متفکرین خلاق بر دنیا حکمرانی میکنند!
آنها پیوسته بدنبال روشهایی سریعتر، بهتر، و آسانتر برای رسیدن به اهدافشان هستند.
متفکرین خلاق در رأس بزرگترین اختراعات و پیشرفتهای بشریت در طول تاریخ هستند. آنها میدانند که گاهی یک ایدهی خوب تنها چیزیست که مسیر یک کسبوکار را تغییر داده یا زندگی یک فرد را دگرگون میکند.
تفکر ماشینی دشمن تفکر خلاقانه است. ماشینی فکر کردن یعنی عدم انعطافپذیری.
در ریشهیابی تفکر ماشینی، ترس از شکست یا اشتباه کردن و از دست دادن زمان، پول، یا هر دو وجود دارد. همچنین ترس از انتقاد یا مخالف توسط اطرافیان باعث تفکر اینچنینی میگردد.
ولی شما از این دسته افراد نیستید...
شما پتانسیل بیشتری از آنچه در تمام طول عمرتان لازم است در خودتان دارید. شما در مواجهه با موارد جدید هر بار خلاقتر میشوید.
تنها یک ایدهی خوب کافیست تا مسیر زندگیتان را برای همیشه تغییر دهد.
خلاقها افرادی کنجکاو هستند. آنها سوالات زیادی میپرسند و هرگز راضی نمیشوند. با پرسیدن سوالات بیشتر و راضی نشدن به پاسخهای سطحی، میتوانید خلاقتر شوید.
مطالعات زیادی در رابطه با نبوغ در طول سالهای گذشته انجام شده است. اولین حقیقتی که دانشمندان کشف کردند این بود که نبوغ، ربطی به آیکیو و یا تحصیلات ندارد. بسیاری از افراد اصطلاحاً نابغه، دارای هوش متوسط یا کمی بالاتر از متوسط بودند. آنها دریافتند که نبوغ موضوعی است که مربوط به رفتار و رویکرد افراد در مواجهه با چالشهای اجتنابناپذیر زندگی میشود.
این مطالعات نشان میدهد که نوابغ، سه صفت بارز دارند که به مرور آن را در خودشان توسعه دادند:
اولین نکته اینکه، آنها با ذهنی باز - تقریباً مشابه رفتار اکتشافی بچهها - به هر مشکل یا موقعیت وارد میشوند. هر چقدر ذهنتان به یک موقعیت جدید بازتر باشد، بینش عمیقتری نسبت به آن پیدا کرده و ایدههای نابتری به ذهنتان خطور میکند.
ایدههایی که شما را قادر میسازند خارج از چارچوب معمول بیاندیشید.
نوابغ پیوسته میپرسند، "چرا؟" و "چرا نه؟" و "چه میشود اگر...؟"
دومین نکته اینکه، نوابغ با دقت به همهی جوانب یک مشکل توجه میکنند، آنها دنبال نتیجهگیری سریع نیستند، و در عوض اطلاعات بیشتر و بیشتری جمعآوری میکنند. آنها در هر مرحله نتایج را ارزیابی کرده و تکمیل میکنند. آنها از قضاوت عجولانه اجتناب میکنند و همواره نسبت به احتمال اشتباه یا خوب نبودن ایدهشان با ذهن باز نظر دارند.
از آلبرت اینشتین پرسیدند، «اگر یک بلای آسمانی نازل میشد که در هر 60 دقیقه یک نفر را میکشت، و از شما میخواستند راهحلی پیدا کنید، شما چکار میکردید؟»
اینشتین پاسخ داد،
«من 59 دقیقهی اول را صرف جمعآوری اطلاعات، و یک دقیقهی آخر را صرف حل مشکل با بهترین راهحل میکردم.»
در دنیای تجارت امروز، خصوصاً در معرفی و بازاریابی یک محصول جدید، هر چقدر زمان بیشتری صرف توجیه کردن و اطمینان دادن به مشتریان در رابطه با اینکه محصول جدید شما در راستای نیاز و خواست آنها قرار دارد بکنید، در این بازار رقابتی شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت.
سومین نکته اینکه، نوابغ در همه زمینهها از رویکردی گام به گام در حل یک مشکل و گرفتن تصمیمات مقتضی بهره میبرند.
ریاضیدانان، فیزیکدانان، پزشکان، مکانیکدانان، و متخصصین دیگر حرفهها، خودشان را بدون قاعده و نظام وارد یک مشکل نمیکنند. در عوض آنها از مراحلی که با دقت تنظیم کردهاند پیروی کرده و به روش خودشان روی مشکل کار میکنند و گام به گام به سمت پایان کار و نتیجهگیری پیش میروند.
در همین رابطه داستان دو مشاور سرمایهگذار حرفهای و موفق را برایتان نقل میکنم که یکی از دیگری بسیار موفقتر عمل نموده است:
این دو مشاور تجربیات زیادی در ارزیابی سهام و سرمایهگذاریهای بزرگ برای خودشان و مشتریانشان داشتند. اما، مشاور موفقتر چکلیستی از سوالات اساسی تهیه کرد تا با پرسیدن و تحقیق در مورد پیشنهادهای سرمایهگذاری قبل از اقدام به معامله به نتیجهی درست و مطمئن دست یابد.
مشاور دومی از بسیاری از تکنیکها و تاکتیکهای مشابه استفاده میکرد تا در مورد یک سرمایهگذاری تحقیق کند، اما او بیشتر با توجه به شواهد و تجربههای خودش عمل میکرد. نتیجه اینکه او اغلب پولهای زیادی از دست میداد در صورتی که نبایست اینطور باشد.
نکته قابل ذکری که در این داستان وجود دارد این است که مشاور اولی بطور مرتب موفقتر از دومی عمل میکرد. اما، در برخی از موقعیتها، او اشتباه میکرد و ضرر میداد.
دلیلش همیشه یک چیز بود. او در پیروی از چکلیست خود غفلت میکرد. او یک یا دو آیتم مهم در لیست خود را در نظر نمیگرفت. وقتی که او به چکلیست خود مراجعه میکرد و با دقت آن را از نظر میگذراند، سود سرمایهگذاریهایش به میزان قابل توجهی افزایش مییافت.
در اینجا یک روش گام به گام برای حل مشکل به شما ارائه میکنم که میتواند در حل مشکلات برای شما سودمند باشد:
کاغذی بردارید و مشکل خود را به وضوح روی آن بنویسید. اگر با یک گروه کار میکنید، مشکل خود را روی تابلوی وایت بورد و با موافقت بقیه بنویسید.
در دنیای تجارت، تعریف صحیح یک مشکل اغلب منجر به آشکار شدن راهحل میشود.
هر وقت که مشکل خود را بوضوح تعریف کردید، از خود بپرسید، "آیا مشکل دیگری هم هست؟"
تمام جوانب را در نظر بگیرید و مشکل را چندین بار بازتعریف کنید تا منجر به پاسخ صحیح گردد.
بدترین چیزی که ممکن است با آن روبرو شوید این است که به یک راهحل عالی برای یک مشکل اشتباه یا مشکلی که اصلاً وجود ندارد دست پیدا کنید.
فلسفهای که در پشت هر کسبوکار موفق و هر راهاندازی موفق وجود دارد این است: "پیشرفت مداوم و بیپایان"
عزم خود را جزم کنید و وارد میدان شوید. پیوسته بدنبال روشهایی جدیدتر، بهتر، سریعتر، و ارزانتر برای دستیابی به اهدافتان و پیشرفت حرفهایتان باشید. هیچچیز هرگز آنطور که شما فکر میکنید و میخواهید عمل نمیکند. شما در مسیر موفقیت خود با سرخوردگیها، مشکلات، عقبگردها، و شکستهای موقتی مواجه میشوید.
از توماس واتسون موسس آیبیام پرسیدند، "چگونه سریعتر موفق شویم؟" او پاسخ داد، "اگر میخواهید سریعتر به موفقیت برسید، شکستهای خود را دو برابر کنید. موفقیت، در پشت دروازهی شکست قرار دارد."
در حقیقت، چیزی به نام شکست وجود ندارد. شکستها بازخوردی برای از نو شروع کردن هستند. مشکلات به عنوان موانع در سر راهتان پدیدار نمیشوند بلکه راهنمای شما در این مسیر هستند. فرمول موفقیت همیشه این بوده و خواهد بود: تلاش کنید، دوباره تلاش کنید، راه دیگری را امتحان کنید.
برگرفته از : ir-success.ir