پای جان
اینهمهدرد و غم و رنج ازبرای فاطمهست
فاطمیه آمده مرغ دلم پر میزند
مرغدلهردمغزلخواندرهوایفاطمهست
فاطمه گفتم تمام پیکرم آتش گرفت
سینهی سوزان من والله جای فاطمهست
تازمین افتاد طفلی گفت بابا مادرم
آهِ درکوچه صدای مجتبای فاطمهست
بیشترازهرکسی گریان مادر مجتباست
چونکه شاهدبرغمورنجوبلایفاطمهست
وصف زهرا گفته در قرآن خداوند جلی
کوثرویاسین و طاها درثنای فاطمهست
هرکه درعالم گدای هر کریمی میشود
رمز اکرام کریمان هلاتای فاطمهست
شافعان در حشر محتاج عطای فاطمهند
درصف محشرشفاعت از برای فاطمهست
هرشهیدی تا بهخاک افتد یقین دارم بدان
بارخگلگون به عالم خاک پای فاطمهست
هم امام و رهبر زهراعلی مرتضاست
چونکه درعالمعلی قبلهنمایفاطمهست
چهارده بیت غزل تا نذر آل مصطفاست
خشتخشتو بیتبیتش از عطایفاطمهست
❤️❤️❤️❤️❤️
مرتضی_محمودپور
...زمانی که در مورد برند Brand ( نام تجاری و نشان تجاری یا مارک ) صحبت به میان میآید، گویی که در مورد یکچیز واحد بحث مینماییم. درحالیکه هرگز اینگونه نیست. پس برای درک برند و فرایند برندسازی ، شناخت انواع برند حائز اهمیت است.
در حقیقت واژه برند یک مفهوم کلی و عام است که متناسب با جایگاه کاربردی خود باید کاملاً متفاوت مورد استفاده واقع شود. مخاطب مجبور است تا با توجه به متن و محتوای جمله ( Context یا Content ) منظور گوینده را متوجه شود. تمام این مشکلات ناشی از عدم تسلط افراد به انواع برند است. اگر افراد بدانند که برای هر نوع برند یک واژه تخصصی وجود دارد، در این صورت از این سردرگمی خارج خواهیم شد. به ساخت و توسعه یک برند، برندینگ یا برندسازی گویند و انجام آن بر عهده مدیریت برند است. در ادامه به بیان لیستی از انواع برند خواهیم پرداخت که شامل حداقل ۲۱ نوع برند است ( شاید بعد از مطالعه متن زیر، تنها از واژه عمومی برند استفاده نفرمایند ).
این دسته بندی برند ، برای اولین بار توسط تیم مشاوران مدیریت ایران در زبان فارسی ارائه میگردد.
در این مقاله سعی خواهیم نمود تا تمام ۲۱ نوع مختلف برند را بهتر بشناسیم :
به نوع ، برند فردی Individual Brand نیز گفته میشود. این نوع برند بهصورت یک هاله، پیرامون شخصیت فرد ساخته میشود تا با برنامهریزی مشخص و مدون ، فرایند رشد و ارتقاء جایگاه اجتماعی، سیاسی، علمی ، …. فرد را در جهت دستیابی به فرصتهای جدید، تقویت نماید. روش ایجاد برند برای یک فرد را برندینگ شخص (پرسنال برندینگ) Personal Branding گویند. تصویر برند ایجادشده از فرد، کاملاً با روش بهکارگیری کانال برای ارائه برنامه بازاریابی آن فرد، مرتبط است. توجه نمایید: در اغلب موارد به علت عدم وجود برنامه یا مدل تجاری مشخص، کمپین برندینگ فردی به استراتژی تجاری افراد کمکی نمینماید. در بین انواع برند ، از آنجایی که این نوع برند با محوریت فرد است ، یکی از چالشهای بزرگ برای مدیر برند محسوب میشود.
اینگونه از برند، موجب افزایش درک مخاطب از ایده موجود در کالا و اجناس میگردد. ایدهای که به افزایش قابلیتهای کاربردی کالا منجر شده است. برندهای مرتبط با محصولات بستهبندیشده مصرفی Consumer packaged goods) CPG) که با عنوان محصولات مصرفی تندرو fast moving consumer goods) FMCG ) شناخته میشوند، بهترین مثال هستند.
شبیه به برند محصول است، اما ارزشهای پیشنهادی پیچیدهتری به خدمت اضافه میگردد. از بسیاری از جنبهها، ایجاد یک برند برای محصول سختتر است. زیرا باید یک کالای غیرملموس را به مشتری، پیشنهاد نمود.
ضرورت وجود برند خدمات در فضای رقابت بین شرکتهای ارائهدهنده خدمات، بیشتر نمود پیدا مینماید. برندسازی برای خدمت، بازاریابان حوزه خدمات قادر میسازد تا چانهزنی بر سر قیمت ارائه خدمات به حداقل رسد، زیرا برندینگ خدمات (اگر بهدرستی صورت پذیرفته باشد) میزان مهارت ارائهدهنده خدمات را به نمایش میگذارد.از سوی دیگر، هنگام ارائه خدمات توسط یک انسان ، به علت حضور احساسات انسانی، قابلیت اثرگذاری بیشتری از سوی برند بر مشتری وجود دارد. روشهای نوین پرداخت آنلاین مانند استفاده از انواع اَپ برندهای گوناگون، سبب شده است تا نحوه دسترسی مشتری به محصول یا خدمت تغییر نموده و انتظار برندها از مفهم وفاداری و تکنولوژی بهسرعت تغییر نماید.
از برند شرکتی بهعنوان برند سازمانی Organizational Brand نیز یاد میشود. دیوید آکر چنین بیان مینماید : برند شرکتی، معرف شرکتی است که پشت ارزش پیشنهادی به مشتری ایستاده است. شرکت باید این اطمینان را به مشتریان خود دهد که برند شرکتی حاوی میراث غنی، داراییها و تواناییها، کارکنان، ارزشها و اولویتها، نماینده قواعد اصلی و مرجع بومی یا جهانی، برنامههای شهروندی و سابقه عملکرد است.
به برند شرکتهای سهامی عام و سرمایهگذاران این بخش گفته میشود. وضعیت اینگونه واحدهای تجاری بر اساس نحوه سرمایهگذاری و عملیات پیرامون سهام انجام میشود. این شرکتها با ترکیب برنامههای مالی و استراتژیک باارزشهای پیشنهادی به ذینفعان و جامعه، به دنبال افزایش میزان شهرت برند از طریق تقویت CSR (مسئولیت اجتماعی شرکت) میباشند. یک برند سرمایهگذار قوی، انعطافپذیری قیمت سهام و درک آگاهانه از ارزش سهام خود را از طریق برند خویش، مدیریت مینماید.
به آن برند موسسه غیردولتی NGO Brandنیز گفته میشود. اینگونه موسسهها به دنبال توسعه مدلهای ایجاد ارزش (مدلهای ارزشآفرین) هستند تا علاوه بر جمعآوری کمک و اعانه، از راههای دیگری قادر به افزایش سرمایه در جهت انجام پروژههای عامالمنفعه بهعنوان مأموریت اصلی خویش باشند. برند قدرتمند در این حوزه موجب جلبتوجه بیشتر سرمایهگذاران و خیرین میگردد. بسیار دیدهشده است که این نوع موسسهها بهنوعی عملیات برندینگ را برای افزایش سطح فروش انجام میدهند، فروشی که عواید آن بر حمایت از مأموریت اصلی سازمان استوار است.
این نوع برند تحت یک فرایند برندسازی به نام برندینگ دولت Government Branding ایجاد و توسعه میابد.
یک برند ساخته نمیشود مگر آنکه حق انتخاب مصرفکننده و یک مدل رقابت، در آن وجود نداشته باشد. در این فرایند از متدولوژی و قوانین برندینگ در جهت ایجاد اعتماد و اعتبار برای یک دولت استفاده میشود. در گام بعدی باید برند را به نشان اعتباری و بعد به نشان علاقه تبدیل نمود.
آن را برند هدف نیز مینامند. این برند مترادف با علت یا هدف انجام یک فعالیت است که ذهن مصرفکنندگان نیز به همین صورت تداعی میگردند.
برای مثال : برند BodyShop تولیدکننده لوازمآرایشی (حضور در ۶۰ کشور جهان) با موضع ضد خشونت علیه حیوانات به برندی فعال در حوزه حقوق حیوانات تبدیلشده است. همچنین برند Benetton که بر مد تمرکز دارد با مواضع خویش در خصوص تعصب و مشکلات جهانی، بسیار مشهور شده است.
از این برند بهعنوان برند مقصد Destination Brand نیز یاد میشود. برند مکان خود را بر اساس منطقه جغرافیایی تعریف مینماید و دارای سه سرفصل اصلی است :
فرایند ایجاد این برند را برندینگ مکانی Place Branding مینامند. برندی که پیرامون یک منطقه یا شهر یا کشور ایجاد میشود. برند مکانی خود را با ایجاد ارتباط با ایدهها بهجای امکانات بیان مینماید. این نوع برندسازی غالباً برای جذب توریست، سرمایهگذار، کسبوکار و اقامت انجام میگردد.
تمام گروهای فوق، حق انتخابهای فراوانی از میان مناطق جغرافیای دارند، اما سؤال اساسی اینجاست : الویت انتخاب با کدام منطقه جغرافیایی است؟ پاسخ : منطقهای که بهترین برندسازی را برای کنترل ذهن و روح مشتریانش انجام داده است.
یکی عوامل حیاتی موفقیت عبارت است از درگیر نمودن شهروندان و ارائهدهندگان خدمات در این فرایند است.
از آنجایی برند مکانی در خصوص مناطق است، برند کشور نیز جزئی آن بهحساب میآید. برندینگ کشوری، فرآیند معرفی یک کشور بهعنوان یک برند است و تلاش بر درک و معرفی آنان دارد. سایمون انهولت از دانشگاه آکسفورد از پیشگامان این حوزه است.
به دو صورت قابلاستفاده است:
۱- نحوه کارکرد برند در زمان استفاده را تشریح و تعهدات آن در ارتباط با امنیت شغلی، مسئولیت اجتماعی شرکت و …. مشخص میسازد.
۲- نشاندهنده سطح کیفی پاسخگویی برند در قبال انتخاب مشتری است.
شاید موفقترین برند در این حوزه برند Fairtrade (یک اجتماعی سازمانیافته و رویکرد بازار محور است که هدف آن کمک به تولیدکنندگان جهان سوم است تا شرایط دادوستد بهتر، عادلانهتر فراهم کند و پایداری را توسعه دهد) باشد. اغلب این برندها توسط NGOها تأسیس میشوند مانند موسسه بین WWF’s Global Forest and Trade Network که به دنبال حفظ جنگلها است.
تلاش افراد مشهور بر آن است تا موفقیتهای شغلی، خصوصیات فیزیکی و ظاهری، شایعات و رسواییها پیرامون کارنامه کاری خویش را از طریق تولید محتوا در شبکههای اجتماعی در اختیار علاقهمندان خویش قرار داده تا بر تعداد دنبال کنندگان خود بی افزایند. مدل تجاری آنان بر حضور دائم در تبلیغات استوار است که منجر به فروش حق پخش، لایسنس، امضاء و نقشآفرینی بهعنوان شخصیت تجاری برندهای معتبر خواهد شد.
برند مؤلفه به دنبال افزودن ارزش به برند دیگر از طریق چیزی که به ارمغان میآورد. برای مثال Intel. هنگامیکه در مورد برند یک لب تاب صحبت میشود، وجود سی.پی.یو با برند اینتل (به علت موفقیت اینتل در تولید پردازندههای حرفهای) به برند لب تاپ کمک نموده تا مشتری را به خرید آن برند متقاعد سازد. برند جزء دارای ارزش پیشنهادی خاصی است که موجب تقویت برند اصلی میگردد. شرکت مالک برند جزء با انجام فرایند برندسازی، مصرفکننده نهایی را با برند خود آشنا میسازد، پس مصرفکننده با این برند مؤلفه از پیش آشناست و در زمان خرید، ترجیح میدهد که برند اصلی نیز حاوی آن برند مؤلفه شناختهشده باشد. پس برند مؤلفه خود را به زنجیره تأمین شرکت تولیدکننده دیکته مینماید.
اینگونه برندها بهراحتی شناخته و بهصورت گستردهای پخششدهاند. مدل تجاری آنها بر اساس شناخت، دسترسی آسان و پایداری است. مدل عملیاتی این برند به این فرض است که همواره از سوی رقبا در حال تهدید است و در صورت نیاز تغییرات کوچکی را بر اساس نیاز و انتظارات مصرفکننده در هر منطقه جغرافیایی ایجاد مینماید.
آن را برند تغییردهنده نیز مینامند. این برند رهبر بازار نیست اما مصمم است تا برندهای بزرگ و قدرتمند بازار را ناراحت، آشفته و یا دگرگون سازند. این نوع برندها صرفنظر از بزرگی یا کوچک سازمان خویش بر بال خلاقیت و نوآوری، بزرگان بازار دردسر انداخته و بهصورت ناگهانی بر روند بازار اثر میگذارد.
این نوع برند با از دست دادن وجوه تمایز، ایجادشده است.
به ۳ شکل زیر وجود دارد:
برند معتبر، با قدر و منزلت، جایگاه اجتماعی خاصی را به مصرفکننده خویش توصیه مینماید. برندهای لوکس باید خط باریکی بین انحصار و واقعیت برای مصرفکنندگان خویش ترسیم نمایند. به فرایند ساخت یک برند تجملی، لوکس برندینگ Luxury Branding گفته میشود. این عمل از طریق بیان کیفیت و داستان برند، صورت میگیرد. برندهای لوکس، تمایل بالایی به ارائه تصویر و الهامات مناسبی از خود به بازار داشته و در مقابل ادراک و اعتماد متغیر مشتریان بسیار آسیبپذیر هستند و از سوی “برندهای لوکس مقرونبهصرفه” همواره تهدید میشوند.
این برند پیرامون هواداران یک دسته، گروه، فرد یا محصول در یک جامعه شکل میگیرد. دقیقاً مشابه برند چالشگر ، این برندها نیز جنگ و ستیز علیه سایر برندها را مدنظر دارند، با این تفاوت که دلیل رقابت این برند با سایرین، ناشی از دلایل فرقهای حاصل از نحوه نگرش آنان است و نه حضور رقیب و یا نیاز بازار. برند فرقه یک فرهنگ مشخص را در بین هواداران خویش ایجاد مینماید.
اینان تمایل به داشتن “پیروان” بهجای “مشتریان” دارند. قوانین را وضع و دیگران را به اجابت آن قانع مینمایند. برای مثال طرفداران هارلی دیویدسون، اوپرا وین فری یا لینوکس.
یک برند نوظهور است. برندی با حرکتی سریع، ناشناخته، هنوز خود را اثبات ننموده است و هیچ تاریخچهای ندارد. این نوع برندها برای مصرفکنندگانی ارائه میشود که به دنبال تازگی و زندگی در زمان حال هستند.
آن را برچسب شخصی Private Label نیز گویند. این نوع برند گذاری ریشه در ارزش ارائهشده به مصرفکننده دارد. این برند با در اختیار داشتن منابع به دنبال کاهش قیمت است. برند شخصی به دنبال ارائه محصولاتی است که توسط برندهای معتبر ارائهشده اما با قیمت بسیار کمتر.
توانمندی یک شرکت در خصوص جذب نیروی انسانی باکیفیت در بازار رقابتی، ناشی از برند کارفرما است و برابر باارزش پیشنهادی به کارکنان است. استخدام افراد شایسته نیاز به ایجاد فرهنگسازمانی سالم، بهرهور و شایسته این افراد دارد. اگر برند کارفرما از قدرت بالایی برخورد باشد، قدرت چانهزنی داوطلب در خصوص حقوق دریافتی کاهش (هرچند در چنین سازمانهایی حقوق پرداختی حتماً منصفانه است) و تمرکز اصلی وی بر فرصت استخدام وبخشی از آن سازمان شدن است. مانند شرکت گوگل، مایکروسافت، جگ وار.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...یکی از مفاهیم اساسی در برندینگ و مدیریت برند است و عبارت است از فرایند توسعه یک نشانه، مارک یا علامت که در پیرامون اسم یا شغل یک فرد حقیقی ساخته میشود. شما با استفاده از این مارک یا علامت، با دیگران ارتباط برقرار نموده و از طریق آن مهارتها،شخصیت و ارزشهای خود را به دیگران معرفی مینمایید. هدف نهایی برندسازی شخصی ، ایجاد شهرت و معروفیت میباشد که در ایجاد یک شبکه ارتباطی قوی و موردعلاقه دیگران به شما کمک خواهد نمود. پس از ایجاد یک چنین برندی، سایرین برای دستیابی به معلومات و دانش شما، به دنبال شما خواهند آمد.
در حوزه مدیریت برند شخصی باید بدن ، لباس ، ظاهر فیزیکی و حتی دانش فردی موردتوجه قرارگرفته و این موارد باید کاملاً برجسته، باقابلیت به یادسپاری و به یادآوری بالا Recall و علامتی مشخص برای مخاطبان باشد. برندسازی شخصی بر هزینههای فرد تأثیر خواهد داشت. ایجاد برند فردی گامی است در جهت ایجاد یک هویت و به رسمیت شناخته شدن فرد در اجتماع محلی و یا بینالمللی که باعث کاهش هزینههای مالی و زمانی خواهد شد. بیهیچ تردیدی برندسازی شخصی ، بهویژه برای مدیران کسبوکارهای کوچک بسیار حائز اهمیت است. زیرا فرد را برای جنگ رودررو محیا میسازد.
اولین بار در دنیا، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۹ آقای اوباما از برندینگ فردی در حوزه برندینگ سیاسی استفاده نمود. مشاور برنامهریزی استراتژیک کمپین او فردی به نام David Axelrod بود و در ضمن از مشاوره مدرسه مدیریت دانشگاه هاروارد نیز استفاده نمود و پس از او نیکولاس سرکوزی در این حوزه از نوع برندینگ استفاده نمود. از سال ۲۰۱۲ استفاده از این روش برای انتخابات مجلس و حتی شوراهای شهرهای در آمریکا استفاده میشود.
در هالیوود ، یکی از اصلیترین وظایف مدیر برنامههای هنرمند ، برنامهریزی برندسازی هنرمند است تا بیشترین آدیشن را برای او گرفته و او را معتبر و معروف نموده و پیشنهادهای نامناسب با توجه به برنامهریزیهای بلندمدت آن هنرمند رد نماید. ویدیویی در خصوص برندینگ شخصی از کاوازاکی (مشاور و مدیر در شرکتی مانند اپل، موتورورلا)
یکی از شرکتهای مهم و بینالمللی در تعریف استانداردهای استراتژی برند و برندینگ ، شرکت Interbrand اینتربرند آمریکا است که با داشتن چند هزار کارمند در سراسر دنیا و بیش از ۳۰ دفتر در پنج قاره، در حوزه مارکتینگ ، صاحب نطر بوده و سهم عظیمی در گسترش علم برندینگ در دنیا داشته است. تیم مشاوران مدیریت ایران، با توجه به نمایندگی انحصاری از CMCG آمریکا، توانسته است تا با تجربیات علمی و عملی خود به نحو شایستهای این استانداردها را کسب و پیادهسازی نماید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...برندینگ شخصی یا پرسنال برندینگ این روزها خیلی مهم شده است و شایان ذکر است که برنامهریزی این مبحث در حوزه مدیریت برند انجام میشود. برندسازی شخصی به فرایند تحلیل ، درک و ساخت تصویر ذهنی جهان برونی از شماست ( شکل دادن به طرز تلقی و نحوه نگرش دنیای بیرونی شما ) .
برندی که شناخته تر است از برند ناشناخته محبوبتر و هوادار بیشتری دارد زیرا که درک مناسبی از آن برند ایجاد شده است. پرسنال برندینگ معرف فرایندی است که یک فرد خود را از دیگران برجسته تر نموده با ساخت هویتی پیرامون شخصیت خود به دنبال ایجاد یک ارزش پیشنهاد منحصر به فرد به دیگران است. فرد چه حرفهای باشد یا معمولی ، پیام و تصویر مشخصی از وی در رسانههای متفاوت ( در هر کانال در دسترس ) برای رسیدن به یک هدف خاص منتشر میگردد. ایجاد شهرت و اعتبار ، پیشرفت شغلی و ایجاد اعتماد به نفس رخ میدهد.
هر فردی دارای برند شخصی است . اطلاعات شما در ذهن دیگران، قابل پاک شدن نیست اما قابل هدایت است . یک مدیر برندینگ حرفهای میتواند برندینگ شخصی فرد را به درستی هدایت و رهبری نماید. نقش این فرد همانند نقش مدیر ارکستر است. نباید از برند شخصی خویش فرار کرد . اگر مشکلی وجود دارد ، سعی کنید آن را مدیریت نماید.
برندینگ شخصی ( پرسنال برندینگ ) بیان داستان یک فرد است. با بیان این داستان، فرد به دنبال جلب توجه دیگران است. قبلا این داستان توجه فرد نوشته میشد ( به آن صورتی که خودش میخواست ) حال آنکه به وجود شبکههای اجتماعی و پایگاههای اطلاعاتی هیچ چیز به همین سادگی پاک و یا تغییر نمیکند و همیشه در دسترس عموم است.
برای مثال داستان سرطان سینه در آنجلینا جولی چیزی نیست که بشود تغییرش داد و یا توسط هوادارانش به فراموشی سپرده شود . برای مدت دو هفته در سطر اخبار بود و صد البته همان داستان با هوشمندی خود آنجلینا به کمپینی برای آگاهسازی زنان در مورد سرطان سینه و تست تشخیصی ماموگرافی تبدیل شد.
یک حقیقت ساده میتواند به راحتی برای زمان زیادی در فضای اینترنت زنده باقی بماند ، حتی بیش از چیزی که شما انتظار دارید. اکنون در اروپای غربی، استرالیا یا آمریکای شمالی ، بسیاری از شرکتها ، در زمان استخدام ؛ گوگل کردن نام متقاضی ، اولین کاری است که انجام میدهند. بر اساس چیزهایی که از آن فرد در اینترنت پیدا میشود ، با وی برخورد مینمایند ، که البته ممکن است مثبت یا منفی باشد.
یک مدیر برند حرفهای ، تلاش خود را بر ساخت یک برند قوی ، پایدار با تداعیات برند ویژه در تعامل بین ویژگیهای شخصی و ارزشهای درک شده توسط مخاطب ، استوار خواهد نمود.
برندینگ شخصی ( پرسنال برندینگ ) در میان شخصیتهای دنیای سرگرمی، سیاسی و ورزشی رایج است. در کسبوکار، افراد مانند دونالد ترامپ ، مارتا استوارت و جک ولش سعی دارند که دائما در اذهان عمومی حضور داشته باشند و برند شخصی خود را به طور فعال تبلیغ نمایند. دونالد ترامپ به شما نشان میدهد که چگونه ثروتمند شوید. مارتا استوارت به شما نشان میدهد که چگونه زیبا دیده شوید. جک ولش ، چگونگی مدیریت کسبوکار را نشان میدهد.
برندینگ شخصی معمولا با ایجاد فهرستی از شایستگیهای اصلی ( مزیتهای رقابتی اصلی ) ، تخصص و تواناییها ، قدرت درک و شناخت و تحقیقات بازار یا بازخورد از محیط تعریف میگردد.
پاسخ به این سوالات بسیار مهم است :
اگر شما به دنبال ساخت برند شخصی خودتان هستید، باید پاسخ به سوالات فوق ، برنامه برندینگ شخصی شما وجود داشته باشد. باید ” چه کسی هستم ” از ” چه انجام میدهم ” بلندتر به گوش رسد. تعداد زیادی کارآفرین و یا سخنران حرفهای وجود دارد. تعداد زیادی مدیر بازاریابی ، استراتژیک بازاریابی دیجیتال ، مدیران مالی ، مدیران برند ، اما تعداد کمی از آنان برای معرفی خود و آنچه انجام میدهند برنامهی برندینگ شخصی خود دارند. بیشتر برنامههای آنان حول و هوش چه انجام میدهند است تا پیرامون چه کسی هستند. برنامه برندسازی شخصی باید به دنبال ساخت یک برند قابل به یادآوری ، بامعنا و چشمگیر باشد.
صدای شما بیانگر مهمترین بخشهای نقطه نظرات و معرف شما است. اینکه صدای برند شما چگونه شنیده شود ، کاملا بستگی به برندینگ شخصی شما دارد.
اگر چیزی مینویسید ، صدای شما روی کاغذ است . اگر نوازنده هستید، صدای شما با سازتان زندگی میکند. اگر مدل هستید، صدای شما در چشمان تماشاگران است. اگر مدیر اجرایی سازمان یا سخنران هستید ، صدای شما در سخنرانی شماست.ایجاد و تقویت برند شخصی در خصوص داشتن صدای خوب نیست یا یک صدای عالی ، بلکه باید صدای خودتو داشته باشی. در این حالت با شنیدن صدایتان ، بلافاصله تشخیص داده خواهید شد. این شما هستید.
اینکه چطور خودتان را نشان می دهید ، لایهای دیگر از صدا شماست . کمد لباستان باید برای اطرافیان آواز بخواند. برای مثال استال استیوجابز ، گربه سیاه بود. سبک زاکربرگ ، یک سوئیشرت است.
در این بخش هم ، سبک به معنای این نیست که مانند یک مانکن هرروز لباس عوض کنید و یا لباسهای فوق گران بپوشید ، بلکه به معنای پوشیدن چیزی است که معرف شما و اعتقادات شما باشد. شاید استایل شما لباسی با دستمالگردن ، پاپیون ، کراوات پاپیونی و یا حتی لباس محلی عشایری باشد. هر چه هست باید تعریف کننده شما باشد. سبک شما معرف شماست و آن سبک برای جذب مخاطبین شما بسیار مهم خواهد بود. چیزی بپوشید که برایتان مناسب است.
بخشی از فرایند ساختن یک برند شخصی ، که البته بسیار دستکم گرفته میشود، خصوصیات اخلاقی و رفتارهای است. آیا باقدرت دست میدهد یا خیلی شل . آیا به چشمان دیگران نگاه میکنید یا نگاه خود را مخفی مینمایید ؟ آیا در را برای ورود دیگران باز نگه میدارید ؟ آیا تمام جمله مدنظر را میگویید تا خودسانسوری میکنید ؟ آیا هر چند دقیقه یکبار ، گوشی خود را چک میکنید و یا تا پایان جلسه حتی نگاه به موبایل خود هم نمیاندازید ؟
همه این جزئیات سازنده یک تصویر بزرگتر هستند که معرف شماست و نباید هرگز فراموش شود.
هنگامی در یک جلسه حضور دارید ، از خصوصیات دوستان یک فرد به خصوصیات آن فرد راحتتر پی میبرید . به عبارت دیگر ، فردی را میتوان از دوستانش شناخت. کسانی که ما با آنان زمان خود را میگذرانیم ، بیانکننده ما هستند. بخشی از برندینگ شخصی در خصوص گروه دوستان ، شبکه ارتباطی و همکاران فرد است.
هر فرد ، محصول زمانی است که با افراد پیرامون خود میگذراند . اگر دلیلی برای این وقتگذرانی با آنان ندارید ، ارتباطات خود را مجددا بررسی نمایید و برای ایجاد رابطههای مناسب برنامهریزی نمایید .
موفقیت مانند آتش فشانی هوایی است – یک مسیر صعودی دارد ، به حداکثر میرسد ، آنجا میماند و بعد تمام میشود. اگر برند شخصی شما بر اساس ” موفقیت” باشد ، این برند برای بلندمدت باقی نخواهد بماند. زیرا هیجان ناشی از موفقیت زودگذر است. در عوض ، برندینگ شخصی باید پیرامون عادات شما شکل گیرد. هرروز چه میکنید ؟ صبحها به طور ثابت چه میکنید ؟ رویکردتان در کار چگونه است ؟ چگونه بر مشکلات غلبه مینمایید ؟
عادات فرد ، فرد را میسازد و این چیزی است که برند شخص را بامعنا مینماید. اگر به دنبال جذب و حفظ مخاطبین خود هستید ، برند خود را پیرامون عادات خود بسازید و نه موفقیت.
صرفنظر از اینکه هدفتان ساخت برند شخصی است باید برنامهریزیهای شما در جهت ساخت یک برند منحصربهفرد بر اساس واقعیت خودتان باشد. روی حرفی که میزنید ، بایستید. باید به حرفتان ایمان داشته باشید و به هیچ عنوان موضع خود را تغییر ندهید. به قول معروف ، طرفدار حزب باد نباشید. نون را به نرخ روز نخرید و بگذارید تا مردم روی حرفتان حساب نمایند. تغییر حرف و برنامه ، صرفا بر اساس منافع شخصی ، کار بزدلانهای است که همه میتوانند انجام دهند. پس از این طریق میتوانید منحصربهفرد باشید. اگر قول چیزی را دادید ، حتما بدان عمل نمایید. ارتباط با مخاطبین باید بر اساس صداقت ، روراستی و وفاداری باشد.
برنامهریزیهای برندینگ شخصی تا زمان نتیجه دادن باید مستمر پیگیری شود. ثبات ، شخصیت شما را در قالب تجربه میریزد. ثبات در اعمال و رفتار، موجب آموختن ، تشخیص صدا ، تعریف خویش و رشد فرد میگردد. ثابت موجب وفادار سازی مخاطبین میگردد و جذب مخاطبین بیشتر و بیشتر میشود.
ساخت برند شخصی یک سبک زندگی است. این وظیفه و قول شخصی در مسیر زندگی است، زیرا وقت خود را برای به اشتراک گذاشتن درس و دانش خود با دیگران در اختیار مخاطبان قرار دادهاید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...رییس سازمان فناوری اطلاعات ایران گفت: فناوری IOT با سرعت در حال فراگیر شدن است . صنعت بانکداری کشور با سرمایهگذاری در استارتاپ های مبتنی بر IOT میتواند در روند رشد این فناوری تاثیر بسزایی داشته باشد.
به گزارش بانکی دات آی آر به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، رسول سراییان در هفتمین همایش سالانه بانکداری الکترونیک و نظامهای پرداخت در خصوص اهمیت فناوری اطلاعات گفت : همه کشورها در راستای تحولات خود با چهار چالش اصلی ازجمله ، افزایش بهرهوری، ایجاد اشتغال ، محیطزیست و همچنین تغییر الگوی خلق ثروت از وابستگی به منابع تجدید ناپذیر به سمت اقتصاد دانش بیان مواجهاند .
رییس سازمان فناوری اطلاعات در ادامه با تاکید بر اراده کشورها برای عبور از این چالشها گفت : فناوری نقش محوری و کلیدی در حل معضلات بر عهده دارد .همگرایی صنعت IT با دیگر صنایع باعث اثربخشی مضاعف میشود .
معاون وزیر ارتباطات از تکنولوژی اینترنت اشیا (IOT) بهعنوان فناوری جدید نام برد و گفت : شاخص خانههای هوشمند بهعنوان شاخص توسعه ICT در دنیا مطرحشده است . این فناوری بهسرعت در جهان همهگیر شده است و کشورها سعی در افزایش سهم خود در این عرصه رادارند . سرعت این تحولات بهگونهای است که تا سال 2020کشور چین 22 درصد بازار اینترنت اشیا (IOT) را با پنج میلیارد اتصال در دست خواهند داشت . صنایع چین در حوزه اینترنت اشیا بیش از یکصد و 27 میلیارد دلار سرمایهگذاری کرده است و این گزارشها حاکی از این است که بدون تردید تا سال 2020 بخشهای سازنده این اکوسیستم به تعداد زیاد و قیمت پایین در دنیا توسعه پیدا خواهد کرد .
سراییان در تشریح لایههای فناوری اینترنت اشیا (IOT) گفت : لایههای دیتا ، آنالیز دیتا ، سرویسها همچنین اپلیکیشن ها و هوش مصنوعی قسمت مهم و استراتژیک اینترنت اشیاء را شامل میشود و سرمایهگذاری در این حوزهها حاشیه سود و قابلیت خلق ثروت بسیار بالایی دارد .
رییس سازمان فناوری اطلاعات ایران با اشاره به نقش وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در این حوزه گفت : وضعیت شبکه و زیرساختها به لحاظ پوشش نسل سوم و چهارم و همچنین کیفیت، باید مناسب افزودن سرویسهای جدید باشد . اقدامات قابلتوجهی در حوزه اینترنت اشیاء در پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات صورت پذیرفته است و همچنین در بخش رگولاتوری ،سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی فعالیتهای را در این بخش انجام داده است .
سراییان در خاتمه این همایش گفت : همگرایی صنعت IT وICT با دیگر صنایع مفهوم سنتی اقتصاد را دگرگون کرده است .اقتصاد دیجیتالی تا سال 2020 ، 25 درصد از کل اقتصاد دنیا را در برمیگیرد . تحول در حوزه فناوری با تفکر سنتی قابلیت ظهور ندارد و تفکرات نوظهور از جنس استارتاپی میتوانند در این عرصه موفق عمل کنند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...چند شب پیش گزارشی از بیست و سی پخش شد که من را تحت تاثیر قرار داد. مصاحبه بدون تعارفی با یک کارآفرین موفق. بعد از این گزارش به فکر جمع آوری مجموعه اطلاعاتی پیرامون این کارآفرین موفق افتادم. حاصل این کار را در زیر مطالعه خواهید نمود، امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد :
سید حسین پوررضوی مجومرد فرزند سید عباس متولد تیرماه 1349 اهل رضوانشهر صدوق.
گام اول را در بهار 1374 با فعالیت در رشته خوشنویسی روی آثار طبیعت هنر معرق برداشت که حضور در بیش از یکصد نمایشگاه حاصل دسترنج این دوران است.سال 1388 مکتبش خواستگاه هنر معنوی شد و با اعتقاد ، فعالیت هنری خویش را معطوف کتابت قرآن بر روی سنگ نمود که به زعم قرآن پژوهان این روش کتابت قرآن از صدر اسلام تا کنون بی نظیر است. حاصل این ارادت و تقید معنوی، اهداء آثار قرآنی به حرم حضرت علی علیه السلام ،ده ها نمایشگاه ملی ، شرفیابی به محضر مبارک رهبر عظیم شان انقلاب ، ریاست محترم جمهوری ، نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه یزد و ... است.
نقش بستن شعرهای مولانا و حافظ و همچنین قرآن کریم بر روی برگهای درختان، از ایدههای تازه سیدحسینپور رضوی، کاتب اولین قرآن سنگی در جهان اسلام است.
سیدحسین پور رضوی در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره چگونگی شکلگیری ایده کتابت روی سنگهای طبیعی، گفت: هنگامی که در بحث هنر وارد شوی، ایدهها بعد از هر تلاش و سعی، پس از کندوکاو در طبیعت به وجود میآید و خودبه خود درها به روی شما باز میشود.
وی افزود: نگارش روی سنگها از خیلی وقت پیش، حدود 15 سال قبل، جزو یکی از آرزوهایم بود و همیشه میخواستم کاری متفاوت انجام دهم. این نوشتهها را به طور طبیعی با قلمهایی که به همراه من بود در طبیعت نوشتم و بعد مورد توجه قرار گرفت. سپس این کار شروع شد تا کتابت قرآن را به واسطه همین کار آغاز کردم و اولین قرآن سنگی در جهان اسلام را خلق کردیم.
این هنرمند در ادامه گفت: خوشبختانه در همان موقع این قرآن سنگی به خدمت رئیس جمهور وقت و رهبر انقلاب برای رؤیت رسید و پس از آن وزارت ارشاد، در یزد آن سنگنوشتهها را برای حرم حضرت علی (ع) خریداری کرد و بیستوسوم ماه رمضان امسال در حرم امام علی (ع) قرار گرفت.
پور رضوی با بیان اینکه هدف از این کار پرکردن خلاءهای معنوی و مادی است، اظهار داشت: در مرحله اول برای پرکردن خلاء معنوی بود که این کار را شروع کردم، ناخودآگاه مسائل مادی هم به وجود آمد و مورد توجه قرار گرفت. این دینی بود که نسبت به قرآن و ائمه داشتم و خواستم اینگونه ادا کنم و تا اندازهای توانستم گوشهای از آن را ادا کنم.
وی در ادامه تصریح کرد: موجودات خداوند به خصوص انسان، یک موجود ناشناخته است و کارهایی میکند که در فهم یک فرد ساده و معمولی نمیگنجد و به این دلیل است که انسان چکیدهای از خداوند است. چشمهای ما بسیار قویاند و این قدرت را داریم که بتوانیم بسیار ریز ببینیم.
این هنرمند با اشاره به ابزارهای کارش گفت: من اغلب از راپید استفاده میکنم ولی برای خیلی ریز نوشتن از قلم اتود استفاده میکنم. معمولا دو یا سه نفری که در سطح کشور ریزنویس هستند، این شگردها و روشها را بیان نمیکنند در حالی که استفاده از این ابزار خیلی معمول است.
پور رضوی با بیان اینکه کار هنری را از سال 1374 شروع کردم و پا به عرصه هنر گذاشتم، افزود: کار کتابت قرآن سنگی و سنگ نوشتههایم را از سال 1388 شروع کردم و هر چه جلوتر میرفتم تکمیلتر میشد. سپس در صدد برآمدیم که یک کار جامع در عرصه هنر به جای بگذاریم.
این هنرمند در پاسخ به این سوال که سنگهایی که استفاده میکنید، از کجا استخراج میشود؟ تصریح کرد: سنگهای اصلی را به همان شکل طبیعی از دل کوه و طبیعت میآورم و اعتقاد دارم هیچ چیز در زیبایی نمیتواند با طبیعت رقابت کند. ما انسانها چون از طبیعت و خاک آمدهایم بسیار دوست داریم در طبیعت وارد شویم و ناخودآگاه هنگامی که انسانها طبیعت و سنگهای طبیعی را میبینند و به وجد میآیند. میخواستم کاری را انجام داده باشم که از سنگها به همان شکل استفاده کنم.
اولین کاتب قرآن سنگی در جهان اسلام درباره وضعیت استقبال از کارش اظهار کرد: ما دو نوع استقبال داریم. یکی استقبال مردمی است و دیگری استقبالی است که سران کشور دارند. این استقبال که توسط رهبر عزیز، وزیر ارشاد وقت و آقای احمدینژاد انجام گرفت، استقبال خوبی بود. ولی اگر در استقبال، جنبه مردمی را در نظر بگیریم، مردم ایران، مردمی هنردوست و هنرپرور هستند و دوست دارند کاری متفاوت و تازه و به خصوص الهام گرفته از طبیعت را ببینند و با دیدن و حتی خرید آن نشاطی در آنها پدید میآید.
وی در پاسخ به این سوال که آیا ایده جدیدی نیز دارید که روی آن کار کنید؟ تصریح کرد: ما در حال فرآوری کردن برگهای درختان هستیم تا بتوانیم کل قرآن یا شعرهای مولانا و حافظ را روی این برگها کتابت کنیم که تا به حال دو هزار برگ آماده و خشک کرده برای این کار مهیا کردهایم که ماندگاری آنها سالهای سال پابرجاست.
این هنرمند در سخنان پایانیاش گفت: دعا میکنم که همه هنرمندان ما به آرزوهای خود برسند و دریچهای روی آنها باز شود که بتوانند خلعهای معنوی و مادی خود را پر کنند. موفقیت من به دلیل تلاش، پشتکار، توکل و حمایت از طرف خانوادهام و مردم جامعه است. افتخار میکنم که توانستم کاری را انجام دهم که حداقل بندههای خدا خوششان آید و اگر بندهها راضی باشند، خدا هم راضی خواهد بود.
حسین پور رضوى هنرمند ایرانى که کل قرآن کریم را بر روى سنگ نوشته است این اثر هنرى خود را به آستان قدس علوى اهدا کرد. حجتالاسلام زین الدین تولیت آستان مقدس علوی از این هنرمند نیکوکار استقبال و ضمن قدردانى از وى در قبال اهداى این اثر هنرى براى وى آرزوى موفقیت کرد. پور رضوى نیز از مهمان نوازى خادمان و مسؤولان آستان قدس علوی تشکر و از اینکه با هزینه آستان توانسته به زیارت عتبات عالیات مشرف شود قدردانى کرد.
این هنرمند ایرانى طى دیدار با تولیت آستان قدس علوی آثار هنرى دیگرى را به رسم یادبود به تولیت و معاون وى اهدا کرد. تولیت آستان قدس علوی نیز هدایاى متبرکه اى به این میهمان هنرمند اهدا و هدایاى دریافتى را به موزه آستان قدس علوی تحویل داد. حسین پور رضوى در رابطه با این قرآن سنگى گفت: با اینکه وضعیت مالى خوبى ندرام این قرآن سنگى را به حرم مولایم حضرت امیرالمؤمنین (ع) اهدا کردم و از او درخواست کردم توفیق زیارتش را نصیبم گرداند. وی افزود: من همیشه به کرامتها و معجزه هاى این امام بزرگوار ایمان داشتم. به لطف خداوند و اهل بیت(ع) توانستم کل قرآن کریم را روى سنگ طبیعى و با چشم مجرد و بدون هیچ ذره بینى بنویسم و اولین قرآن نوشته شده روى سنگ را ارائه کنم.
پور رضوی تصریح کرد: همیشه دعا مى کردم که به من توفیق زیارت عتبات عالیات را عنایت فرماید و براى تحقق این آرزوى بزرگ بسیار تلاش کردم اما نتیجه اى بدست نیاوردم. از این رو آرزوى خود را روى سنگ کوچکى نوشتم و آن را زیر جزء آخر قرآن سنگى نهادم و آن را به حرم مولایم حضرت امیرالمؤمنین(ع) اهدا کردم. وی ادامه داد: وقتى این هدیه به آستان رسید برادران خادم در آستان این سنگ را یافتند که روى آن این جملات نوشته شده بود: (خدایا من انسان فقیرى هستم و در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم و آن چیز فقط تویی. خداوندا مرا به خواسته هایم برسان) مسؤولین عزیز آستان این سنگ کوچک را نزد تولیت محترم بردند و ایشان دستور دادند هماهنگى هاى لازم جهت سفر بنده به عتبات عالیات انجام شود و باهزینه آستان به کشور عراق آمدم و به آرزوى دیرینه ام رسیدم. این هنرمند ایرانی گفت: هیچ وقت باور نمیکردم که بتوانم مولایم امیرالمؤمنین(ع) را زیارت کنم و اکنون بین حقیقت و خیال به سر مى برم. کما اینکه بعد از اتمام نوشتن این قرآن سنگى وضعیت اقتصادى زندگیم به برکت قرآن و اهل بیت بهبود یافت. پور رضوى در ادامه اظهار داشت: کار نوشتن قرآن مجید روى سنگ سه سال (از محرم سال ۱۳۲۹ هجرى تا سال ۱۴۳۲هجرى) طول کشید. این قرآن روى ۱۹ قطعه سنگ نوشته شده و در ۱۶ جعبه چوبى نگهدارى مى شوند. وی گفت: از همه کسانى که در رساندن این قرآن سنگى به حرم مطهر علوى نقش داشتند تشکر مى کنم. به ویژه از مسؤولین آستان قدس علوى به خاطر مهمان نوازى و حسن ضیافت کمال تشکر را دارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...دانشگاهها در جهان به چند دلیل عمده متولد شدند. مهمترین دلایل ایجاد مرکزی برای حل مشکلات جامعه، نقد حکومت و محلی برای خلق اندیشههای نوین بودند. پس از انقلاب صنعتی، فعالیت دانشگاهها گستردهتر شد. افراد دانشگاهی وارد بازار کار شدند و آن را متحول کردند. بازار کار و دانشگاه در یک تعامل همیشگی با هم رشد میکردند. ورود به دانشگاه تضمینکننده آینده روشن برای افراد بود. این روند تا همین یک دهه قبل ادامه داشت. اما امروز همچنین است؟
وقتی دبیرستان بودم، یکی از معلمهای ما درس و دانشگاه را به یک قیف تشبیه میکرد. قیفی که باید از سمت باریک آن وارد شوید. ورود از این سمت باریک، کار سختی بود. این بخش باریک همان کنکور بود. از قسمت باریک که عبور کردید، زندگی راحتتر میشود. به سمت فراخ و آسان میرسید. دانشگاه را مثل آب خوردن تمام میکنید. شاغل میشوید و از زندگی لذت میبرید.
تمام تمرکز مدرسه و خانواده، عبور دادن دانشآموزان از سد کنکور و ورود آنها به دانشگاه بود. کلاسهای تقویتی و آزمونهای هفتگی فقط بخشی از این اقدامات بودند.
وقتی دبیرستان بودم، یکی از معلمهای ما دانشگاه را به یک قیف تشبیه میکرد. قیفی که باید از سمت باریک آن وارد شوید.
اما من زندگی خودم را داشتم. گیک (Geek) بودم. دایره علایق گستردهای داشتم. فیزیک، لیزر، الکترونیک، شیمی، شعر، نوشتن و موسیقی بخشی از این دایره وسیع بودند. آنقدر به اینها علاقه داشتم و کار میکردم که در المپیاد شیمی و فیزیک قبول شدم. در چند مسابقه فیزیک و شیمی استان مقام آوردم. خیلی دوست داشتم کامپیوتری داشته باشم تا به این دنیای جدید نیز وارد شوم. درس را رها میکردم و به علاقهمندیهایم میرسیدم. وضعیت درسم هم بد نبود.
نکته جالب اینجا است، تقریبا هیچکدام از چیزهایی که در دانشگاه و دبیرستان خواندم، خریداری نداشتند. من امروز صرفا به واسطه مهارتهایی که با علاقه و پشتکار خودم، خارج از مدرسه و دانشگاه یاد گرفتم، شاغل هستم.
آن روزها تقاضا برای ورود به دانشگاه زیاد و پذیرش دانشجو کم بود. دانشگاه آزاد و پیامنور به سیاقی که امروز میبینیم، در همهجا وجود نداشت.
من در دبیرستان نمونه دولتی درس میخواندم. مدرسه فقط دو گرایش داشت: ریاضی و فیزیک و علوم تجربی. انگار که داشتن رشته علوم انسانی توهین به مدرسه نمونه بود.
کسانی که معدل خوبی داشتند، ریاضی و فیزیک میخواندند و آنهایی که معدلشان متوسط بود، علوم تجربی.
امروز که من مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشدم را از بهترین دانشگاههای کشور گرفتهام، به گذشته نگاه میکنم. میبینم اوضاع آنقدر که به نظر میآمد درست نیست. ریشه این خطا در ناآگاهی معلمها و خانواده و سیستم آموزشی غلط است. در آن روزها برای داشتن اینترنت و کامپیوتر باید هزینه زیادی پرداخت میکردیم. اما کودکانی که پس از آن دوران متولد شدند، از بدو تولد به تلفن همراه هوشمند، تبلت، کامپیوتر و اتصال دائمی و ارزان اینترنت دسترسی دارند.
آن روزها دلایل و انگیزههای متعددی برای ورود به دانشگاه وجود داشت. تصویر اجتماعی بهتر، باسواد شدن و مهمتر از همه احتمال یافتن شغل بهتر مهمترین انگیزهها بودند. اما امروز همچنین انگیزههایی میتوانند برای ورود به دانشگاه کارا باشند؟ در ادامه میخواهیم پاسخ این سوال را بدهیم.
در بازار هرچه عرضه یک کالا بیشتر باشد، قیمت آن کاهش پیدا میکند. قیمت بیانگر ارزش ذاتی کالا نیست. اگر روزی یک منبع بزرگ الماس کشف و الماس بدون هیچ ملاحظهای در بازار عرضه شود، احتمالا پس از مدتی میتوانید الماس را به قیمت آهن بخرید. قیمت، یک رقم تعادلی و توافقی بین فروشنده و خریدار است.
در پانزده سال گذشته، وضعیت بازار چندان مطلوب نبود. تعداد کارجویان بسیار بیشتر از فرصتهای شغلی بازار کار بود. از سویی، برخی تصمیمات نادرست باعث شد، دولت بهجای تمرکز بر بهبود شرایط کار و ایجاد فرصت برای رشد شرکتهای نوپا، اقدامات نامعقولی انجام دهد. دانشگاههای کوچک و ضعیف زیادی در کشور تاسیس شد. ظرفیت پذیرش در رشتههای دانشگاهی بدون توجه به تقاضای بازار افزایش پیدا کرد. مثلا در شهرستان محل سکونت من، در سال ۸۶ هیچ دانشگاهی وجود نداشت، اما در کمتر از دو سال، بیش از چهار دانشگاه آزاد و پیامنور در همینجا تاسیس شد. در آن سال من تازه وارد دانشگاه شدم.
کیفیت و سطح سواد پایین عموم فارغالتحصیلان، فروش پایاننامه و بازار سیاه مدرک فروشی، دانشگاه و دانشگاهی را در چشم جامعه کمارزش کرد.
افزوده شدن تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی، قیمت مدارک دانشگاهی را پایین آورد. کیفیت و سطح سواد پایین عموم فارغالتحصیلان، فروش پایاننامه و مقاله و بازار سیاه مدرک فروشی، دانشگاه و دانشگاهی را در چشم جامعه کمارزش کرد.
این مسئله به قدری بغرنج است که من در بسیاری از مواقع از ذکر مدرک دانشگاهی خود امتناع میکنم. مدرک دانشگاهی دیگر ارزش ندارد. شما به واسطه مدرک دانشگاهی اعتبار چندانی کسب نمیکنید. داشتن مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد دیگر ارزشمند نیست. از این روی، بسیاری از فارغالتحصیلان برای کسب چنین تصویری در مقطع دکترا ادامه تحصیل میدهند. ادامه این روند ارزش مدرک دکتری را نیز در جامعه پایین میآورد و قیمت آن را کم میکند.
آموزش همواره از مهمترین فعالیتهای زیرساختی برای رشد و پیشرفت جوامع است. بیش از یک قرن است که معمولترین روش دستیابی به آموزش، تحصیل در مدرسه است. روال سالهای گذشته به گونهای بود که بیشتر افراد پس از اتمام دوران مدرسه، وارد بازار کار میشدند. آنها مدتی در یک مغازه شاگردی کرده و مهارت کافی کسب میکردند. کسبوکار کوچک خود را راه میانداختند. کسانی که به دنبال آموزشهای سطح بالا بودند، به دانشگاه میرفتند. در آنجا متناسب با علاقهشان درس میخواندند. دانشگاهیان پس از مدتی در مقاطع کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکتری فارغالتحصیل میشدند. آنها پس از اتمام دوره دانشگاه، با دانش و مهارت خود، عموما در مشاغل رده بالا کار میکردند. حقوق دریافتی آنان بسیار بیشتر از دیگران بود. این حقوق بالا، هزینههای تحصیل و زمان صرف شده در دانشگاه را جبران میکرد.
دلیل این حقوق بالا، مشاغل پیچیده و حرفهای، سواد و مهارت آنان و کمبود نیروی کار متخصص در این حیطهها بود.
امروزه با اینکه تعداد افراد فارغالتحصیل زیاد است اما میزان دانش و مهارت آنان زیاد نیست. مثلا در دانشگاههایی که من فارغالتحصیل شدم، افرادی که بتوان آنان را به معنای واقعی باسواد نامید، انگشتشمار بودند.
ما در عصر اینترنت زندگی میکنیم. بسیاری از مهارتهایی را که قبلا از دانشگاه کسب میکردیم، امروز میتوانیم به واسطه اینترنت کسب کنیم. اگر کمی زبان انگلیسی بلد باشید و بتوانید هزینه برخی از دورههای آنلاین را پرداخت کنید، میتوانید همه مهارتها و دانش مورد نیاز خود را فرا بگیرید. امروزه دانشگاههای بزرگ دنیا همچون دانشگاه هاروارد و موسسه فناوری ماساچوست (MIT)، دورههای آنلاین برگزار میکنند. مدرسان این دورهها فارغالتحصیلان و استادان همین دانشگاهها هستند.
ما در دنیای زندگی میکنیم که شما میتوانید به واسطه اینترنت هر چیزی را فرا بگیرید. دیگر نیازی به تحصیل در دانشگاه نیست.
کمارزش شدن مدارک دانشگاهی در جامعه، احتمال یافتن شغل مناسب را برای فارغالتحصیلان دانشگاهی کمتر میکند. از سویی وجود برخی رانتها در کشور، همین شغلهای کم را نیز از دسترس افراد شایسته دور میکند. در نتیجه افراد کمسوادتری وارد بازار کار میشوند.
فعالیت افراد ناشایسته در ردههای بالا مشکلات متعددی به همراه دارد. سواد و دانش کم این افراد، آنان را از دیدن افقهای دور محروم میکند. آنان نمیتوانند استراتژی بلندمدت و مدبرانه ترسیم کنند.
این افراد به عنوان روسا و مدیران شرکتهای بزرگ از استخدام افراد باسواد و شایسته امتناع میکنند. زیرا همه دوست دارند بر زیردستان خود تسلط داشته باشند.
روسا و مدیران شرکتهای بزرگ از استخدام افراد باسواد و شایسته امتناع میکنند.
اگر فردی به لحاظ دانش و سواد در درجه ۱ باشد، وقتی میخواهد کسی را استخدام کند ترجیح میدهد فرد درجه ۲ را استخدام کند. زیرا مدیریت و تسلط بر فرد پایینتر از خود، آسان است. این فرد درجه ۲ به نوبه خود نفری با درجه کیفی ۳ را استخدام میکند. بدین ترتیب سازمان مملو از افراد سطح پایین میشود.
مدیر باهوش کسی است که اشخاصی بالاتر از خود را استخدام کند و با آنها کار کند. شاید یکی از رموز موفقیت، کیفیت و قدرت شرکتهای بزرگ همین باشد.
استخدام سلسلهای افراد سطح پایین، کیفیت نیروی کار را پایین میآورد. توقع مدیران کاهش پیدا میکند. در نتیجه آنها سراغ استخدام افراد باسواد و شایسته نمیروند. این مسئله، هم انگیزه یادگیری افراد را کاهش میدهد و هم باعث افت کیفیت محصولات و خدمات میشود.
درنتیجه چنین اتفاقاتی داشتن سواد بیشتر، تحصیلات دانشگاهی بالاتر و حتی باهوش بودن نهتنها باعث یافتن شغل بهتر نمیشود، بلکه در مواردی شما را از یافتن یک شغل عادی نیز محروم میکند. حتی بررسیهای علمی نشان داده است که در ایران با بالارفتن تحصیلات، درآمد کاهش پیدا میکند.
کیوان اسلامی (دانشگاه مینهسوتا) و محمد کریمی (دانشگاه واشنگتن) نشان دادند که درآمد تنزیلیافته (به خاطر انتظار بیشتر برای رسیدن به شغل) افراد تحصیلکرده پایین میآید و آنها برای رسیدن به شغل باید مدتزمان بیشتری صبر کنند. این دو محقق نشان دادند که با توجه به هزینه-فایده، تحصیلات سودآور نیست!
این نتیجه بیاندازه عجیب، غمگینکننده و واقعی است. واقعیتی که چندین ماه با آن دستوپنجه نرم کردم و بالاخره آن را پذیرفتم.
یافتن پاسخ این سوال با توجه به آنچه در سطور پیشین آمد چندان سخت نیست. پاسخ مشخص است. خیر. متاسفانه دیگر داشتن تحصیلات دانشگاهی به صرفه نیست و هر چه زودتر جلو ضرر را بگیرید، منفعت کردهاید.
اگر به جای تحصیلات دانشگاهی با توجه به مگاترندهای امروز یک مهارت را به درستی یاد بگیرید، میتوانید آینده اقتصادی بهتری داشته باشید. به جای زمانی که قرار است صرف دانشگاه بکنید، به یادگیری مهارتهای لازم در بازار کار بپردازید و شغل کوچکی را آغاز کنید. بعد از چندین سال یعنی زمان لازم برای فارغالتحصیلی از دانشگاه، شما مقداری پسانداز دارید، حداقل چهار سال سابقه کار دارید و از همه مهمتر میتوانید مستقل شوید.
فقط فراموش نکنید که مگاترندها را همواره رصد کنید. زمانی که من آزمون سراسری میدادم، رتبههای برتر کنکور ریاضی و فیزیک، رشته برق را انتخاب میکردند. اما اشتباه بود. الان از بین تمام دوستان من که فارغالتحصیل برق هستند، فقط یک نفر در رشته برق مشغول به کار است. همان یک نفر هم کمی خوششانس بود.
در آن روزها کسی نمیدانست مگاترند چیست. کسی نمیدانست به زودی اینترنت به بخش جداییناپذیر زندگی بشری تبدیل میشود. کسی به فکرش هم خطور نمیکرد نوکیا پس از پنج سال ورشکست شود و قرار است اندروید دنیا را تسخیر کند. تازه داستان از این هم عجیبتر میشود. بعد از اینکه من در دانشگاه ثبتنام کردم، گوشی آیفون شرکت اپل معرفی شد. کسی هم نمیدانست این گوشی قرار است تعریف تلفن هوشمند را عوض کند و همه دنیا عاشق آن خواهند شد.
بیاعتبار شدن تحصیلات دانشگاهی مختص ایران نیست. این مسئله فقط ناشی از سو مدیریت نیست. این یک روند جهانی است که سو مدیرت آن را تشدید کرده است. دلیل عمده این روند نیز در دو مبحث خلاصه میشود.
۱- ارزان شدن آموزش به واسطه گسترش اینترنت مهمترین دلیل است. همانطور که در سطور بالا نیز گفتم، گسترش اینترنت ارزان در دنیا و به وجود آمدن دورهها و کتابهای آموزشهای آنلاین، نفس وجود تحصیلات دانشگاهی را زیر سوال برده است.
۲- دلیل دیگر این نکته تغییر فرهنگ دنیای سرمایهداری است. در دهه هشتاد میلادی، سیستم سرمایهداری به گونهای بودند که هم مدیران و کارفرمایان و هم کارکنان سود معقولی کسب میکردند. این سود چشمگیر انگیزه فراوانی برای کار و فعالیت اقتصادی و افزایش بازدهی آن ایجاد میکرد. امروزه نظام سرمایهداری به گونهای است که بیشترین سود فقط نصیب کارفرمایان و سهامدارها میشود. کارکنان چندان از منافع کار خود بهرهمند نمیشوند. تاثیرات این تغییر فرهنگ را میتوانید با مقایسه رشد اقتصادی دهه هشتاد و رشد اقتصادی سالهای اخیر در دنیا ببینید.
بیاعتبار شدن تحصیلات دانشگاهی مختص ایران نیست.
این مسئله باعث میشوند کارفرمایان به استخدام نیروهای کار ارزان تمایل داشته باشند. طبیعتا کسی که مدتها در دانشگاه علمآموزی کرده است، حقوق بیشتری میخواهد. در نتیجه احتمال شاغل شدن او نیز کاهش خواهد یافت.
فارغالتحصیل دانشگاهی برای اینکه بتواند شاغل شود دو راه در پیش رو دارد. یا باید به شغلهای نامربوط قانع شود. یا به حقوق کمتر رضایت دهد. که در هر دو حالت ضرر میکند.
با اینکه داشتن تحصیلات دانشگاهی به لحاظ اقتصادی چندان به صرفه نیست، اما مزایای دیگری دارد. اقتصاد فقط بخشی از زندگی است. شاید مهمترین بخش آن نیز نباشد. اما اگر به آن بیتوجه باشید، ممکن است پشیمانی به بار بیاورد. رشتههای کمی در ایران وجود دارند که بازار خوبی هم برایشان وجود دارد. مثل رشتههای حقوق و علوم پزشکی. اگر خواستید در دانشگاه تحصیل کنید، رشته خود را متناسب با علاقه و مگاترندها انتخاب کنید. یا حداقل در کنار تحصیلات دانشگاهی خود، برخی مهارتهای حرفهای موردنیاز در بازار کار را نیز یاد بگیرید. در ضمن همواره باید یک نکته به خاطر داشته باشید. هیچ تضمینی وجود ندارد که شغلی متناسب با رشته تحصیلی خود پیدا کنید.
شاید تحصیلات دانشگاهی برای عدهای سودآور باشد. وقتی میگوییم تحصیلات بیشتر از منظر علم آمار سودآور نیست، منظورمان این نیست که هرکس که درس بخواند الزما ضرر میکند. اما باید باور کنیم که دوران مدرکگرایی به پایان رسیده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...