حاج محمد کریم فضلی، بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ و کارآفرین برتر کشور، متولد هفتم اردیبهشتماه ۱۳۱۱ هجری شمسی در شهر تویسرکان (استان همدان) هستند و نخستین فعالیت اقتصادی خود را در حین تحصیل، نزد پدرشان که از بازرگانان خوشنام و اهل فضل منطقه محسوب میشدند، آغاز نمودند. سپس در سن حدود ۲۰ سالگی ازدواج کرده و با پذیرفتن مسئولیت تشکیل خانواده، برای جستجوی شرایط مطلوب تر و شناخت بیشتر از وضعیت شهرهای مختلف همجوار، به دیگر شهرستان های استان همدان سفر می کنند و در شرایط کاری مختلف تجربه های موثری بدست می آورند. در این راستا ایشان راهی تهران می شوند. در ابتدای سکونت در تهران، مشکلات از هر سو ایشان را احاطه می کند، اما استاد با عزم جزم، مشکلات و موانع اصلی را ظرف سه سال برطرف می سازند.
حاج محمد کریم فضلی به فکر می افتند که تمامی سعی و تلاششان را صرف کنند تا یک کار تولیدی و صنعتی بزرگ را پایه ریزی نمایند. پدر ایشان در دوره ای به کار صابون سازی اشتغال داشته و استاد نیز از همین بابت در نوجوانی تا حدودی با تولید مواد شوینده آشنا می شوند، بنابراین برای آغاز فعالیت تولیدی، به همین زمینه یعنی صنعت شوینده گرایش پیدا می کنند. ایشان پس از جستجوهای بسیار با افراد و شرکت هایی مرتبط می شوند که در این حوزه فعالیت دارند. سپس خود کارگاه کوچکی دایر می کنند و در مرحله اول به ساخت مایع ظرفشویی می پردازند که این امر به شکل گسترده تر و منسجم تر در اوائل دهه ۴۰ صورت می پذیرد. مدتی بعد محصول سفید کننده را هم اضافه می کنند و همین طور به ترتیب: پودر لباسشویی به نام ” گلرنگ سوپر” ، جرم گیر، شیشه شوی و همچنین نرم کننده البسه را نیز در سنوات بعد تولید می نمایند و مرتباً کار را توسعه می دهند. این روند ادامه دارد تا اوائل دهه ۵۰ که شرکت پاکشو را تأسیس می نمایند و همچنان با تلاش بسیار به توسعه فعالیت های تولیدی ادامه می دهند. بعد از انقلاب در دوران دفاع مقدس و در سخت ترین شرایط، آقای فضلی علاوه بر تولید، کار صادرات را نیز پی گرفتند. در آن زمان به دلیل شرایط ویژه دفاع مقدس، تعدیل نیرو برای اکثر شرکت ها امری اجتناب ناپذیر بود. ایشان جهت تأمین منابع انرژی شرکت، تداوم تولید و اشتغال پایدار کارکنان و خصوصاً جلوگیری از تعدیل نیرو، دست به کار صادرات زدند و توانستند ارز مورد نیاز را جهت تولید تأمین کنند و به این ترتیب هم از تعدیل نیروها جلوگیری کردند و هم به فعالیت های کارآفرینانه و اشتغال زایی مولد خود ادامه دادند. در نهایت این کوشایی به گسترش و توسعه شرکت پاکشو و سپس به تأسیس ” گروه صنعتی گلرنگ ” منجر می شود که حاج محمد کریم فضلی ریاست هیأت مدیره این گروه صنعتی را به عهده دارند. در این دوره انواع شامپوها، مایع دستشویی، خمیر دندان، دستمال کاغذی و به عبارتی تقریباً بیشتر محصولات بهداشتی و شوینده با برندهای مختلفی چون گلرنگ، اوه، سافتلن و … در سطح گسترده و با کیفیت مطلوب به بازار کشور عرضه می شود تا امروز که ” گروه صنعتی گلرنگ ” یکی از مهمترین گروه (هلدینگ) های تولیدی کشور است. این گروه که شرکت های مختلفی چون: پاکشو، گلرنگ پخش، گلپخش اول، پدیده شیمی نیلی و … را شامل می شود به عنوان یکی از پویاترین گروه های اقتصادی برآمده از بخش خصوصی و بالیده از همت مردمی می باشد. استاد حاج محمد کریم فضلی و مجموعه ای که ایشان بنا نهادند، به دلیل یک عمر فعالیت کارآفرینانه جوایز و تقدیرنامه های بسیاری کسب کرده اند. از جمله در سال ۱۳۸۴ لوح برترین کارآفرین و کارفرمای نمونه کشور و در سال ۱۳۸۶ تندیس طلایی چهارمین جشنواره بین المللی اقتصاد سبز را دریافت نمودند؛ همچنین برای دومین بار طی سال های ۸۳ و ۸۶ موفق به دریافت گواهینامه رعایت حقوق مصرف کنندگان گردیدند. انتخاب به عنوان کارآفرین نمونه از طرف وزارت صنایع، دریافت نشان طلایی تحقیق و توسعه از سوی وزیر صنایع و معادن، دریافت لوح تقدیر صادر کننده نمونه کشور و در عرصه مسئولیت های اجتماعی انعقاد تفاهم نامه حمایت گلرنگ از یونیسف به نفع کودکان ایرانی نیز از دیگر افتخارات ایشان به شمار می رود همچنین در سومین جشنواره قهرمانان صنعت که در تاریخ هفتم آذر ماه ۱۳۸۶ برگزار گردید از مقام استاد حاج محمد کریم فضلی، بنیانگذار گروه صنعتی گلرنگ تجلیل ویژه ای به عمل آمد.
گروه صنعتی گلرنگ Golrang Industrial Group گروه صنعتی گلرنگ، یک مجموعه اقتصادی است که در زمینههای گوناگونِ سرمایهگذاری، فعالیت میکند. این گروه صنعتی علاوه بر تولید کالا در طی سالیان فعالیت خود، در سالهای اخیر، در زمینه سرمایهگذاری خارجی و تبادلات بینالمللی نیز فعالیت داشته که از آن جمله میتوان به واردات خودرو و صنایع آرایشی و زیبایی اشاره کرد.
از برند های ان میتوان به اوه ، اکتیو ، سافتلن ، پاکشو ، اویلا ، فامیلا ، بایودنت ، مریدنت ، گلدنت ، اسپیف ، پامتی ، مرسی ، بارلی ، شرکت صنعتی اریان کیمیا تک (اکت) محصولات ارایشی مای ، محصولات ارایشی شون ، فروشگاه های افق کوروش ، مجتمع پردیس سینمایی کوروش ، گلرنگ موتور فامیلی ، گلرنگ رسانه ، گلرنگ الکتریک و…. اشاره کرد. گروه صنعتی گلرنگ با اتکاء به تلاشهای بخش خصوصی شکل گرفته؛ دارای ۴۰ برند فعال میباشد و نزدیک به ۱۰۰ شرکت متنوع را در سطح ملی، منطقهای و بینالملل، در حوزههای مختلف کسب و کار شامل میشود؛ حوزههایی چون: صنایع شوینده و بهداشتی، صنایع غذایی، صنایع دارویی، صنایع سلولزی، توزیع و فروش، صنایع آرایشی و زیبایی، صنعت خودرو، نفت، گاز، پتروشیمی، معدن، انرژی، ساختمان، خدمات بازرگانی بینالمللی، چاپ و بستهبندی، خدمات بیمه، حمل و نقل سراسری، تولید مواد شیمیایی پلاستیک و پلیمر، خدمات آموزشی، فناوری اطلاعات، تجهیزات آشپزخانههای صنعتی و غیره. در حال حاضر بیش از ۱۷۰۰۰ نفر در این گروه صنعتی مشغول بهکار هستند و چشمانداز آن، پیوستن به فهرست ۵۰۰ شرکت برتر بینالمللی تا سال ۱۴۰۴ است؛ به گونهای که ۴۰ درصد از فروش این گروه صنعتی، بینالمللی و برون مرزی باشد.
دکتر مهدی فضلی مدیرعامل فعلی شرکت، از سال ۱۳۶۸ به شرکت پاکشو میپیوندد و کار تولید را توسعه میدهد. درآن زمان تولیدات پاکشو شامل مایع ظرفشویی، سفیدکننده، جرمگیر، شیشهشوی و همچنین نرمکننده البسه با برند گلرنگ بود. در سال ۱۳۷۳ مهندسین و متخصصین زیر نظر دکتر فضلی، کار تحقیق روی محصولات جدید را آغاز کردند و در سال ۱۳۷۴ اولین محصولات جدید شامل انواع شامپو و مایع دستشویی به سبد محصولات گلرنگ افزوده شد. در همین سال تبلیغات تلویزیونی نیز آغاز شد که تأثیر بسیار خوبی بر آشنایی بیشتر با محصولات جدید این شرکت به همراه آورد. در سال ۱۳۷۸ با هدف بازاریابی، فروش و توزیع بخشی از محصولات شرکت پاکشو، شرکت گلپخش اول تأسیس گردید و در سال ۱۳۷۹ با توزیع محصولات شوینده با نام تجاری AVE رسماً شروع به فعالیت نمود. در همان سال شرکت گلرنگ پخش نیز به ثبت رسید تا بخش دیگری از محصولات شرکت پاکشو را که عمدتاً با برند گلرنگ تولید میشد، توزیع و پخش نماید. این دو شرکت در حال حاضر از قدرتمندترین شرکتهای پخش کالا در ایران هستند که علاوه بر محصولات شرکت پاکشو، محصولات شرکتهای بسیار دیگری را نیز در سراسر ایران توزیع مینمایند. شرکت پدیده شیمی نیلی در سال ۱۳۷۹ با تولید مواد اولیه به جمع تولیدکنندگان مواد اولیه صنایع شوینده پیوست. در سال ۱۳۸۴ پدیده شیمی پایدار تأسیس شد و در سال ۱۳۸۵ شرکت پاکشو مایع لباسشویی سفیدشوی را برای نخستین بار در ایران عرضه کرد. درست یک سال بعد یعنی سال ۱۳۸۶ مجتمع تولیدی ـ شیمیایی پاکشو شامل ۵ کارخانه تولیدی با هدف تولید نهایی محصولات شوینده از جمله پودر شوینده و مواد اولیه مورد نیاز در شرکت پاکشو به بهرهبرداری رسید و در سال ۱۳۸۷ نیز شرکت پخش پدیده پایدار، تأسیس شد و این شرکت توزیع محصولات شوینده شرکت پدیده شیمی پایدار را با نام تجاری «اکتیو» آغاز کرد. همچنین در همین سال شرکت پاکشو توانست پودر لباسشویی ماشینی و دستی گلرنگ و سافتلن را به بازار مصرف ارائه کند و در سال ۱۳۸۸ خط تولید مرغوبترین SLES موجود در ایران در آن راهاندازی شد. گروه صنعتی گلرنگ در سال ۱۳۸۶ اولین کارخانه غذایی خود را با نام دالین مهر بنیان نهاد که این کارخانه تولیدکننده انواع کیک با نامهای تجاری رنکس و بینگو است. این گروه در سال ۱۳۸۷ دانشگاه جامع علمی کاربردی گلرنگ را با هدف ارتقای سطح مهارت شاغلان بخشهای مختلف صنعت بنیان نهاد. در سال ۱۳۸۸ گروه صنعتی گلرنگ تصمیم به راهاندازی فروشگاههای زنجیرهای افق کوروش گرفت و از آن زمان تا کنون شعبههای مختلف این فروشگاههای زنجیرهای در چند نقطه از کشور افتتاح شده است. شرکت صنایع سلولزی ماریناسان نیز در سال ۱۳۸۷ به ثبت رسید و در سال ۱۳۸۸ تولید محصول دستمال کاغذی را آغاز کرد. این شرکت در حال حاضر علاوه بر انواع دستمال کاغذی تولیدکننده دو نوع پوشک کامل بچه با نامهای تجاری مرسی و پامتی و گسترهای از محصولات سلولزی دیگر است که تولید و توزیع آنها از سال ۱۳۹۰ آغاز شده است. شرکت آرین سلولز صنعت نیز همزمان با شرکت ماریناسان شروع به فعالیت کرده است و هدف از تأسیس آن تأمین مواد اولیه کارخانه ماریناسان بوده است. کارخانه شرکت گلبرگ بهاران در سال ۱۳۹۰ با هدف تولید انواع محصولات غذایی از قبیل روغن، کنسرو، رب گوجه فرنگی و تن ماهی افتتاح شد و همزمان با آن شرکت آرین پخش پیشرو برای توزیع محصولات این کارخانه و محصولات کارخانه دالین مهر ـ که تولیدکننده کیک است ـ راهاندازی گردید. در سال ۱۳۹۰ شرکت صنایع الکترونیک گلرنگ تأسیس شد که جدیدترین خط تولید DVD را داراست و DVD فیلمهای سینمایی، سریالها و … ارائه شده از سوی مؤسسه فرهنگی گلرنگ را تولید میکند. این شرکت با راهاندازی خطوط پیشرفته تکثیر و چاپ، یکی از به روزترین شرکتهای عرضهکننده خدمات تکثیر Blu-Ray, DVD5 و DVD9 در ناحیه غرب آسیاست و تنها تولیدکننده دیسک بلو-ری در خاورمیانه و غرب آسیا به شمار میرود. همچنین در همین سال، گروه صنعتی گلرنگ با تأسیس شرکت هلدینگ دارویی به حوزه صنعت دارو وارد شد. هلدینگ دارویی گروه صنعتی گلرنگ در حال حاضر چندین شرکت تخصصی را شامل میشود.
مؤسسه فرهنگی گلرنگ رسانه نیز طی سالهای اخیر آثاری را در عرصه شبکه نمایش خانگی تهیه و توزیع کرده است که فیلمهای ورود آقایان ممنوع، سعادت آباد، ضد گلوله و… مجموعههای ساخت ایران، ویلای من و شوخی کردم از این دست هستند. شرکت صنعت غذایی کورش که تولیدکننده انواع روغنهای خوراکی است، در سال ۱۳۹۲ به جمع شرکتهای غذایی گروه پیوست. در سال ۱۳۹۲ شرکت توسعه صنعتی سولفورکوب پارس به منظور تولید بلور گوگرد از گاز ترش تاسیس شد. در بهمن ماه همین سال شرکت موهیکو (افق نفت و گاز خاورمیانه) در زمینه نفت و گاز، صادرات و واردات و تجهیزات به ثبت رسید. شرکت ماسترفوده نیز در سال ۱۳۹۲ با هدف تولید آدامس با برندها، بستهبندیها و طعمهای مختلف برای بازار داخل و خارج کشور تاسیس شد و محصولات این شرکت از پنجم شهریور ماه ۱۳۹۳ روانه بازار شد. در حال حاضر مهمترین برند این شرکت، بایودنت نام دارد. در سال ۱۳۹۳ مجتمع فرهنگی تجاری کورش از سوی گروه صنعتی گلرنگ افتتاح شد. این مجتمع علاوه بر واحدهای تجاری، دارای بزرگترین پردیس سینمایی ایران است. شرکت افق توسعه معادن خاورمیانه به منظور سرمایه گذاری و فعالیت در بخش معادن و صنایع معدنی کشور در خرداد ماه سال ۱۳۹۳ تاسیس و آغاز به کار نمود. در سال ۱۳۹۴ شرکت موپیکو (توسعه فراوردههای نفتی افق خاورمیانه) با هدف فعالیت در بخش پالایشگاهی تاسیس شد. شرکت مهندسین مشاور افق معدن خاورمیانه نیز در همین سال آغاز به کار کرد. شرکت گلرنگ موتور فامیلی به عنوان نماینده اختصاصی هوندا در ایران در سال ۱۳۹۴ تأسیس گردید. حوزهی فعالیت این شرکت ارائه، فروش و خدمات پس از فروش خودروهای هوندا در ایران است. صندوق سرمایهگذاری ارزش آفرین گلرنگ اسفند ماه ١٣٩۴ با دریافت مجوز از سازمان بورس و اوراق بهادار به عنوان صندوق سرمایه گذاری فعالیت خود را آغاز کرد. در سال ۱۳۹۵ شرکت واسپاری ارزش آفرین گلرنگ (لیزینگ گلرنگ) با هدف ورود به تأمین تجهیزات صنایع بزرگ تاسیس شد. گروه صنعتی گلرنگ زنجیرهای از ۷۰۰ فروشگاه خرده فروشی به نام فروشگاههای زنجیرهای افق کوروش (OK) دارد که امیدوارند تا سال ۲۰۱۸ به تعداد ۱۰۰۰ فروشگاه برسد. گروه صنعتی گلرنگ همچنین در ساختوساز نیز فعالیت میکند و یک مجتمع تجاری به نام کورشمال ساختهاند که شامل ۵۰۰ فروشگاه خرده فروشی، یک مجموعه سینمایی با ۱۴ سالن، ۳۰۰۰ صندلی، مرکز تفریحی خانوادگی، فود کورت، و مجموعه کودکان میشود. کورش مال ۱.۳ میلیون متر مربع است و ماهیانه به طور متوسط در حدود یک میلیون بازدیدکننده دارد. انرژی و معدن یک بخش مهم دیگر برای گروه صنعتی گلرنگ و ایران است. در سال ۲۰۰۸ یک شرکت هلدینگ به نام گروه سرمایهگذاری مهد خاورمیانه تاسیس کرده اند که در حال حاضر ۲۵ شرکت را در بخشهای مختلف نفت، گاز و معدن مدیریت میکند و پروژههای متنوع کوچک و بزرگ را به سرانجام میرساند. گروه صنعتی گلرنگ همچنین معادن مختلفی از جمله مس، روی و معادن سرب دارند. نیروی شاغل در گلرنگ اوایل دهه ۱۳۷۰ این گروه کمتر از ۵۰ نفر نیرو داشته است. اوایل دهه ۸۰ تعداد اعضای گروه به۵۰۰ نفر میرسد. سال ۸۸ حدود ۳۵۰۰ نفر در صنایع مختلف گروه صنعتی گلرنگ اشتغال داشتهاند و هم اکنون حدود ۱۷۰۰۰ نفر نیروی جوان و مولد کشور در این گروه نقش آفرینی میکنند. مدیران ارشد و چارت سازمانی گروه صنعتی گلرنگ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...چند شب پیش گزارشی از بیست و سی پخش شد که من را تحت تاثیر قرار داد. مصاحبه بدون تعارفی با یک کارآفرین موفق. بعد از این گزارش به فکر جمع آوری مجموعه اطلاعاتی پیرامون این کارآفرین موفق افتادم. حاصل این کار را در زیر مطالعه خواهید نمود، امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد :
سید حسین پوررضوی مجومرد فرزند سید عباس متولد تیرماه 1349 اهل رضوانشهر صدوق.
گام اول را در بهار 1374 با فعالیت در رشته خوشنویسی روی آثار طبیعت هنر معرق برداشت که حضور در بیش از یکصد نمایشگاه حاصل دسترنج این دوران است.سال 1388 مکتبش خواستگاه هنر معنوی شد و با اعتقاد ، فعالیت هنری خویش را معطوف کتابت قرآن بر روی سنگ نمود که به زعم قرآن پژوهان این روش کتابت قرآن از صدر اسلام تا کنون بی نظیر است. حاصل این ارادت و تقید معنوی، اهداء آثار قرآنی به حرم حضرت علی علیه السلام ،ده ها نمایشگاه ملی ، شرفیابی به محضر مبارک رهبر عظیم شان انقلاب ، ریاست محترم جمهوری ، نماینده محترم ولی فقیه و امام جمعه یزد و ... است.
نقش بستن شعرهای مولانا و حافظ و همچنین قرآن کریم بر روی برگهای درختان، از ایدههای تازه سیدحسینپور رضوی، کاتب اولین قرآن سنگی در جهان اسلام است.
سیدحسین پور رضوی در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره چگونگی شکلگیری ایده کتابت روی سنگهای طبیعی، گفت: هنگامی که در بحث هنر وارد شوی، ایدهها بعد از هر تلاش و سعی، پس از کندوکاو در طبیعت به وجود میآید و خودبه خود درها به روی شما باز میشود.
وی افزود: نگارش روی سنگها از خیلی وقت پیش، حدود 15 سال قبل، جزو یکی از آرزوهایم بود و همیشه میخواستم کاری متفاوت انجام دهم. این نوشتهها را به طور طبیعی با قلمهایی که به همراه من بود در طبیعت نوشتم و بعد مورد توجه قرار گرفت. سپس این کار شروع شد تا کتابت قرآن را به واسطه همین کار آغاز کردم و اولین قرآن سنگی در جهان اسلام را خلق کردیم.
این هنرمند در ادامه گفت: خوشبختانه در همان موقع این قرآن سنگی به خدمت رئیس جمهور وقت و رهبر انقلاب برای رؤیت رسید و پس از آن وزارت ارشاد، در یزد آن سنگنوشتهها را برای حرم حضرت علی (ع) خریداری کرد و بیستوسوم ماه رمضان امسال در حرم امام علی (ع) قرار گرفت.
پور رضوی با بیان اینکه هدف از این کار پرکردن خلاءهای معنوی و مادی است، اظهار داشت: در مرحله اول برای پرکردن خلاء معنوی بود که این کار را شروع کردم، ناخودآگاه مسائل مادی هم به وجود آمد و مورد توجه قرار گرفت. این دینی بود که نسبت به قرآن و ائمه داشتم و خواستم اینگونه ادا کنم و تا اندازهای توانستم گوشهای از آن را ادا کنم.
وی در ادامه تصریح کرد: موجودات خداوند به خصوص انسان، یک موجود ناشناخته است و کارهایی میکند که در فهم یک فرد ساده و معمولی نمیگنجد و به این دلیل است که انسان چکیدهای از خداوند است. چشمهای ما بسیار قویاند و این قدرت را داریم که بتوانیم بسیار ریز ببینیم.
این هنرمند با اشاره به ابزارهای کارش گفت: من اغلب از راپید استفاده میکنم ولی برای خیلی ریز نوشتن از قلم اتود استفاده میکنم. معمولا دو یا سه نفری که در سطح کشور ریزنویس هستند، این شگردها و روشها را بیان نمیکنند در حالی که استفاده از این ابزار خیلی معمول است.
پور رضوی با بیان اینکه کار هنری را از سال 1374 شروع کردم و پا به عرصه هنر گذاشتم، افزود: کار کتابت قرآن سنگی و سنگ نوشتههایم را از سال 1388 شروع کردم و هر چه جلوتر میرفتم تکمیلتر میشد. سپس در صدد برآمدیم که یک کار جامع در عرصه هنر به جای بگذاریم.
این هنرمند در پاسخ به این سوال که سنگهایی که استفاده میکنید، از کجا استخراج میشود؟ تصریح کرد: سنگهای اصلی را به همان شکل طبیعی از دل کوه و طبیعت میآورم و اعتقاد دارم هیچ چیز در زیبایی نمیتواند با طبیعت رقابت کند. ما انسانها چون از طبیعت و خاک آمدهایم بسیار دوست داریم در طبیعت وارد شویم و ناخودآگاه هنگامی که انسانها طبیعت و سنگهای طبیعی را میبینند و به وجد میآیند. میخواستم کاری را انجام داده باشم که از سنگها به همان شکل استفاده کنم.
اولین کاتب قرآن سنگی در جهان اسلام درباره وضعیت استقبال از کارش اظهار کرد: ما دو نوع استقبال داریم. یکی استقبال مردمی است و دیگری استقبالی است که سران کشور دارند. این استقبال که توسط رهبر عزیز، وزیر ارشاد وقت و آقای احمدینژاد انجام گرفت، استقبال خوبی بود. ولی اگر در استقبال، جنبه مردمی را در نظر بگیریم، مردم ایران، مردمی هنردوست و هنرپرور هستند و دوست دارند کاری متفاوت و تازه و به خصوص الهام گرفته از طبیعت را ببینند و با دیدن و حتی خرید آن نشاطی در آنها پدید میآید.
وی در پاسخ به این سوال که آیا ایده جدیدی نیز دارید که روی آن کار کنید؟ تصریح کرد: ما در حال فرآوری کردن برگهای درختان هستیم تا بتوانیم کل قرآن یا شعرهای مولانا و حافظ را روی این برگها کتابت کنیم که تا به حال دو هزار برگ آماده و خشک کرده برای این کار مهیا کردهایم که ماندگاری آنها سالهای سال پابرجاست.
این هنرمند در سخنان پایانیاش گفت: دعا میکنم که همه هنرمندان ما به آرزوهای خود برسند و دریچهای روی آنها باز شود که بتوانند خلعهای معنوی و مادی خود را پر کنند. موفقیت من به دلیل تلاش، پشتکار، توکل و حمایت از طرف خانوادهام و مردم جامعه است. افتخار میکنم که توانستم کاری را انجام دهم که حداقل بندههای خدا خوششان آید و اگر بندهها راضی باشند، خدا هم راضی خواهد بود.
حسین پور رضوى هنرمند ایرانى که کل قرآن کریم را بر روى سنگ نوشته است این اثر هنرى خود را به آستان قدس علوى اهدا کرد. حجتالاسلام زین الدین تولیت آستان مقدس علوی از این هنرمند نیکوکار استقبال و ضمن قدردانى از وى در قبال اهداى این اثر هنرى براى وى آرزوى موفقیت کرد. پور رضوى نیز از مهمان نوازى خادمان و مسؤولان آستان قدس علوی تشکر و از اینکه با هزینه آستان توانسته به زیارت عتبات عالیات مشرف شود قدردانى کرد.
این هنرمند ایرانى طى دیدار با تولیت آستان قدس علوی آثار هنرى دیگرى را به رسم یادبود به تولیت و معاون وى اهدا کرد. تولیت آستان قدس علوی نیز هدایاى متبرکه اى به این میهمان هنرمند اهدا و هدایاى دریافتى را به موزه آستان قدس علوی تحویل داد. حسین پور رضوى در رابطه با این قرآن سنگى گفت: با اینکه وضعیت مالى خوبى ندرام این قرآن سنگى را به حرم مولایم حضرت امیرالمؤمنین (ع) اهدا کردم و از او درخواست کردم توفیق زیارتش را نصیبم گرداند. وی افزود: من همیشه به کرامتها و معجزه هاى این امام بزرگوار ایمان داشتم. به لطف خداوند و اهل بیت(ع) توانستم کل قرآن کریم را روى سنگ طبیعى و با چشم مجرد و بدون هیچ ذره بینى بنویسم و اولین قرآن نوشته شده روى سنگ را ارائه کنم.
پور رضوی تصریح کرد: همیشه دعا مى کردم که به من توفیق زیارت عتبات عالیات را عنایت فرماید و براى تحقق این آرزوى بزرگ بسیار تلاش کردم اما نتیجه اى بدست نیاوردم. از این رو آرزوى خود را روى سنگ کوچکى نوشتم و آن را زیر جزء آخر قرآن سنگى نهادم و آن را به حرم مولایم حضرت امیرالمؤمنین(ع) اهدا کردم. وی ادامه داد: وقتى این هدیه به آستان رسید برادران خادم در آستان این سنگ را یافتند که روى آن این جملات نوشته شده بود: (خدایا من انسان فقیرى هستم و در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم و آن چیز فقط تویی. خداوندا مرا به خواسته هایم برسان) مسؤولین عزیز آستان این سنگ کوچک را نزد تولیت محترم بردند و ایشان دستور دادند هماهنگى هاى لازم جهت سفر بنده به عتبات عالیات انجام شود و باهزینه آستان به کشور عراق آمدم و به آرزوى دیرینه ام رسیدم. این هنرمند ایرانی گفت: هیچ وقت باور نمیکردم که بتوانم مولایم امیرالمؤمنین(ع) را زیارت کنم و اکنون بین حقیقت و خیال به سر مى برم. کما اینکه بعد از اتمام نوشتن این قرآن سنگى وضعیت اقتصادى زندگیم به برکت قرآن و اهل بیت بهبود یافت. پور رضوى در ادامه اظهار داشت: کار نوشتن قرآن مجید روى سنگ سه سال (از محرم سال ۱۳۲۹ هجرى تا سال ۱۴۳۲هجرى) طول کشید. این قرآن روى ۱۹ قطعه سنگ نوشته شده و در ۱۶ جعبه چوبى نگهدارى مى شوند. وی گفت: از همه کسانى که در رساندن این قرآن سنگى به حرم مطهر علوى نقش داشتند تشکر مى کنم. به ویژه از مسؤولین آستان قدس علوى به خاطر مهمان نوازى و حسن ضیافت کمال تشکر را دارم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...من احد عظیمزاده هستم. در ۱۰ آذر ۱۳۳۶ در ده اسفنجان در شهرستان اسکو متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امکانات مالیمان اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا ۱۳ سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس میخواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمیداد. خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال ۲ بار بیشتر نمیتوانستیم برنج بخوریم. یک بار روز ۲۱ ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت کشیدم.
کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالیهای کوچک و بردن آن از اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک یا دو تومان (نه هزار یا ۲هزار تومان) سود میکردم. پنج سال اینچنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختیها را آسان میکرد. در ۱۸ سالگی توانستم ۲۰ هزار تومان پسانداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اینکه مجبور به ترک تحصیل شدم. غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض میکند) یتیم هیچکس را ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگری شب که به خانهاش میرود دستی به سر و روی بچهاش میکشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شبها، شبهای جمعه پاهایش را در بغل میگیرد و به انتظار مینشیند. در انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد… در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او ۲۰ هزار تومان قرض کردم و ۶۰ هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایهام شد ۱۰۰ هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی. وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماهها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا ۲ سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمیدادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم. اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای ۱۵ روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم. زبان هم نمیدانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و کیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با ۱۰ درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسکپذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ. شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میکنید یا نه؟ در اولین معامله ۶.۵ میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه ۱۰۰ هزار تومانی من که ۸۰ هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجارهای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم… کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم. بسیار سفر کردم و ایدههای جدید دادم. از موزههای فرش کشورها بازدید میکردم و از طرحها اقتباس یا از آنها عکس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرحها، ایدههای نو بیرون میدادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم. اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک میگذاشت. اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که میخواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار میایستد، با احترام میایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسکپذیری خودم است. بسیار ریسک میکنم،بسیار. کمی بعد در بازدید از هتلهای معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون ۱۸۰ میلیارد تومان در این پروژه سرمایهگذاری کردهام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای ۱۸ عیار است. این هتل ۳۴۰ واحد مسکونی در ۲۵ طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، ۳۴ طبقه هتل، ۷ رستوران روی دریاچه، ۱۰ هزار متر شهر آبی، ۷۰ هزار متر زمین آمفیتئاتر، ۹۰ هزار متر زمین گلف و ۲ باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسویها ۹ میلیون دلار است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایهگذاری کردهام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایهگذاری یا ذخیره نکردهام…. میپرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمیکند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل ۶۰۰ نفر به طور مستقیم کار میکنند. من ۲ بار برنده تندیس الماس بزرگترین بیزینس من جهان شدم و بزرگترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما میدانید بزرگترین افتخار من چیست؟ یتیمنوازی. افتخار میکنم ۲ سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار میکنم جزو ۱۰۰ کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هماکنون ۱۰۷۰ بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال ۱۰۰ بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کردهام وقتی مردم تا ۱۰ سال بعد از عمرم هر سال ۱۰۰ بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از ۱۰ سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره که میاندازیم برای یتیمها و میآیند و غذا میخورند، کیف میکنم. گریه میکنم و حال میکنم. در یک مراسمی بچهها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی میخواست. در این میان دختربچهای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم ۵۰ میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی ۱۰۰ میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت. یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم. پول را برای چه میخواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم. ما وسیله هستیم. باید بخشید و بیمنت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است… .
او به تدریج در بازار فرش معروف شد و مغازه ای در بازار بزرگ تهران افتتاح کرد. در سال ۱۳۸۰ با دریافت تندیس طلایی از کشور انگلستان، به عنوان بهترین تولید کننده فرش های دستباف ایرانی معرفی شد. در همین سال، نمایشگاه دائمی فرش در خیابان پاسداران تهران افتتاح شد و عظیم زاده همزمان با این اتفاق شرکت خانه فرش عظیم را ثبت کرد. این شرکت امروزه با برند «عظیم زاده» معروف است و یکی از برترین برندهای فرش جهان و اولین برند فرش ایرانی است.
فقط فرش کافی نیست زمانی که او هتل های مجلل و معروف جهان را دید، تصمیم گرفت وارد کار ساختن بزرگترین پروژه هتل کشور شود. او برای پروژه «قو الماس خاورمیانه» در مازندران ۱۸۰ میلیارد تومان هزینه کرد و مجتمعی مجلل و بی نظیر ساخت.
مجتمع قو الماس خاورمیانه شامل سه برج است که دو برج آن کاربری مسکونی و تجاری داشته و برج سوم هتل مجلل ۳۸ طبقه است . در فضای بین برج های مسکونی و هتل ، مجتمع ورزشی در نظر گرفته شده است . هر کدام از برج های مسکونی ۲۱ طبقه دارد و در مجموع ۲۹۷ واحد مسکونی را در خود جای داده است . در طبقات زیرین برج های مسکونی سه طبقه مجتمع تجاری طراحی شده که ۴۸۶ باب فروشگاه تجاری دارد .
ریزبافت ترین فرش جهان با قیمت تخمینی دو و نیم میلیون پوند در موزه عظیم زاده و توسط احد عظیم زاده رونمایی و به نمایش در آمد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...اپلیکیشنی نوپا که در مدت کوتاهی به پدیدهای اجتماعی تبدیل شد و با اقبال چشمگیر مخاطبان، توانست به امپراتوری آژانسهای اتومبیل کرایه و تاکسیهای دربستی پایان دهد. اتفاقی که از پس چالشهایی سخت و جنجالهایی مختلف پیش آمد و عبور مدیران اسنپ از آن روزهای سخت، سبب گسترش روزافزون این کسب و کار شد تا کم کم، آن را به یکی از غولهای تجارت الکترونیک تبدیل کند. با این حال، اسنپ هم مانند همه کسب و کارهای نوپا، ایرادات بزرگ و کوچکی دارد که این اپلیکیشن را دچار چالش میکند. آنچه میخوانید، حاصل سه ماه حضورخبرنگار «صبح نو» در لباس «راننده اسنپ» است که تلاش کرده برخی فرصتها و چالشهای این کسب و کار نوپا را روایت کند. ذکر این نکته البته ضروری نیست که این گزارش با نام مستعار نوشته شده است! مردادماه ۹۶- خیابانی در شرق تهران سه نفرند. زیر آفتاب ظهر تابستان ایستادهاند و تخته شاسیهای با نشان «اسنپ» را جلوی رانندهها میگیرند تا «رایگان» ثبت نامشان کنند. میایستم و برای یکیشان چراغ میزنم. میپرد جلو و میپرسد:«داداش راننده اسنپ میشی؟ رایگان! بی کمیسیون» سری به نشانه تأیید تکان میدهم و شرایط را میپرسم. سریع در را باز میکند و میجهد داخل ماشین. تی شرت مشکی به تن دارد. موهایش را فشن زده و آدامس توی دهانش را تند تند میجود. خودش را روی صندلی جابه جا میکند. نفس راحتی میکشد و به باد خنک کولر اشاره میکند و میگوید:«عجب گرمه.» مدارک خودرو را طلب میکند:«کارت ملی، گواهینامه، کارت ماشین، بیمه، معاینه فنی». می گویم:« همه چی دارم. طرح ترافیک هم دارم. منتها معاینه فنی همراهم نیست. ولی مال پارسال رو دارم. به کار میاد؟» سرش را میخاراند. فکری میکند و میگوید:«خیالی نیست. معاینه فنی پارسالت رو بده. درستش میکنم.» برگه قرارداد را میدهد دستم و میگوید:«تا اینا رو پر و امضا کنی، من برم از مدارکت عکس بگیرم بفرستم شرکت که کد برات ثبت بشه.» از او میخواهم نسخه دیگری از برگه خام قرارداد را داشته باشم. میگوید:«به دردت نمی خوره. بخون حفظش کن. همه شم توی سایت هست.» بندهای قرارداد را یکی یکی و تند تند میخوانم. شرایط ، محدودیتها و قوانین، معمولی است و نسبتاً منصفانه. نکته مبهمی ندارد و ادبیاتش هم معقول است. برگه را امضا میکنم و چند ثانیه بعد، مدارک را تحویلم میدهد: «عصر، همه فایلهای رانندههای جدید رو یه جا میفرستم شرکت و کد شخصیات برات تلگرام میشه.» حالا نوبت آموزش است. اولین نکته، دریافت برگه عدم سوء پیشینه کیفری است. تاکید میکند که فقط سه هفته برای تحویل برگه وقت دارم و در صورت تحویل ندادن، حسابم تعلیق میشود. حدود سی ثانیه، آموزش کار با نرم افزار طول میکشد و تذکر میدهد که نمرهای که از مسافرانم میگیرم، نباید کمتر از ۹/۴ از مجموع ۵ نمره باشد وگرنه اتوماتیک وار، سیستم مسافران کمتری را به من معرفی میکند. چند تا نکته کنکوری هم درباره ساعتها و مکانهای پرمسافرتر و البته نرخ صفر درصد کمیسیون در محدوده طرح ترافیک، با توجه به مجوز طرح ترافیکم تذکر میدهد.» «برو به سلامت » آموزش، در کمتر از سه دقیقه تمام میشود. نه تضمین چک و سفتهای و نه حتی تعهد سفت و سختی غیر از همان قرارداد تک برگی، نمیدهم و تازه، معاینه فنی سال گذشته را هم با ترفند بازاریاب، به جای مدرک اصلی فرستادیم به شرکت. دو روز بعد، اسنپ کد شخصی راننده را برایم میفرستد و البته پیامک مهلت ارائه گواهی عدم سوء پیشینه. خیلی راحتتر از آنچه پیش بینی میکردم راننده اسنپ شدم. ما مسافرکش نیستیم همه باجههای دفتر پلیس+۱۰ خلوت است. به جز باجه سوء پیشینه. نزدیک ۱۰ نفر در صف ایستادهاند و انگار همه میدانند برای چه در صف ایستادهاند. گپها در صف شکل میگیرد. یکی از داماد خواهرش میگوید که فوق لیسانس بیکار بوده و حالا با رانندگی در اسنپ، ماهی ۵ میلیون تومان در آمد دارد و آن یکی، میگوید رانندگی در اسنپ، بعد از تدریس در دانشگاه فیروزکوه و تدریس خصوصی زبان فرانسه، شغل سومش است. یکی دیگر تازه کارت پایان خدمتش را گرفته و با پراید از دم قسطش در آرزوی تشکیل زندگی جدید است و آن یکی، میگوید صبحها دانشجوست و عصرها ۵ ساعت با ماشین مسافر اسنپی جابهجا میکند تا پول شهریهاش را بپردازد و پس اندازی هم برایش بماند. همه اما در یک نکته مشترکند و آن، پرهیز از آن است که به نام «مسافرکش» شناخته شوند. اصرار دارند که شخصیت اجتماعیشان فراتر از مسافرکشی است و با اهداف مختلف و متفاوت، پی این کار آمدهاند. یکی دوتایشان دو تا گواهی درخواست دادهاند تا همزمان برای اسنپ و تپ سی کار کنند و تاکید هم میکنند که باید مواظب باشند که دوتایی شدنشان لو نرود. چون شرکتها تعلیقشان میکنند. متصدی باجه هم انگار برایش عادی شده است. نوبتم که میشود، از او میپرسم:«خیلی زیاده تعداد متقاضیا؟» میگوید:« این قدر زیاد که عصرها نا ندارم برگردم خونه. روزی حدود ۱۵۰ نفر اینجا درخواست پر می کنن.» میگوید:« معمولاً نتیجه عدم سوء پیشینهها ۱۰ روزه میآمد، اما مدتی است که به همه می گوییم حدود ۲۵ روز باید منتظر بمونن. » این، یعنی از مهلت قانونی تحویل گواهی به اسنپ، ۴ روز بیشتر؛ اما متصدی باجه میگوید:«نگران نباش. خودشون می دونن بیشتر طول می کشه. سخت نمی گیرن.» پر بیراه نمیگوید. گواهی عدم سوء پیشینهام، حدود دوماه بعد میآید و در تمام این مدت، کاربریام در اسنپ فعال است تا تنها تضمین سلامت اخلاقی رانندگان، دچار چالش شود. مراحل انگشت نگاری و پرکردن فرمها که تمام میشود، خداحافظی میکنم. داخل خودرو مینشینم و اولین درخواست برایم میآید. مسافری از مبدأ میدان ولی عصر؟عج؟ به شهرک قدس. پول پارو کن! روز ثبت نام، بازاریاب اسنپ، علاوه بر نصب نرمافزار، نشانی کانال رانندگان اسنپ تهران را هم میدهد. کانالی رسمی با۱۰۰ هزار عضو. جایی که اطلاعیههای رسمی، نکتههای کنکوری و حرفهای درگوشی شرکت را به اطلاع رانندگانش میرساند. طرحهای پاداش هفتگی با شرایط خاص، ساعتهای پر مسافر و البته نقشهای جالب از پراکندگی بیشترین درخواستهای اسنپ که به رانندگان کمک میکند مناطق پردرخواست را بشناسند و بیشتر در آن محلها تردد کنند. روزهای بارانی و شرایط ترافیکی خاص که فرامیرسد، باید به گوش باشی تا اطلاعیه بالارفتن موقت قیمتها را به رانندگان برساند و برایشان آرزوی ساعتهایی پردرآمد و پرمسافر کند. پیامهای تذکر، بیشتر حول دو محور میچرخد. اول پیامهایی برای تشویق به روشن نگه داشتن کولر خودرو در طول سفر و بعد، پیامهایی مبنی بر ممنوعیت هرگونه ارتباط با مسافر پس از انجام سرویس که در آن صورت، سبب قطع همکاری دایمی شرکت با راننده متخلف میشود. مرکز پیام اسنپ هم چند روز یک بار، پیامک هشدار میفرستد که مدت زیادی تا تحویل گواهیتان نمانده و اگر تحویل ندهید، همکاریتان قطع میشود و تعلیق میشوید.
در قلمرو اسنپ گواهی عدم سوء پیشینه که میرسد، از سه هفته موعد و مهلت تحویل، حدود چهار هفته هم گذشته است؛ اما حسابم همچنان فعال است. حساب و کتاب و تسویه حساب با رانندگان، از روزهای زوج، حالا به هرروز رسیده است و هرروز حوالی ظهر، پیامک تسویه حساب به شماره شبا که در پروفایل کاربریام ثبت کردهام، میرسد. نکته اما در نگه داشتن ۱۰ هزار تومان اعتبار ثابت در حساب است که نزد شرکت باقی میماند و به حساب شما برنمیگردد. بالاخره روز موعود میرسد و پیامک صبحگاهی موردنظر میرسد:«همراه گرامی حساب کاربری شما غیر فعال شده است. به منظور فعال سازی مجدد در اسرع وقت …» با گواهی، عزم ساختمان اسنپ میکنم. ساختمانی در خیابان گاندی که نگهبان یونیفرم پوش سر کوچه و پوشه به دستهای پرشمار اطراف کوچه، میگویند درست آمدهام. طبقه همکف، باید از دستگاه نوبت دهی، شمارهای بگیرم و مثل بانک در انتظار بمانم. نوبتم که میشود، گواهی را میدهم و راهنمایی میشوم به طبقه دوم برای گرفتن عکس. از متصدی میپرسم:«اگر عکس نگیریم چی میشود؟» میگوید:«حسابتان تعلیق میماند. در واقع عکس داشتن رانندگان نشان دهنده این است که گواهیشان را تحویل دادهاند و راننده رسمی شرکت حساب میشوند. رانندگانی که عکس ندارند، یعنی هنوز گواهیشان را تحویل ندادهاند.» می گویم:«پس اگر مسافر شدم، حواسم باشد سوار اسنپ های بدون عکس راننده نشوم» لبخندی می زند و میگوید:«صد در صد. اینها را ما تأیید نکردهایم هنوز.» یکی که معلوم است مکالمهمان را شنیده است،موقع خروجم میآید و در گوشم آرام میگوید:« اگه مشکلی داری من می تونم حلش کنم. گواهی مواهی نداشته باشی من یکی از بازاریابای شرکت رو میشناسم که مدارک فامیلاتو می گیره یه حساب جدید برات ایجاد می کنه. برو دو سه ماه بدون گواهی حالشو ببر تا سری بعد.» سری تکان میدهم و می گویم:«پس این جا هم دوربرگردون داره.» چشمکی می زند و میگوید:« بعله. دیدم که میگم.» سالن طبقه دوم، چند قسمت مختلف دارد و در گوشهای از آن، دو نفر تبلت به دست، رو به روی دو تا صندلی نشستهاند و رانندگان را دو تا دوتا روی صندلی مینشانند. از آنان لبخندی میگیرند و عکسشان را آنلاین به پروفایل کاربریشان اضافه میکنند تا رسمی شوند. بخشهای دیگری هم اینجا هست که جالبترینش، فروشگاه و آتلیه است. فروشگاه برای فروش لوازم جانبی مورد نیاز رانندگان مثل شارژر فندکی و کابل و گوشی و نگهدارنده گوشی و البته آتلیه که مخصوص برندگان جوایز خاص اسنپ و عکسهای تبلیغاتی است. در دام دامپینگ اطلاعیههای جدید اسنپ برای رانندگانش شاید جذاب باشد؛ اما بوهای خوبی از آن به مشام نمیرسد. همین چند روز پیش بود که اسنپ، به رانندگانش اعلام کرد حق کمیسیون صفر درصد در ساعتهای اوج، دیگر اعمال نمیشود و شرکت برای خودش در ساعتهای اوج ترافیکی، کمیسیون معمول ۱۳ درصدی را کسر خواهد کرد و البته برای این که رانندگان هم شاکی نشوند، نرخ کرایهها را بالا میبرد. همین یکی دو روز پیش هم ساعتهای اوج ترافیک که شامل افزایش کرایه میشود، چند ساعتی بیشتر شده و از ساعت ۱۴ تا ۲۱ هر روز ادامه دارد. روزهای بارانی هم نرخ کرایهها ۲۰ درصد بالاتر میرود. به این ترتیب، شیب ملایم افزایش کرایه اسنپ، آن هم در زمانی که آژانسها و تاکسیهای خسته و درمانده از این رقابت، یکی یکی کنار میکشند، بیشتر میشود تا بوی نامطبوع دامپینگ کم کم از این اپلیکیشن ها به مشام برسد. چالش بزرگی به نام شماره تماس شاید بزرگترین ایراد اپلیکیشن های تاکسی یاب، در شمارهای باشد که میان مسافر و راننده رد و بدل میشود. گپ کوتاه با چند راننده اسنپ، پرده از رازهای خطرناکی برمی دارد. «آرش» دو ماهی میشود که راننده اسنپ شده. او میگوید:«مسافر خانم که باشه، تک زنگ میزنم بهش. شمارهاش رو سیو میکنم و آمارش رو از تلگرام و اینستا و فیس بوکش درمیارم. راستش با یکی دوتاشونم رفیق شدم و خیلی وقتها خارج سیستم زنگ می زنه با هم می ریم بیرون. هم فاله هم تماشا» وقتی میپرسم:«نگران نیستی شرکت بفهمه و طبق قانونش، ارتباطت رو دایمی قطع کنه؟» با نیشخند جواب میدهد:« هیچ وقت ماها رو نمیشه تهدید کرد. اولاً که هنوز سوء پیشینه نبردم. ثانیاً از خط خودم استفاده نمیکنم برای ارتباط. با سیمکارت اعتباریم ارتباط رو ادامه می دم.» این چالش بزرگ تاکسی یاب های آنلاین را، تاکسی یاب معروف «اوبر» آمریکایی به سادگی حل کرده است. آن هم با خط تماسی یکتا که مسافر و راننده را بدون اطلاع از شماره شخصیشان و با مرکز تماسی واسط، در کوتاهترین زمان ممکن به هم ارتباط میدهد. بدون آن که نگرانی از انتشار اطلاعات شخصی و تجاوز به حریم خصوصی، مسافران و رانندگان را تهدید کند. به هرحال،اسنپ هم چون سایر کسب و کارهای نوپا، نیازمند تجربه و آزمون و خطا در بعضی حوزههاست که تا اجرایی نشود، ایرادهای آن مطرح نخواهد شد. بدون شک بررسی این چالشها و پیداکردن راه حل مناسب برای آنها میتواند از وقوع حوادثی چون حادثه تلخ تجاوز اخیر پیشگیری کند. هشدار دادستان به مدیر اسنپ قرار نبود مردم را اغوا کنید یکی از نکات جنجالی نشست دیروز دادستان تهران، صحبتهای او درباره «اسنپ» بود. آقای «عباس جعفری دولت آبادی» با هشدار به مدیر اسنپ اعلام کرد: «قرار نبود با این گونه تبلیغات فریبنده مردم را اغوا کنید. شما چگونه با هلیکوپتر مردم را به دل طبیعت میبرید و موسیقی زنده پخش میکنید؟ لذا به مدیر اسنپ هشدار داده میشود تا مواظب باشد که فعالیتهای این شرکت، محملی برای ایجاد ناامنی و ارتکاب جرائم نشود. قرار بر این بود که به مردم خدمت ارائه شود نه این که راننده اسنپ، زنی را به تپهها ببرد و به او تجاوز کند و آن گاه با تبلیغات فریبنده و غیرواقعی اسنپ را بزرگ جلوه دهید.» دادستان تهران در خصوص اقدامات دادستانی در رسیدگی به این پرونده اظهار داشت: مقرر شد سرپرست دادسرای جنایی مدیر اسنپ را احضار کند چرا که آژانسها مجوز دارند و تحت نظارت اتحادیه مربوطه هستند، اما در خصوص اسنپ چنین نظارتی وجود ندارد. جعفری دولتآبادی با اشاره به یک نمونه آگهی تبلیغاتی که در صفحه ۱۵ روزنامه شرق در تاریخ چهارشنبه دوازدهم مهر ماه سال جاری چاپ شده و در مصاحبه با فردی به عنوان مدیر ارشد بازاریابی اسنپ، مطالب غیرواقعی ادعا شده، اظهار داشت: نامبرده در مطلبی تحت عنوان «ناکجا میری» اظهار داشته است: «اسنپ رانندگان را غافلگیر نمیکند. هلیکوپتری که فرد را به دل طبیعت میبرد، او را به یک وعده غذای گرم مهمان میکند و با اجرای زنده موسیقی از سوی یک گروه معروف داخلی در خودرو، تنها اتفاقاتی نیستند که در کمپین «ناکجا میری» رقم خورده است و برنامههای غافلگیر کننده این کمپین در آینده رو به فزونی خواهد بود و مخاطبان اسنپ هیجان بیشتری را تجربه خواهند کرد…» دادستان تهران از دستگاههای ذیربط خواست مجوز مربوط به فعالیت اسنپ در حوزه حملونقل را بررسی و در مورد مستندات و مدارک فعالیت آن توضیح دهند. وی افزود: اسنپ میتواند یک ابتکار در دنیای حمل و نقل باشد و حسب اعلام مدیر اسنپ، این تشکیلات دارای ۱۵۰ هزار راننده صرفاً در بخش حمل و نقل شهری است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : saten.ir
اگر در تهران زندگی می کنید حتما تابحال نام اسنپ را شنیده یا برای یکبار هم که شده از سرویس آن استفاده کرده اید. اسنپ حدود دو سال و نیم است که سفرهای روزانه شهروندان پایتخت نشین را دستخوش تحول کرده و حتی می توان گفت که فرهنگ تازه ای را در این زمینه تعریف کرده است.
اما اگر با این سرویس آشنایی ندارید باید بگوییم که ساز و کار آن تا حدود زیادی شبیه به اوبر است؛ یعنی راننده و مسافر از طریق پلتفرمی که اسنپ برایشان فراهم کرده با یکدیگر تعامل دارند. یک طرف تقاضای سرویس برای رفتن از نقطه ای به نقطه دیگر را می کند و طرف دیگر، برحسب موقعیت مکانی اش به این تقاضا پاسخ می دهد.
البته اسنپ ضمن آنکه طرفداران خاص خود را پیدا کرده، مخالفان خودش را هم دارد و برای مثال همین چند وقت پیش بود که جمعی از رانندگان تاکسی در اعتراض به کسادی بازار کارشان به خاطر فعالیت های این سرویس اینترنتی مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و خواستار جلوگیری از ادامه فعالیت های اسنپ در کشور شدند.
مصاحبه ای با شهرام شاهکار مدیرعامل این شرکت داشته ایم تا از او در مورد مشکلات این کسب و کار و همچنین برنامه های آتی برای گسترش فعالیت های اسنپ بپرسیم. با ما همراه باشید.
چه تحلیلی روی بازار ایران صورت گرفت که در نهایت به این نتیجه رسیدید که کسب و کاری مانند اسنپ در کشور موفق خواهد شد؟
همانطور که می دانید هر کسب و کار نوپایی یا باید مشکلی را حل کند و یا نیاز گروهی از مخاطبان را برطرف نماید و این راه حل باید آنقدر ارزشمند باشد که افراد حاضر باشند در قبال دریافتش، هزینه ای را پرداخت نمایند. الگوی کسب و کار اسنپ نیز بر همین اساس ایجاد شد.
در واقع پیش از راه اندازی اسنپ راهکاری مقرون به صرفه، با کیفیت و در دسترس برای حمل و نقل شهری وجود نداشت. تیم ما به درستی تشخیص داد که سیستم حمل و نقل عمومی تنها یک یا دو مورد از این فاکتورها را دارد و خودروی شخصی نیز با توجه به ترافیک تهران گزینه خوبی به شمار نمی رود.
پس با تشخیص این نیاز تصمیم گرفته شد تا بهره وری و ظرفیت خودروهایی که در جابجایی شهروندان تهرانی ایفای نقش می کردند، افزایش یابد و همزمان هزینه این کار نیز برای مسافران پایین بیاید.
آیا شرایط منحصر به فرد ایران و اکوسیستم خاص آن در زمینه حمل و نقل، برای شما نگران کننده نبود؟
بزرگ ترین چالش این کار درست مانند هر کسب و کار نوپای دیگری ایجاد اعتماد و فرهنگ سازی بود. همین حالا هم کاربرانی را داریم که عیلرغم آشنایی کاملشان با اینترنت و علاقمندی بالا به تکنولوژی، ترجیح می دهند فعالیت هایشان را به صورت آفلاین انجام دهند تا خیالشان آسوده تر باشد. خیلی ها اصلا به سراغ دربستی هم نمی روند و ترجیح شان این است که به آژانس محل زنگ بزنند.
بنابراین از آنجایی که حمل و نقل نوعی خدمت حساس به شمار می رود، لازم است که ابتدا اعتماد سازی صورت بگیرد و بعد ارزش ها را به مشتریانمان بشناسانیم. پس این نگرانی از دو سال و نیم پیش که شروع به فعالیت کردیم در ما وجود داشته و مرتبا بیشتر می شود.
اما حالا سرویس ما از هر جایگزین دیگری مقرون به صرفه تر، باکیفیت تر و راحت تر است. ما حالا از نظر رشد کسب و کار به جایی رسیده ایم که ارزش هایمان یک سر و گردن از سرویس های سنتی بالاتر است و الان در هر سه فاکتوری که اشاره کردم مدعی هستیم.
در بازه زمانی یکساله ای که من به اسنپ ملحق شدم فراز و نشیب های زیادی را طی کرده ایم. حالا ما پنجاه هزار راننده فعال داریم و از ابتدای فعالیت مان تا الان بیش از 20 میلیون سفر درون شهری را انجام داده ایم و میلیون ها سفر را هم در هفته مدیریت می کنیم و حدود دو میلیون مسافر داریم که از ما برای انجام سفرهای درون شهری شان استفاده می کنند و میانگین امتیازمان هم 4.6 از 5 است.
تجربه راکت اینترنت در موفقیت اسنپ تا چه اندازه دخیل بوده؟
مجددا باید تاکید کنم که سرمایه گذار مجموعه ما MTN و ایرانسل است؛ پس اگر در مورد تجربه MTN می پرسید تا حدی می تواند موثر باشد چرا که به هر حال می توانیم در زمینه های خاصی مشاوره هایی بگیریم.
اما ما حالا مجموعه ای ۲۴۰ نفره هستیم که همگی داخلی و ایرانی هستند و از بهترین دانشگاه ها به ما ملحق شده اند. نرم افزار اسنپ توسط تیم خودمان نوشته شده و تمام کارهای اجرایی توسط همین تیم به انجام می رسد.
در مورد نحوه محاسبه قیمت ها برای ما بگویید؟
در محاسبه قیمت سه فاکتور در نظر گرفته می شود: کیلومتر یا مسافت، زمان (یعنی در ساعت های ترافیک ضریبی روی قیمت ها اضافه می شود) و سومی فاکتور دشواری دسترسی به مبدا یا مقصد است. البته الگوریتم قیمت گذاری ما داینامیک است و دائما بهینه سازی می شود و همیشه هم این فاکتورها در آن دخیل نیستند.
این قیمت ها به نظر شما معقول هستند؟
اگر سوال تان این است که چرا قیمت های شما پایین است باید بگویم که علت مدل کسب و کار ماست. در سیستم سنتی و به طور مشخص آژانس ها، لازم است که صاحبان آژانس ملک تجاری، پارکینگ و غیره داشته باشند و راننده می تواند از یک مبدا خاص سرویس خود را به مقصد رسانده و بدون سوار کردن مسافر دیگر به آژانس برگردد و باز در صف قرار بگیرد تا برای مسافر بعدی نوبتش فرا برسد.
این سیستم بازدهی پایینی دارد. از آنطرف در تاکسی های گردشی که شاید نزدیک ترین مدل به ما باشند تاکسی ها دائما در حال چرخ زدن در خیابان برای پیدا کردن مسافر هستند، یعنی مصرف سوخت و استهلاک بالا دارند و وقت شان به هدر می رود. ما اما با مدل کسب و کارمان توانسته ایم نزدیک ترین راننده را به نزدیک ترین مسافر متصل کنیم و راننده برای این فرایند اتصال نیاز به چرخیدن بیهوده ندارد. ما در واقع مناطقی که بالاترین درخواست مسافر دارند را به راننده ها اطلاع می دهیم. بنابراین کافیست در آن مناطق مستقر شوند و خودروی خود را خاموش کنند تا درخواست برایشان صادر شود.
بخشی از هزینه یک سفر است که از جانب شما به راننده پرداخت می شود. برچه اساسی این هزینه از سوی شما پرداخت می شود و تا چه زمانی قرار است که ادامه داشته باشد؟
این سوبسید فقط در ساعت ها یا شرایط ترافیکی خاص پرداخت می شود؛ مثلا در زمان هایی که ترافیک سنگین است (ساعت 6 تا 9 صبح و 16 تا 19) و همچنین در مناطق خاصی که سرویس دهی ما دچار افت کیفیت می شود (به دلیل اینکه عرضه از تقاضا کمتر می شود).
بنابراین، برای ایجاد هماهنگی بین عرضه و تقاضا در این شرایط دو راهکار پیش روی ما قرار دارد: اول اینکه فشار را بر مسافر قرار دهیم، که البته قبلا امتحان شده، و راهکار دیگر اینکه هزینه را خودمان متقبل شویم، که این را هم امتحان کردیم و البته زیاد منطقی به نظر نمی رسد. بنابراین برآیندی از این دو را پیاده کردیم که پویایی خودش را دارد و همچنان تلاش داریم که الگوهای مختلف را پیاده سازی و امتحان کنیم تا به نتیجه درست دست پیدا کنیم.
همانطور که می دانید ما دو گروه مشتری داریم: مسافران و راننده ها و باید رضایت هر دو گروه را جلب نماییم و برای این منظور گاها باید بخشی از هزینه ها را خودمان پرداخت کنیم. ما تا موقعی که این کار از عهده خودمان بر بیاید آن را انجام می دهیم و چاره دیگری نداریم اما امیدوارم که بشود این بالانس را طور دیگری ایجاد کرد زیرا برایمان اهمیت دارد که سطج کیفی خدمات مان را در حد مشخصی نگه داریم و به غیر از این ابزار فعلا راهکار دیگری نداریم.
البته راهکار دیگری که می توانیم برای ایجاد توازن میان عرضه و تقاضا داشته باشیم استفاده از ناوگان تاکسی هاست. نخست اینکه تاکسی ها با محدوده ترافیک روبرو نیستند که این البته بزرگ ترین معضل ماست و دوم اینکه این راننده ها دایما مشغول به کار رانندگی هستند بنابراین به مراتب از افرادی که در سیستم ما کار میکنند (و شاید در ساعات ترافیک علاقه ای به کار کردن نداشته باشند) فعال تر هستند.
حالا که صحبت به تاکسی رانی رسید اجازه دهید در مورد اعتراضات اخیر این گروه از راننده ها علیه اسنپ سوال کنم؟ نظر شما در مورد این انتقادات چیست و فکر میکنید از کجا نشات گرفته اند؟
اول از همه باید توضیح دهم، بسیاری از رانندگانی که در سیستم ما فعالیت می کنند، پیشتر در سیستم های سنتی نظیر آژانس ها بوده اند و کسی آنها را مجبور نکرده که برای اسنپ کار کنند. در واقع دلیل حضور آنها در سیستم ما رضایتمندی بیشترشان از ماست (از امکانات، نحوه فعالیت شان) و مهم ترینشان انعطاف پذیری بالایی است که از نظر مدیریت زمان برایشان فراهم کرده ایم. یعنی دست خودشان است که نیم ساعت کار کنند یا ده ساعت. ما همچنین درصد کمیسیون کمتری از این دوستان می گیریم و توانسته ایم با افزایش بازدهی این گروه، درآمدهایشان را بالا ببریم. یعنی لازم نیست بدون مسافر به مبدا خود باز گردند.
اعتراضی که شما به آن اشاره کردید از سمت رانندگان آژانس نبود.
ولی آنها رانندگان تاکسی بودند.
خیر. آن خبر بعدا اصلاح شد و در اصل از سمت صاحبان آژانس بود نه رانندگان. رانندگان آژانس در سیستم ما هستند و رضایت بسیار بسیار بالایی دارند. در اینجا باید بگویم که به اعتقاد من رقابت در هر بازاری به نفع مصرف کننده است و ما هم همیشه از رقابت استقبال کرده ایم. معتقدم سیستم های سنتی هم در برخی حوزه ها ظرفیت هایی به مراتب بالاتر از ما دارند که اگر به درستی از آنها استفاده کنند به رقبای بسیار خوبی برای ما بدل می شوند.
سازمان تاکسی رانی هم ظاهرا در نظر دارد نوعی پلتفرم آنلاین برای ساماندهی به تاکسی ها راه اندازی کند و به نوعی با کسب و کار شما رقابت نماید. نظرتان در این باره چیست؟
خود ما هم در حال مذاکره با تاکسی رانی هستیم تا ناوگانشان را مجهز به نرم افزار خودمان کنیم. نرم افزار ما حالا دو سال و نیم می شود که در یک مقیاس بزرگ فعالیت می کند. لازم است تاکید کنم هر مرحله مهمی را که پشت سر گذاشتیم با چالش های فنی خاصی روبرو شدیم و حالا تجربه خوبی داریم.
به نظر شما سیستم های سنتی برای آنکه وارد رقابت جدی تری با شما شوند چه تدابیری را باید اتخاذ کنند؟
در ابتدا باید آژانس و تاکسی را از هم جدا کنیم. مدل کاری آژانس ها را برای شما شرح دادم و اشاره کردم که این الگو با سیستم ما همخوانی ندارد. اما تاکسی های گردشی یا همان سرویس 133 به راحتی با سیستم ما همخوانی دارد. به همین خاطر با شمار زیادی از تاکسی ران ها روبرو هستیم که به ما مراجعه می کنند و می خواهند با اسنپ همکاری کنند. پاسخ ما هم به آنها این است که صاحبان تاکسی رانی این اجازه را به ما نمی دهند. پس این علاقمندی و آمادگی برای حضور تاکسی ران ها در سیستم اسنپ هم از سمت ما بالاست و هم از جانب خود رانندگان تاکسی. در حال حاضر ما مشغول مذاکره با شورای شهر و تاکسی رانی هستیم تا این همکاری را شکل دهیم و به یک تعامل برد برد برسیم.
در مورد سیستم های سنتی باید بگویم که بسیاری از مردم ما هنوز هم به این سیستم ها اعتماد دارند و معتقدند که باید یک مغازه یا ملک تجاری وجود داشه باشد تا برای پیگیری امورشان به آنها مراجعه نمایند.
حمل و نقل در شهری مانند تهران به گونه ایست که هیچ راهکاری به تنهایی نمی تواند پاسخگوی نیاز آن باشد. ما هر کدام مخاطبان خاص خود را داریم و نیازهای آنها را پاسخ میدهیم. اما نباید فراموش کنیم که در انتها باید خدمات خوب و با کیفیتی را ارائه کنیم.
به نظر من سیستم های سنتی باید از ظرفیت های آفلاین خودشان استفاده کنند و در نظر داشته باشند به این خاطر بخشی از بازار خود را به سیستم های نوین واگذار کرده اند که سیستم های نوین سرویسی با کیفیت، مقرون به صرفه و در دسترس را در اختیار مردم قرار داده. خب آژانس ها و تاکسی ها فاکتور در دسترس بودن را دارند و بهتر است که روی افزایش کیفیت و مقرون به صرفگی سرویس شان کار کنند.
کیفیت را با نظارت روی عملکرد راننده ها و همچنین آموزش دائم آنها می توانند ایجاد کنند. علت یابی کنند که چرا راننده های اسنپ فرضا خیلی خوش اخلاق هستند. سرویس های سنتی هم می توانند از این کسب و کارها یاد بگیرند و در مورد فاکتور مقرون به صرفگی هم باید بگویم قطعا می توانند قیمت هایشان را کمی پایین تر بیاورند چراکه هنوز هم هستند افرادی که ترجیح می دهند با پرداخت اندکی مبلغ بیشتر از آژانس محله شان استفاده کنند.
کمی در مورد فرهنگ سازی، کلاس های آموزشی برای راننده ها و تناوب برگزاری شان برای ما توضیح دهید.
حتما. ابتدا بهتر است فرایند گزینش و استخدام راننده ها را توضیح دهم.
گام اول این است که تمامی راننده ها باید به صورت حضوری با مدارک هویتی شان شامل گواهی نامه، کارت ملی، بیمه نامه، معاینه فنی برای خودروهای بالای پنج سال و گواهی عدم سوء پیشینه به دفاتر ما مراجعه نمایند.
بعد از مراجعه خودروی آنها توسط کارشناس کنترل کیفی ما بازرسی می شود چرا که به نکات ریزی در بخش داخلی و بیرونی خودرو توجه می شود و بعد از تایید سالم بودن وسایل گرمایشی و سرمایشی (راننده های ما موظفند در فصول گرم سال کولر ماشین را روشن کنند)، راننده وارد فرایند گزینشی و آموزشی ما می شود.
در واقع حالا نوبت به خود شخص می رسد که مورد بررسی قرار بگیرد. ما یک چک لیست دقیق داریم و طی یک فرایند 45 دقیقه ای تا یک ساعته فاکتورهایی مانند رفتار، ظاهر راننده و آموزش پذیری اش سنجیده می شوند و نکات آموزشی، باید ها و نبایدها، آئین نامه انضباطی، نحوه رفتار با مسافر و کار با نرم افزار اسنپ به آنها آموزش داده می شود و اقلام اسنپی شامل دفترچه راهنما، خوشبو کننده و استیکر شیشه نیز در اختیارشان قرار می گیرد.
به این ترتیب راننده فعال می شود. ما همچنین یک مرکز پشتیبانی 24 ساعته داریم که راننده ها و مسافران می توانند سوالات خود در رابطه با اسنپ را از این مرکز بپرسند. در یک ماه نخست ورود راننده ها به ناوگان تیم پشتیبانی با آنها تماس می گیرد و فرد را راهنمایی می کند که چطور عملکرد بهتری داشته باشد یا در بهترین حالت از او تقدیر می شود. ما یک کانال ویژه تلگرامی هم برای راننده ها داریم که محتواهای آموزشی مان را به صورت تصویری، ویدیویی و متنی در آن به اشتراک می گذاریم.
از طرفی یک فرایند کنترل کیفی به شیوه امتیاز دهی هم داریم که بعد از هر سفر مسافر امتیازی به راننده می دهد. رانندگانی که مجموع امتیازشان بین 4 تا 5 است اما در سفری امتیاز یک، دو یا سه را دریافت کرده اند به صورت موقت غیرفعال می شوند تا مراجعه حضوری به دفاتر داشته باشند؛ آن ها مجددا در بخش هایی که ضعف داشته اند آموزش می بینند و اگر موضوع جدی باشد کلا غیر فعال می شوند.
به بیان دیگر ما کانال های مختلفی داریم که در بازه های زمانی گوناگون به راننده استانداردهایمان را یادآوری می کند و نکته دیگر آنکه درآمد راننده ارتباط مستقیم دارد با امتیاز وی، چراکه رانندگانی که امتیاز بالاتری داشته باشند، در ارسال درخواست ها در اولویت قرار می گیرند.
چرا رانندگان خانم در ناوگان اسنپ فعالیت ندارند؟
ما در حال راه اندازی سرویس ویژه بانوان هستیم که با استفاده از آن خانم ها می توانند راننده خانم درخواست نمایند و به محض راه اندازی مطمئنا با استقبال روبرو می شود. اما الان ما راننده خانم نداریم.
چند درصد از راننده های اسنپ، به صورت تمام وقت فقط درون سیستم شما کار می کنند؟
اوایل که من به اسنپ ملحق شدم (که البته مقیاس کسب و کار ما با الان قابل مقایسه نبود) حدودا سی درصد از راننده های اسنپ به صورت فول تایم با ما همکاری می کردند.
به نظر شما بهتر نبود اگر این راننده ها در اسنپ فعالیت نمی کردند و به جای آن مهارتی را می آموختند و از آن طریق کسب درآمد می کردند؟
هدف ما ارائه سرویسی با کیفیت، مقرون به صرفه و آسان است تا در نهایت نوعی راهکار حمل و نقل هوشمند را در اختیار کاربران قرار دهیم. این مسئولیت ماست. در واقع مسئولیت اجتماعی ما این است که انگیزه استفاده افراد از خودروی شخصی را کاهش دهیم. در حال حاضر ما هیچ محدودیتی برای همکاری با اسنپ نداریم و افراد هم می توانند به عنوان شغل اول یا دوم به آن نگاه کنند. در هر حال شرایطی را برای افراد فراهم کرده ایم که با حفظ شان اجتماعی شان مشغول به کار شوند و درآمدزایی کنند.
شاید بهتر بود سوالم را اینطور مطرح می کردم که فرض کنید شخصی وارد ناوگان اسنپ می شود و به شغل رانندگی مشغول می گردد، قدم بعدی برای پیشرفت او چیست؟
این به خود فرد بستگی دارد، به نظرم منطقی نیست که از ما به خاطر ایجاد این شرایط کاری راحت و جذاب خرده بگیرید و بگویید که این افراد به واسطه کار رانندگی شان در اسنپ ممکن است اهداف و آرمان هایشان را دنبال نکنند. اکثریت افراد جامعه اگر هدفی داشته باشند، برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
ممکن است فردی در دانشگاه تحصیل کند برای آنکه در رشته تخصصی مورد علاقه اش کار کند، اما در بازه ای به این خاطر که کار دلخواهش را پیدا نکرده با ما کار کند. در واقع این کار برای برخی اشخاص می تواند سودمند واقع شده و آنها را در دستیابی به اهدافشان یاری دهد. فرض کنید کارمندی به عنوان شغل دوم با اسنپ همکاری دارد یا دانشجویی بتواند با استفاده از اسنپ هزینه تحصیلش را بپردازد. اتفاقا ما در اینجا آنها را در رسیدن به اهدافشان یاری داده ایم. اما اگر فردی صرفا به خاطر آسان بودن کار با اسنپ از اهدافش بگذرد مسئولش ما نیستیم.
در مورد نواحی که عرضه سرویس اسنپ پایین است به ما بگویید. چرا بخشی از هزینه طرح ترافیک را به راننده ها پرداخت نمی کنید تا این ضعف ها برطرف شوند؟
ما خیلی وقت است که نیمی از هزینه طرح ترافیک را به راننده هایی که در محدوده فعال بوده اند پرداخت می کنیم اما این ابدا پاسخگوی حجم بالای تقاضایی که در این مناطق داریم نیست.
با شهرداری صحبتی نداشته اید در این باره؟
این همان تعاملی است که به آن اشاره کردم. ایده آل ترین حالت اضافه شدن ناوگان تاکسی رانی به اسنپ است تا این مشکل را حل کنیم.
درمورد قبول نشدن درخواست ها بهتر است یادمان نرود که این مشکل یک راهکار بیشتر ندارد و آن استفاده از اهرم قیمت است؛ همان کاری که اوبر با Surge Pricing یا افزایش قیمت انجام داده است و به موجب آن در بازه های زمانی خاصی قیمت ها را حتی تا هفت برابر بالا می برد و از این طریق موازنه و تعادل لازم را میان عرضه و تقاضا ایجاد می کند.
اما همزمان مشکل دیگری هم رخ می دهد. یعنی پذیرش عمومی و برند یک شرکت نیز در نتیجه این تصمیم تحت تاثیر قرار می گیرد. بنابراین راهکار بسیار ساده است اما اجرایی کردن آن ملاحظاتی دارد که باید در نظر گرفته شود.
ما راهکاری داینامیک را در نظر گرفته ایم و مثلا در برخی مناطق اندکی قیمت را بالا برده ایم و از اهرم های مختلف مان استفاده کرده ایم. اما نباید از یاد ببریم در شهری مثل تهران که در شرایط خاص مثل بارندگی سیستم حمل و نقل آن با مشکل روبرو می شود، نمی توان انتظار داشت که این سیستم افت کیفیت پیدا نکند. اما طبیعتا ما هم می توانیم با تحلیل داده ها، بهینه سازی آنها و تشویق راننده ها این مساله را مرتبا بهتر و بهتر نماییم. این کاری است که انجام میدهیم، تا حدودی درآن موفق بوده ایم و امیدواریم که موفق تر هم بشویم.
و در پایان از برنامه خود برای ورود به شهرهای جدید بگویید. این کار نیاز به چه زیرساخت هایی دارد؟ چرا کمی کند حرکت می کنید؟
ورود به شهرهای جدید ابعاد مختلفی دارد و اولین مساله ابعاد عملیاتی آن است. باید مشخص کنیم که عرضه خدمات حمل و نقل مسافر در یک شهر توسط چه کسانی انجام می شود و چه تعداد تاکسی، آژانس و مسافربر شخصی در آن فعال هستند؟ قرار هست با کدامیک از آنها تعامل داشته باشیم و این تعامل به چه صورتی انجام خواهد شد؟ همچنین شرایط ترافیکی و محدودیت هایی که وجود دارند را هم بررسی خواهیم کرد. مساله دیگر بعد فنی است. ما به هر شهر جدیدی که بخواهیم وارد شویم باید تغییراتی را در نقشه مان ایجاد کنیم. تغییراتی در نیروهای مستقر در شرکت باید بدهیم. همچنین ممکن است کانال های آفلاین و آنلاینی که می خواهیم از طریق آنها به مخاطبانمان دسترسی داشته باشیم متفاوت از تهران باشند.
همواره قبل از اتخاذ یک تصمیم کلیه جوانب آن را در نظر می گیریم و اساسا شاید به همین خاطر است که اندکی کند حرکت میکنیم. در واقع می خواهیم مطمئن شویم ساکنان کرج و دیگر شهرها همان تجربه تهرانی ها از اسنپ را خواهند داشت. در مورد شهر های بعدی هم باید بگویم که قرار است سورپرایز باشند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : digiato.com
...سایت پی سی دانلود یکی از بزرگترین سایتهای فارسی زبان برای کابران ایرانی میباشد که توانسته است. سایت p30download دارای رتبه الکسا ۳۲ در ایران و رتبه ۱۵۷۷۷ در جهان میباشد.
طبق معمول از شما میخواهم که خودتان را برای کاربران معرفی کنید
سلام عرض میکنم خدمت کاربران فارسی زبان من محمدرضا سیاپوری، مدیر سایت پیسیدانلود، ۲۷ ساله و متولد اصفهان هستم.
از کجا با وب آشنا شدید؟
از سال ۸۲ که بالاخره موفق شدم برای کامپیوترم یک مودم بخرم . با دنیای رایانه از سال ۸۰ آشنا شدم. آن زمان پدرم برای تشویق من یک رایانه شخصی خریدند. در ابتدا چون کسی نبود که مرا راهنمایی کند چه نوع رایانهای بخرم در نتیجه کسی هم به من نگفت که باید برای متصل شدن به اینترنت حتما مودم هم بخرم و تقریبا دو سال طول کشید تا من یک مودم تهیه کنم و وارد دنیا اینترنت شوم!
خُب، یعنی دقیقا سال ۸۲
بله، قبل از آشنایی با رایانه طبق علاقه شخصی، به جمع آوری مجموعههای مختلف مثل مجموعه تمبر، سکه و کبریت مشغول بودم.
هنوز هم این مجموعهها را نگهداری میکنید؟
بله، وقتی که وارد دنیای رایانه شدم سعی کردم به جمع آوری نرم افزار و بازیهای رایانهای بپردازم. اگرچه نسبت به بقیه هم سن و سالهای خودم خیلی دیر با کامپیوتر آشنا شدم ولی توانستم در یک بازه زمانی کوتاه خودم را به آنها برسانم.
پیسیدانلود را از کجا و با چه سرمایهای شروع کردید؟
همانطور که گفتم چون که به جمع آوری نرم افزار علاقه پیدا کرده بودم ابتدا دوست داشتم پایگاهی داشته باشم تا بتوانم نرم افزارهایی که جمع آوری کردم و به آنها علاقه خاصی دارم، با بقیه به اشتراک بگذارم و در حقیقت این کار برای من جنبه سرگرمی داشت. ابتدا کارم از سرویس پرشین بلاگ شروع کردم و در آنجا یک بلاگ ساختم.
به اسم؟
اسم وبلاگ الان دقیقا خاطرم نیست. مدتی به این کار مشغول بودم. آن زمان هیچ آشنایی با طراحی سایت و کد نویسی و برنامه نویسی تحت وب نداشتم خیلی برایم سخت بود. با راهنمایی آقای پدرام پورحسین که طراح قالبی بودند که من در پرشین بلاگ از آن استفاده میکردم، مقداری با طراحی قالب آشنا شدم، باز هم با راهنمایی ایشان با سیستم مووبل تایپ آشنا شدم که توانستم آنرا روی هاست شخصیام نصب کنم. در ابتدای کار، کاربران مووبل تایپ برای پرسیدن سوالات خود، در فروم پرشین تولز وارد میشدند، بعد فروم مووبل تایپ راه اندازی شد، بحث تخصصیتر شد و من هم یکی از کاربران فعال آن شدم.
از چه سالی؟
سال ۸۲ بود.
پی سی دانلود دقیقا از چه سالی راه اندازی شد؟
سال ۸۴
در حقیقت تنها این کار را شروع کردید؟
بله
تا کی؟
تقریبا یک ماه اول به صورت انفرادی کار کردم
یعنی بعد از یک ماه احساس کردید به یک کمک نیاز دارید؟
بله. چون احساس کردم نمیتوانم در همه زمینهها وارد شوم به همین دلیل در گام نخست با همکاری یکی از بهترین دوستانم بخش موبایل را راه اندازی کردیم. البته من در این زمینه تخصص نداشتم و در آن زمان کاربران علاقه زیادی به نرم افزارها و بازیهای موبایل داشتند. ما این نیاز را در میان کاربران به عینه دیدیم بنابراین بخش موبایل را اضافه کردیم.
پس در واقع یک ماه بعد از راه اندازی سایت، بخش موبایل و کار گروهی را شروع کردید؟
بله
در این مدت رشد میزان کاربران تا چه حدی بود؟
در سه ماه اول، پیشبینیای که برای فضای هاست و ترافیک ماهیانه کرده بودیم تقریبا به اتمام رسید. یعنی ناچار شدیم فضای هاست و ترافیک ماهیانه را اراتقا بدهیم تا بتوانیم جوابگوی کاربران باشیم.
این خیلی خوب است. دامین را چگونه انتخاب کردید؟ از روی پی سی ورلد؟ یا…؟
در جامعه ایرانی و در وب ایران که از جامعه ایرانی نشأت گرفته، هر از چندگاه یک سری اسم مد میشود یا به عبارتی وارد بورس میشود و در آن برهه از زمان که قصد راه انداری پی سی دانلود را داشتم، p30 مد شده بود و سایت پی سی ورلد هم اولین سایتی بود که از این واژه استفاده کرد. ما انتظار نداشتیم پی سی دانلود به این سطح برسد، چون این کار صرفا جنبه سرگرمی و تفریحی بود تا بتوانیم نرم افزارها و مطالب مورد علاقه خودمان را به بقیه کاربران هم معرفی کنیم و آنها را در تجارب مفید خودمان سهیم کنیم.
با توجه به سوالات کاربران، در حال حاضر مدیریت پی سی دانلود به عهده کیست؟
قبل از آن باید توضیح بدهم که دو سال پیش طی مصاحبههای متعدد، خبرهایی اعلام کردید و بر سر مشکلاتی که برای شما پیش آمده بود، تعدای از وبلاگنویسان دچار مشکل شدند ولی بعد از مدتی دیگر هیچ خبری از شما نشد و به نظر من این حق کاربران پی سی دانلود بود که نتیجه کار را به آنها اطلاع میدادید. در ارتباط با سایت اختلافاتی میان ما و هاست ایران به وجود آمده بود که این مشکلات در نهایت با واسطه شدن یکی از فعالان آیتی برطرف شد و ما به روال سابق برگشتیم.
در حال حاضر روزانه چه مدت زمان صرف سایت میکنید؟ و چند نفر به طور ثابت روی سایت فعالیت میکنند؟ اصلا کارمند ثابت دارید؟
بله ما ۸ نفر کارمند ثابت داریم و ۴ نفر هم به صورت پاره وقت روی سایت فعالیت میکنند.
یعنی در کل ۱۲ نفر؟
بله
فرض کنیم ایران توافقنامه کپی رایت را قبول کرد. رویکرد شما چه تغییری خواهد کرد؟
اینجاست که بخش معرفی نرم افزارهای رایگان فعالتر میشود و ما سعی میکنیم، یعنی مجبور میشویم فعالیت آن بخش را افزایش دهیم به علاوه با توجه به بازدید سایت و سابقهای که در زمینه معرفی نرم افزار داشتیم میتوانیم فروش و لایسنس بعضی از نرم افزارها را به عهده بگیریم و مثل سایتهای دانلود خارجی که نسخههای آزمایشی نرم افزارها را روی سایت خود قرار میدهند و کاربران به سمت بازدید از سایت و استفاده از آن نرم افزارها جلب میکنند، ما هم این کار را انجام دهیم.
یعنی باید حتما برای انجام این کار اجبار وجود داشته باشد؟
خیلی از شرکتهای خارجی تولید نرم افزار در ایران نمایندگی ندارند تا بتوانند این کار را در کشور انجام دهند. هستند شرکتهایی که لایسنس نرم افزارهای خارجی را به صورت قانونی به فروش میرسانند ولی هر یک از این شرکتها صرفا عامل پخش هستند و نمیتوانند به ما سرویسی ارائه کنند که بتوان آن را در اختیار کاربران قرار داد.
مدتی پیش قالب سایت را تغییر دادید. این کار پس از چند سال انجام شد؟
بعد از شش سال
بعد از ۶ سال بالاخره قالب سایت را تغیر دادید و از آن قالب سه ستونه دل کندید و حالا به سراغ یک قالب جدیدتر یا مدرنتر آمدید. فکر میکنید قالب جدید مناسب محتوایی که در حال حاضر تولید میکنید هست؟
قرار بود تغییر قالب سایت ما در چند فاز صورت بگیرد که در حال حاضر در فاز اول آن هستیم. فعلا در حال بررسی و سنجش بازخورد کاربران نسبت به تغییرات انجام شده هستیم که در نهایت طی این فازها بتوانیم قالب سایت را طوری تنظیم کنیم که کاربران به سهولت بتوانند از آن استفاده کنند و محتوا و مطلب مورد نیاز خودشان را به آسانی پیدا کنند. بازخورد کاربران میتواند این ساختار را تغییر دهد.
آیا در محیط وب ایران میتوان مدیریت یک سایت را به عنوان شغل اصلی انتخاب کرد؟
بله، اما نه به عنوان یک شغل پایدار و ثابت
یعنی معتقدید که اطمینان شغلی در آن وجود ندارد؟
نه
از نظر درآمد میتوان روی آن حساب کرد؟ الآن پی سی دانلود کار و شغل اصلی شما است؟
بله ولی در کنار آن سعی میکنم کارهای جانبی دیگری نیز انجام دهم.
درآمدتان خوب است؟ خیلی از کاربران این سوال را پرسیدهاند که درآمد شما چقدر است؟
نه درآمد خوبی ندارد
به همین دلیل است که آن را به عنوان کار اصلی خود انتخاب کردهاید؟!
ممکن است خود یک شغل درآمد خوبی نداشته باشد اما فعالیتهای جانبی که در کنار آن میتوان انجام دادن درآمد زا هستند.
خیلی از سایتهای دانلود ایرانی اصطلاحا سایتهای زردی هستند، این موضوع را قبول دارید؟
بله و ما به دنبال این بوده و هستیم که جزو این گونه سایتها قرار نگیریم.
برای رسیدن به این هدف چه کاری انجام دادید؟
این باز هم به سلیقه شخصی خودم بر میگردد که دوست نداشتم سایتی که جزو سرگرمی من بوده و به آن دلبستگی دارم به سمت نازیبایی کشیده شود حتی اگر از این راه درآمدی هم عایدم نگردد.
تعریف شما از کپی رایت چیست؟
رعایت حقوق کسی که کالایی را که ایده اصلی متعلق به خود اوست را تولید و عرضه میکند.
پس چرا به این حق احترام نمیگذارید؟
خیلی از کاربران با این موضوع موافقند که باید حق کپی رایت در زمینه نرم افزارهای خارجی رعایت شود و خیلیها بر این باورند که رعایت این مسئله لزومی ندارد. این بحث بارها و بارها صورت گرفته و یک بحث طولانی است و موافقین و مخالفین خود را دارد.
نظر شما چیست؟ چرا شما به آن احترام نمیگذارید؟
در حال حاضر در کشور ما شرایط به گونهای است که امکان رعایت کپیرایت نرم افزارهای خارجی مهیا نیست.
آیا طی این شش سال فعالیت، شرکتی پیدا شده که به دلیل استفاده غیرقانونی از نرم افزار آنها به شما ایمیل بزند و یا از شما شکایت کند و یا از شما بخواهد که آن نرم افزار را از روی سایت خود بردارید؟
این اتفاق در مورد تعدادی از شرکتهای داخلی افتاد. در اوایل فعالیت سایت برخی از مطالب توسط کاربران ارسال میشد و آنها را روی سایت قرار میدادیم که در بین آنها، بعضا نرم افزارهای کرک شده ایرانی هم قرار داشت که بعدا با اطلاع رسانی که از جانب شرکت سازنده انجام میشد ما آن مطلب را از روی سایت حذف میکردیم. در مورد نرم افزارهای خارجی هم این مورد صادق بوده که شرکت سازنده طی ایمیلی اطلاع داده که این نرم افزار متعلق به شرکت ما است و تقاضا داریم آن را از روی سایت خود بردارید که در بعضی از موارد ما ترتیب اثر دادیم.
بعضی از موارد؟ و در موارد دیگر؟ مثلا من ایمیل میزنم که من از فلان شرکت تماس میگیرم، برای مثال نرم افزار Nero را از روی سایت بردارید. جواب شما چیست، دقیقا چه پاسخی میدهید؟
ما اول بررسی میکنیم که آن نرمافزار تا چه حد برای ما و برای کاربران سایت مهم است. ممکن است یک نرم افزار هیچ طرفداری نداشته باشد. مطمئنا این نرم افزار را از روی سایت بر خواهیم داشت ولی اگر یک نرم افزار کاربر پسند و مهم باشد و کاربر ایرانی به آن احتیاج داشته باشد، در این مورد شرمنده شرکت خارجی میشویم!
یک آرزو برای وب فارسی بکنید
آرزو میکنم بتوانیم در وب فارسی یک محصول و یا یک سایت داشته باشیم که فارسی زبانها را با آن بشناسند. ما تا به حال مصرف کننده سرویسها و سایتهای خارجی بودیم. خیلی دوست دارم بتوانیم سایتی داشته باشیم که بتوانیم آن را به بقیه کاربران جهانی عرضه کنیم و این سایت را به عنوان یک سایت ایرانی بشناسند؛ به عنوان یک سرویس.
ایدهای برای این کار دارید؟ تا به حال به این فکر کردهاید که ایدهای که در ذهن دارم را اجرا کنم؟
ایدههای زیادی در ذهنم بوده ولی ترس از این وجود دارد که چون ما در یک کشوری زندگی میکنیم که برای اجرای ایدهها محدودیت داریم، زمانی که آن ایده اجرا شود، توسط سایر هموطنان به سرقت برده شود و یا سرویس خارجی مشابه آن راه اندازی شود و چون ما آنقدر قدرت نداریم که به راحتی قادر باشیم یک سرویس فارسی را به عرصه برسانیم و آن را در جهان مطرح کنیم، خیلی زود توسط یک رقیب خارجی کشته شود.
* این مصاحبه در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ انجام شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنان بسیاری وجود دارند که دارای مهارتهای بالا در زمینهی مدیریت هستند. مطمئنا هر چقدر بیشتر از توانایی این افراد استفاده شود، به نفع یک کسبوکار خواهد بود.
شاید اگر چندین سال پیش شخصی میگفت که زنان در آینده نقش مهمی را در مدیریت ایفا خواهند کرد، کسی حرفش را جدی نمیگرفت. اما این روزها شرکتهای بزرگی مانند CocaCola، Nestle و Accenture برخی از سمتهای مدیریت کلان خود را به زنان سپردهاند. این مدیران بزرگ هر سال در یک رویداد ۲ روزه دور هم جمع شده و فرصت پیدا میکنند تا جدیدترین و مهمترین تجربیات مدیریتی خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. ما نیز در این مقالهی زومیت به بررسی و تحلیل نکات مدیریتی ۴۴ نفر از مطرحترین مدیرانی میپردازیم که در این رویداد سخنرانی کردهاند.
لیسا لینگ (Lisa Ling)، تهیه کننده و مجری برنامهی This is Life در شبکهی CNN است. لیسا تا به حال داستانهای زیادی را در برنامهی خود تعریف کرده است. او در تمام این داستانها دیدگاه آمریکایی خود را کنار میگذارد تا بتواند تصویر دقیقتری از زندگی کودکان سرباز افغانستان و ... را برای مخاطبان خود ایجاد کند. برنامههای او نمونهی کاملی از قدرت داستان سرایی و همدلی هستند. هرچقدر کسبوکارها فعالیتهای خود را بیشتر به سمت جهانی شدن گسترش میدهند، همدلی و نسبیت گرایی فرهنگی نیز اهمیت بیشتری پیدا میکنند. لیسا در سخنرانیهای خود به دیگران گفت زمانی که واقعیت جدید و ناراحت کنندهای آشکار میشود، همهی افراد برای از بین بردن آن مسئول هستند.
گریس کیللیا (Grace Killelea)، مدیرعامل شرکت GkC و بنیانگذار Half The Sky Leadership در متن سخنرانی خود یک داستان شخصی و تأثیرگذار برای شنوندگان تعریف کرد. او با سخنرانی خود ثابت کرد هرچقدر پیام ما خاصتر و صادقانهتر باشد، مردم نیز واکنش بهتری به آن نشان میدهند. او تکنیکهای خاصی را در مورد چگونگی انعطافپذیری در محیط کار و زندگی شخصی ارائه داد و گفت: «به خانوادهی خود اهمیت دهید و با چیزهایی که شما را آزار میدهند کنار بیایید. همچنین از تغییرات استقبال کرده و دیدگاه خود را تغییر دهید.»
جولی سوییت (Julie Sweet)، مدیرعامل شرکت Accenture روی تنوع داشتن تأکید میکند. او معتقد است که این روزها مدیرعاملان به مکالمات متنوع، عادلانه و ترکیبی اهمیت زیادی میدهند. تنوع، دیگر بهعنوان عامل جانبی یک استراتژی در نظر گرفته نمیشود بلکه پایه و اساس آن را تشکیل میدهد. شرکتها برای تضمین موفقیت خود در قرن ۲۱ باید کارمندانی در سنین مختلف و با جنسیتها و فرهنگهای متفاوت را استخدام کنند تا بتوانند میزان نوآوری خود را بالا ببرند. او در ادامهی صحبتهای خود در مورد اهمیت حضور فعال یک رهبر در شرکت صحبت کرد و تأکید کرد که رهبران باید با افرادی در ارتباط باشند که بر میزان اعتبار آنها بیفزاید.
ویکتوریا مدوک (Victoria Medvec)، بنیانگذار و مدیر اجرایی مرکز زنان در دانشگاه Northwestern است. او نکتههای جالبی را در مورد اصول کلیدی در خصوص مذاکره بیان کرد و گفت: «در مورد ارزشهای خود با اعتمادبهنفس صحبت کنید و بعد از شنیدن اولین مخالفت، کنار نکشید. در یک مذاکره تنها منافع خود را در نظر نگیرید. تمام جوانب را در نظر گرفته و فراموش نکنید که دیگران نیز باید از یک معامله سود ببرند.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...امروز درباره بهترین توصیههای کارآفرینی از برترین مدیران جوان میلیونر و میلیاردر مطالبی خدمت شما عنوان میکنیم. هیچ چیزی باارزشتر از آموختن و درس گرفتن از اشتباهات و یا موفقیتهای دیگران نیست. بنابراین در اینجا تعدادی از بهترین نکات از مدیران جوان و موفقی که در جوانی به میلیون و میلیارد رسیدند را بیان میکنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...سن و سالی ندارد. اما عناوینش پر و پیمان است. نخستین کودک کارآفرین ایران، مشاور وزیر کار، برگزیده همایشهای علمی زیستمحیطی ایران و چندین و چند عنوان دیگر. صحبت از «مهدی بهرامیان» است. متولد 4 مرداد 1383. کودک 12 سالهای که این روزها در عرصه کارآفرینی و تحقیقات علمی نامش سرزبانها افتاده. دنیای مهدی این روزها در بازیهایی که میسازد و ایدههایش خلاصه میشود. دنیایی که هم کودکیهایش را در آن دنبال میکند و هم کمکم سنگ بنای آیندهاش را میچیند. مهدی گرچه آوازهاش به دلیل فعالیتهای علمی و تحقیقاتی او در حوزه فنآوری اطلاعات است اما پژوهشهای علمی این کودک هممحلهای هم که گره خورده به همین حوزهکاری او با موضوع محیطزیست است و هم سرو صدایی در جامعه علمی و زیستمحیطی کشور به پا کرده است. ایدههای نو هر ساعت در ذهن خلاق او جولان میدهند و مهدی با آنها زندگی میکند تا در نهایت این ایدهها را تبدیل به محصولاتی متحرک کند. جانی که مهدی به ایدههای ذهنی خود در انیمیشنها و بازیهای کامپیوتریاش میدهد مولود حمایتهایی است که خانواده او از این کودک خلاق میکنند. چهره خسته مهدی حکایت از فشار برنامههای علمیاش دارد اما شور و شوقش برای یادگیری و برنامههایی که برای آیندهاش مجسم کرده از این خستگیها کم میکند. مادر مثل همیشه کنار مهدی است. آن هم با مجموعهای از افتخارات کسب شده توسط پسرش از لوح تقدیرهایی که مهدی در مجامع علمی کسب کرده تا تندیسهای بزرگ و کوچک. تعداد تقدیرنامههایش چند برابر سنش است که 2 سالی میشود 2 رقمی شده. قصه زندگی مهدی را با او و مادرش مرور میکنیم؛ از بازیهای کودکانهاش با کاغذ رنگی، چند دکمه و چسب تا بازیسازی رایانهای و بومی.
خودم اسباببازی میساختم
عاشق بازی با اسباببازیهایش بود اما نه اسباببازیهایی که پشت ویترین مغازهها از بچهها دلبری میکنند. او اسباببازیهایش را خودش ساخته. میگوید: «3 ساله بودم که با کمک مقوا، کاغذ رنگی، دکمههای قابلمهای و چسب و... اسباببازیهایم را خودم درست میکردم. البته مادربزرگ و پدر و مادرم هم در خرید وسایل کمک میکردند اما ایده اسباببازیها در ذهن خودم شکل میگرفتند: بدون کپیبرداری از جایی. تکههای کاغذ رنگی و مقوا که اشکال عروسکی داشتند و با کمک دکمههای متصل شده حرکت میکردند برایم جالب بود. جذابیتی که ساختههای دست خودم داشت هیچ اسباببازی گرانی در مغازهها برای من نداشت.» وقتی از او درباره این ایدهها و چگونگی شکل گیریاش در ذهن کودکانهاش میپرسم پاسخم را با خنده میدهد و میگوید: «همه چیز از لگوهایی شروع شد که پدر و مادرم برایم میخریدند. لگوها یک بازی سرگرمی و هوشی بود که به من کمک کرد در ساخت بازیها خلاق شوم.»
کتاب نوشتم و فروختم
مهدی گذشته از آنکه ایدهپردازی خوب در بازی و ساخت آن است دستی توانا هم در نقاشی دارد. ناگفته نماند که خلاقیت این پسر بچه باهوش سبب شد تا از این هنر و خلاقیت در همان اوایل کودکی به کسب درآمد بپردازد. وقتی یاد کارهای کودکیاش میافتد میخندد و میگوید: «علاقهام به نقاشی در کنار ایدههایی که به ذهنم میرسید سبب شد چند کتاب را در کودکی بنویسم و روانه بازار کنم.»
کتابهای مهدی اینطور که خودش تعریف میکند خیلی هم باارزش بوده چراکه اولاً دستنوشت بودهاند، ثانیاً تمام طرحهایش کار دست خودش بوده: «تمام قهرمانان کتابهایی که نوشتهام ابرقهرمانانی بودند که از بازیهای کامپیوتری یا شخصیتهای پویانمایی با آنها آشنا شده بودم. نوشتن بلد نبودم اما پدرم در مکتوب کردن ایدههایی که به ذهنم میرسید حسابی کمکم میکرد.» مهدی 9 کتاب را که خودش مینویسد وقتی در یک سفرکاری مادر همراه او بوده به مسافران قطار میفروشد. اینجا بود که مادر علاوه بر تواناییهای دیگر فرزندش متوجه هنر بازاریابی او هم میشود. مهدی میگوید: «هر کتاب را 5 هزار تومان فروختم. این نخستین درآمدزایی من از ایدههایم بود. البته در آن سفر یکی از مشتریان قطار کتاب مرا با یک ماشین چوبی زیبا که همسرش از خارج کشور برای او فرستاده بود عوض کرد. ارزش این مبادله برای من از بقیه بیشتر بود.»
گرشاسب، اسطورهها و مهدی
قبل از آنکه بازی رایانهای ملی «گرشاسب» را تجربه کند و با اسطورههای ایرانی آشنا شود «اسپایدرمن» و «بت من» و... قهرمانان مهدی بودند. اما بازی گرشاسب ذهنیت او را نسبت به ابرقهرمان تغییر داده است: «وقتی بازی گرشاسب را انجام دادم متوجه شدم ابرقهرمان واقعی کیست؟ از آن زمان یعنی حدودا وقتی 5 ساله بودم از پدر و مادر خواستم برایم شاهنامه بخوانند. این شد شروع آشنایی من با اسطورههای ایرانی. اسطورههایی که امروز با هیچ اسطورهای در ایدهپردازیهایم عوضشان نمیکنم. امروز من شاهنامه را کامل خواندهام. چندین و چند بار و در تمام ایدهپردازیهایم از قهرمانان ایرانی استفاده میکنم. اسپایدرمن ریشه واقعی ندارد اما قهرمانان و قهرمانی در شاهنامه کاملاً ریشهدار است.»
مهدی امروز در حال ساخت بازی «رستم دستان» است طرحی که عاشق آن است اما این پایان الگوگیری این کودک نخبه از اسطورههای ایرانی نیست. علاوهبر اسطورههای کهن، مهدی که ارادت خاصی هم به شهید «بهنام محمدی» دارد میخواهد بازی او را طراحی کند: «بهنام محمدی یکی از ابر قهرمانان من است و ساخت بازی او برای بچههای ایران مطمئناً بدون تحقیق و پژوهش درباره شخصیت این شهید بزرگوار و صحبت با خانوادهاش و... ممکن نیست. تا آنجا که درباره او اطلاع دارم و تا حدی به فوت و فن بازیسازی رایانهای آشنا هستم میدانم که شخصیت او برای بازیسازی عالی است.»
بسکتبال را بیشتر دوست دارم
برخلاف خیلی از پسربچهها که عمرشان با زمین چمن و تیردروازه فوتبال میگذرد مهدی علاقهای به فوتبال دیدن و فوتبال بازی کردن ندارد. هرچند از بچهای که بخش قابل توجهی از زمانش را پای بازیهای کامپیوتری میگذراند این مسئله بعید است اما او منکرش نمیشود و میگوید: «بیشترعاشق بسکتبال هستم. هرچند این روزها اصلاً فرصت رفتن به سالن و تمرین ندارم اما در میان ورزشها این رشته را بیشتر دوست دارم.» مطالعهاش هم خلاصه میشود به کتابهای برنامهنویسی و اسطورهای که مرتبط با کارش هستند. البته مادرش میگوید این روزها وقت بیشتری پای برنامههای تلویزیونی سپری میکند، آن هم شبکههای علمی اما خودش هم میگوید: «تماشای کارتن را هم دوست دارم.» با ذوق و شوق از کارتن عصر یخبندان و نکات فنی بازیسازی و پویانمایی آن تعریف میکند.»
ایده مدارس کارآفرینی
بهرامیان در کنار تمام ویژگیهای کودکانهاش که اقتضای سن و سال او هم است در مقام مشاور وزیر کار ایستاده. وقتی کت و شلوار طوسی رنگ رسمیاش را میپوشد و ژست میگیرد بیشتر به این عنوان نزدیک میشود. وقتی از او میپرسم چه چیزی سبب شد در این سن و سال مشاور وزیر کار شود با جدیت و ایمان کامل به خود میگوید: «شکر خدا قابلیتهایم.» مهدی به وزیرکار پیشنهاد داده: «اگر میخواهید دغدغه بیکاری از کشور برود و پشت سرش را هم نگاه نکند نگاهتان را در برنامهریزی در حوزه آموزش و کارآفرینی به خانواده دانشآموزان و در نهایت ایجاد مدارس کارآفرینی تغییر دهید و این مسئله را جدی بگیرید.» شیرین کلامی و دلایل منطقی که کنار هم قرار گرفت به مهدی پیشنهاد مشاوری داده شد.
اقتصاددان کوچک
مهدی گذشته از آنکه ایدهپرداز خوبی در حوزه بازیهای کامپیوتری و کارآفرینی در این حوزه باشد شاید به تعبیری کودکی اقتصاددان هم باشد. کسی که چند سال است بهعنوان کارشناس مجری پسانداز برای کودکان در رادیو اقتصاد صحبت میکند: «من نخستین لپتابم را با درآمدم از فروش ایدهها و بازیهایی که خودم ساخته بودم خریدم. اکنون هم پسانداز کردن جزو جداییناپذیر زندگی من شده چون معتقدم باید پسانداز کرد تا زندگی بهتر داشت.» مهدی جوایز نقدی دریافتی از همایشها و کنفرانسهای مختلف را صرف ساخت بازیهای جدیدش کرده و از این راه درآمد کسب میکند. او راههای دیگری هم برای کسب درآمد دارد. یکی از این راهها دریافت حقالزحمه نرمافزارهایی است که برای افراد نصب میکند.
خانواده دایناسورها؛ نخستین بازی من
نخستین بازی که مهدی ساخته است «خانواده دایناسورها» نام دارد. او از مرور خاطرات گذشته حس خوبی دارد و میگوید: «تولد 7 سالگیام بود که یکی از اقوام برای من نرمافزار آموزش ساخت بازیهای کامپیوتری را هدیه آورد. این هدیه باعث شد که من ساخت بازیهای کامپیوتری را جدی شروع کنم. نخستین بازی که بعد از گرفتن این هدیه طراحی کردم و ساختم خانواده دایناسورها بود. بازی که با تخم گذاشتن یک دایناسور شروع شد و با شکلگیری خانواده بازی کودکانهام به اوج میرسید.»
طرح آقامهدی برای مهار ریزگردها
گرچه سالهای زیادی است که قصه تلخ ریزگردها و آلودگی هوای شهرها دامن مردم را گرفته اما مهدی با پژوهشی با عنوان «مهار ریزگردها» و «ساخت تونل باد» توانست رتبه نخست کنفرانس ملی روز جهانی محیطزیست را از آن خود کند؛ در حالیکه رقبای او بسیار بزرگتر از او بودند. میگوید: «برای ارائه این مقاله چند ماه کنار پژوهشگران شرکت دانش بنیانی که «مالچ پلیمرسلولزی» را اختراع کرده بود در کویر مرنجاب سپری کردم.» کودکی که از سال اول ابتدایی در جشنواره «جابربنحیان» شرکت کرده و امروز بهعنوان یک کارآفرین کودک در ایران مشهور شده طرح «قرآن معجزهگر» را هم ارائه داده که در جهان اسلام مورد توجه قرار گرفته است. طرحی که تأثیر صوت قرآن بر رشد دانههای گیاهی را ارزیابی میکند. مهدی میگوید که نباید به او گفت نخبه: «من فقط کودکی هستم که بیشتر روی خودم و ایدههایم کار کردهام.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...بر خلاف کشورهای پیشرفته ، عوامل متعددی وجود دارد که مانع شکوفایی کارآفرینی در کشورهای کمتر توسعه یافته شده است . سر منشاء اصلی عدم توسعه کارآفرینی در اینگونه کشورها عبارتند از :
وجود بوروکراسی اداری و مقررات بعضاً زائد و وجود فشارهای درونی و خارجی تحمیلی بر برنامهریزان اقتصادی موجب به وجودآمدن محدودیتهای فراوانی در جهت نیل به سادهترین اهداف اقتصادی میشود. چنین محیطی باعث سرخوردگی و حتی فرار کارآفرینان میشود که جایی برای بیان و ابراز ایدههای خود نمییابند و خود را درکمند بوروکراسی و روابط ناسالم سازمانهای تصمیمگیرنده میبینند. به همین دلیل جزو جامعه بیتحرک و ساکن میشوند که شرایط و محدودیتها چنین خواستهاند.
بسیار اتفاق میافتد که عدم توجه به یک نوآوری تنها به دلیل مغایرت با استانداردهای تعریفشده یک سازمان منجر به شکست یک ایده و سکون آن میشود و چه بسیار ایدههای خلاقانه که اکنون در آرشیوها و بایگانیهای سازمانهای دولتی و غیر دولتی مسکوت ماندهاند.
خانواده، فردفعال به جامعه تحویل میدهد و خانواده با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه و ارزشی که برای فعالیت و تولید قائل است، افراد را پرورش میدهد. خانواده و یا جامعهای که بنیان آن استفاده از تلاش دیگران و تنبلی و کاهلی باشد، باعث میشود که افراد حتی کارآفرینان از همان ابتدا مسیر را به عکس پیموده و خواهان کسب درآمدهای هنگفت از طریق عرف جامعه باشند. به طور مثال فرهنگ حاکم بر کشور ژاپن در مورد کار و فعالیت این است: اول کار، دوم کار ، سوم زندگی ، چهارم قناعت در حالی که در بسیاری از کشورهای جهانسوم فرهنگ کار و کوشش در اولویت نیست و یا از اهمیت کمی برخوردار است.
در بسیاری از کشورهای جهانسوم، حمایتهای لازم از جهات مختلف از کارآفرینان نمیشود و به عکس مشاغل دلالی و واسطه گری و رانتخواری از رونق بیشتری برخوردار است و برای افرادی که در این بخشهای که برای توسعه اقتصادی نافع نیستند بلکه عمدتاً مضر هم هستند، سودآوری بسیار بالایی دارد، بنابراین انیگزههای حرکت و تلاش کارآفرینان را که قصد خدمت به توسعه اقتصادی کشور را دارند کمرنگ و یا کند میکند.
تمامی کشورهای در حال توسعه به علت پایینبودن تولید وفعالیت ناکافی درگیر مسائل عمدهای چون بیکاری، تورم، با نرخهای دورقمی، بیسوادی، بهرهوریپایین، کیفیت نامطلوب تولیدات، پایین بودن رشد اقتصادی، فساد اداری، تکمحصولیبودن اقتصاد، وابستگیاقتصادی، کسری تراز پرداختها و تراز بازرگانی، بالابودن نرخ تورم، پایین بودن ارزش پول، فزونی واردات نسبت به صادرات، کمکاری، بازدهی کم و… هستند که یکی از علل عمده بروز مشکلات ذکرشده، توجه نداشتن به کارآفرینی و کارآفرینان شایسته است.
در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته ، مشاهده می شود که ، کارگروهی معنای خود را از دست داده و اعتقادی به آن در صحنه واقعیت وجود ندارد. این مشکل در کشور ما در سطح بسیار بالایی قرار دارد . در ایران متاسفانه نه تنها در بخش های اقتصادی که در سایر حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و … انجام کار گروهی فوق العاده مشکل است .
عمدهترین اقداماتی که در کشورهای پیشرو در حوزه کارآفرینی(به خصوص ژاپن،آمریکا و کره جنوبی) مشاهده شده است در حوزههای زیر بوده است:
در کشورهای مورد مطالعه مراکز کارآفرینی خدمات مشاورهای در زمینههایی مانند: مدیریت، امور مالی، فعالیتهای تجاری، بازاریابی و گاه تهیه طرحهای توجیهی ارائه میکنند و هزینه ارائه خدمات از سوی دولت پرداخت میشود.
در کشورهای مورد مطالعه مراکز مسؤول کارآفرینی بر کاربرد تکنولوژی و کاربری آن تأکید دارند و به شیوههای گوناگون مانند دادن وام برای ماشینآلات نو میکوشند این هدف تحقق پذیرد.
علاوه بر خدمات مشاورهای حمایتهای اطلاعرسانی برای فعالیتهای خرد نیز متداول است. این اطلاعرسانی شامل مواردی همچون وضعیتتجاری، مدیریتی و فنی میشود.
ایجاد و تقویت پیوند درمیان تولیدکنندگان یک جامعه را میتوان از اساسیترین پایههای توسعه به شمار آورد، از این رو در سیاست کارآفرینی این اصل مدنظر قرار میگیرد و در برخی موارد ایجاد پیوند بین بنگاههای خرد و بزرگ در شمار وظایف مراکز کارآفرینی قرار گرفته است.
در راستای تقویت تکنولوژیک و حمایتهای اطلاعرسانی، تلاش شده است تا میان بنگاههای خرد از یک سو و مراکز علمی و فنی از سوی دیگر پیوند برقرار شود. این ارتباط از طریق مراکز توسعه کارآفرینی و درحوزههایی مانند تحقیق، آموزش و توسعه صنعتی برقرار میشود.
یکی از بارزترین اقدامات کمک به بنگاههای خرد، دستیابی به سرمایه مالی است. این اقدام متکی بر این بینش است که بنگاههای خرد به طور نسبی از سوی کسانی هدایت و مدیریت میشود که توان مالی محدودی دارند و به همین لحاظ میل به کاربرد تکنولوژیهای کاربر دارند. به همین خاطر سهولت در دادن وام از ویژگیهای ظرفیتسازی سرمایه مالی تلقی میشود.
آموزش کارآفرینی سیاستی است که به طور مستقیم بر کمیت و کیفیت عرضه کارآفرین در یک جامعه اثر میگذارد، به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها به ویژه در کشورهای پیشرفته که تا حد امکان موانع و مشکلات برطرف شدهاند و دولتها به شکوفا کردن توان بالقوه مردم پرداخته اند. در چارچوب این مجموعه اقدامات است که در بسیاری از کشورها هدفهای گوناگون اقتصادی اجتماعی دولت مانند افزایش صادرات و توسعه مناطق محروم تحقق میپذیرد.
من بهروز فروتن در سال ۱۳۲۴ در تهران متولد شدم و در امیریهی تهران بزرگ شدم. در سن ده سالگی پدرم را از دست دادم. ایشان رئیس ادارهی آگاهی بود البته زمانی که من به دنیا آمدم بازنشسته شده بودند. مهمترین چیزی که از پدرم به یاد دارم این است که میگفت انسان باید جوهر کار داشته باشد. در زمانی که ایشان در قید حیات بودند ما از نظر مالی چندان مشکلی نداشتیم با این حال ایشان اصرار داشتند ما در ایام تعطیل کار کنیم. مهم نبود چه کاری انجام میدهیم بلکه مهم این بود که با فرهنگ کار آشنا شویم.
از بچگی سختی زندگی را ناخواسته حس کردم قبل از اینکه زندگی را ببینم سختی زندگی برایم نمایان شد به همین دلیل احساس می کنم یک حالت خود ساختگی خاص دارم. با وجود اینکه بچه ضعیفی بودم، اول کارهای شخصی انجام میدادم مثلاً تابستانها شکلات و اسباب بازی میفروختم. بعد به دنبال کار فنی رفتم و اکثر مواقع درآمدم را برای مسائل تحصیلی یا هزینهی روزمره مصرف میکردم بیشتر درآمدم را هم به مادرم میدادم تا برایم پسانداز کند. پس از فوت پدرم خیلی از امکانات از ما گرفته شد ولی مادرم با گذشت و عاطفهای که داشت سرپرستی ما را به عهده گرفت. مادرم را هم پانزده سال پیش از دست دادم. در هر حال با همهی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم. مادرم در این کار مرا بسیار تشویق کردند به نظر من هیچ انسانی موفق نمیشود مگر اینکه تشویق بشود و یا خودش را باور داشته باشد. تشویق، انگیزه و قدرت و روحیهای ایجاد میکند که انسان بیش از توان جسمیاش کار کند. من وضعیت استثنایی داشتم چون پدرم را از دست داده بودم یک مقدار فکرم جلوتر از ذهنم بود. از درک مفاهیم و راهنمایی دیگران بهترین بهره را میبردم و موقعیت را خوب میسنجیدم و جلو میرفتم. یک دورهی شبانهروزی در اداره وزارت کشاورزی و صنایع معادن بود که دیپلم فنی میدادند. اگرچه جدا شدن از خانواده خیلی سخت بود ولی چون من به کار فنی خیلی علاقه داشتم و به آنجا رفتم و در رشتهی مدل سازی و ریختهگری درس خواندم بعد به کلاسهای شبانه دانشگاه تهران رفتم و لیسانس مدیریت گرفتم. به این دلیل کلاسهای شبانه را انتخاب کردم که میخواستم روزها کار کنم. سپس معلم آزاد شدم و مدتی بعد امتیاز یک دبیرستان را خریدم و شروع به کار کردم. من از تمام کارهایی که در دوران زندگیام انجام دادم راضی هستم سختیها را پذیرفتم تا بتوانم از خوبیها لذت ببرم. موفقیتهای من از لابهلای شکستها و سختیها به دست آمده است. یک مدیر کسی است که بپذیرد مشکل را باید حل کند و متعهد باشد. من کارم را از درون خانه شروع کردم مواد غذایی درست میکردم و به فروشگاهها میدادم ولی آنها کالاهای من را نمیخریدند. بالاخره خانهام را فروختم و با پول آن کار را شروع کردم به تدریج با ۱۱ نفر از بستگانم شریک شدم. در حال حاضر ما نزدیک به ۱۰۰۰ نفر پرسنل داریم و شش نقطه از کشور تحت لیسانس صنایع غذایی بهروز کار میکنند. من در مورد صنایع غذایی اطلاعات فنی نداشتم و بدون داشتن سرمایه و امکانات کار را شروع کردم و جلو رفتم و رمز موفقیت من این بود که از سختی کار لذت میبردم و از حضور پر تلاش همکارانم و بودن در بین آنها خوشحال میشوم. من فکر میکنم هر کسی خودش را باور داشته باشد موفق میشود. اگر به خودت احترام گذاشتی و برای باورت ایستادگی کردی و در مقابل اشتباهت عذر خواهی کردی خودت را شناختهای. ما باید سعی کنیم نکات منفی و مثبت خودمان را بشناسیم و خودمان را باور داشته باشیم. من زندگی را اول در ذهنم ترسیم میکنم و اگر ایرادی داشت آنرا تغییر میدهم یعنی روی حرفهایم متعصب نیستم و پذیرای حرفهای دیگران هستم تکامل را در خودم نمیبینم بلکه در جمع میبینم. ما نباید کار را عار بدانیم ارزش کار باید مهم باشد. من در ۴۵ سال پیش کار را بازی میدانستم و این کارها را انجام میدادم و امروز هم همین کار را انجام میدهم چون امروز هم کار را بازی میدانم.
"دوران پرتلاطم بیپدری را به سختی طی کرد و چون کوچکترین عضو خانواده بود در واقع بخش عمده مشکلات بر دوش او بود."
بهروز در کودکی از فروش درصدی محصولات مثل بادبادک، فانوس، روروک و تعمیر دوچرخه و غیره و دسترنج کار در تعمیرگاهها خود را اداره میکرد و اموال پدری در زندگی وی چندان نقشآفرین نبود . بهروز بلافاصله بعد از اتمام تحصیلات در رشته مدیریت دانشگاه تهران به تدریس و مدیریت در مدرسه مشغول شد و ردای فرهنگی هم بر تن کرد اما بیشتر به دلیل مسائل پیش روی زندگی مجبور شد در کنار تدریس به فعالیت های پیمانکاری روی آورد. درست در زمانی که فکر می کرد همه چیز طبق اراده و خواسته اش پیش میرود، به خاطر اعتماد نابهجایش به یکی از دوستانش، به مشکلات مالی شدیدی برخورد؛ آنقدر شدید که تقریبا تمام دارایی که در این مدت اندوخته بود در لحظه از کف داد. در این شرایط بود که به فکر راه اندازی کسب و کاری افتاد که کم هزینه بوده و به سرمایه ای هم نیاز نداشته باشد لذا کمهزینهترین کاری که میتوانست انجام دهد این بود که سراغ تولید فرآوردههای غذایی آن هم با کمک همسر و فرزندانش در زیرزمین منزل استیجاریاش برود.
او در این سالها هر روز حوالی ساعت ۳ ـ ۵/۲ صبح با یک ژیان مهاری که با مشقت آن را خریده بود، برای تهیه مواد اولیه میرفت میدان اصلی تره بار. در طول روز، همسرش رُب و ترشی و مربا و غذاهایی مثل کشک بادمجان و غیره درست میکرد و وی نیز با همان ژیان مهاری، غذاها را به فروشگاهها و مغازهها برای فروش عرضه می کرد. وی که پیش از اینها هم در فکر ایجاد کسب و کار پررونق بود با استقبال از تولیدات غذایی خانگی وی و همسرش مواجه شد عزم خود را برای آغاز فعالیت تجاری صنعتی جزم کرد. فروتن کار را از درون خانه شروع کرد؛ مواد غذایی درست می کرد و به فروشگاهها می داد بالاخره خانه اش را فروخت و با پول آن کار را توسعه داد. به تدریج با ۱۱ نفر از بستگانش شریک شد. دو سال بعد از همان شروع کاردر منزل توانست با کمی پسانداز و فروش زیورآلات همسر، و حتی فروش حلقه ازدواجشان، بالاخره یک کارگاه اجاره کند. اما درست همان روزی که قرار بود بعد از مدتها دوندگی بروم پروانه بهداری و سازمان صنایع را بگیرد، تلفنی به وی اطلاع دادند که کارگاهش آتش گرفته و وقتی به آتشنشانی خبر دادند و مأموران آتشنشانی به محل حادثه رسیدند، متوجه شدند که تانکرهای آبشان خالی است و اینطوری، تمام کارگاه و وسایل کارگاه کوچک وی در آتش سوخت و از بین رفت. این پایان ماجرا نبود، چون بعضیها به خاطر همین آتشسوزی به وی تهمت زدند که برای پول گرفتن از بیمه، عمدا کارگاهش را آتش زده؛ این در حالی بود که اصلا کارگاه فروتن بیمه نبود. در این دوران به اعتراف خودش بارها پیش آمد که محصولاتش به فروش نرفته و دچار فساد شوند. برای مثال روزی برای تنوع بخشیدن به تولیداتشان دست به تولید سالاد الویه زدند اما پس از توزیع گفتند که خریدار ندارد و همه سالاد اولوویه ها فاسد شدند. در این دوران بهروز فروتن و خانواده اش به سختی مواد اولیه و پخت غذاهای تولیدی را تهیه می کردند و تولید و توزیع آنها حاشیه سود بسیار اندکی داشت.البته این اتفاقات نکتهای را به وی آموخت که وقتی وارد اتوبان میشوی باید بدانی که اتوبان یک راه خروج دارد. دریافت مجوزها و پروانه ساخت برای صنایع غذایی در آن سالها که هنوز برند های معروف و بزرگی در این بازار حضور داشتند بسیار مشکل بود و موانع بسیاری پیشروی بهروز قرار داشت. چون بعد از مدتی که تولید خانگی آنها انجام می گرفت بهداشت و دستگاههای نظارتی مانع از کار شده و تاکید کردند که باید همه موارد استاندارد، بهداشت و بحثهای صنعتی را در تولید مواد غذایی رعایت کند. به گفته شخص بهروز فروتن در آن سالها بسیار در برابر بهروز مقاومت شد به طوری که از آن به عنوان یک مبارزه یاد می کند . وی آنقدر پیدرپی به دستگاههای ذی ربط مراجعه کرد که حاضر شدند حرفهایش را گوش دهند. حتی چند مورد پیش آمد که از اداره بیرونش کردند و حتی اجازه ورود ندادند.در آن زمان (دهه ۶۰) برندهایی چون یکویک، چینچین، مهرام و … به عنوان برندهای معروف در بازار بودند و به جز اینها برندهای متفرقه بسیاری هم حضور داشتند. بهروز در دو برهه ای قرار داشت که اگر پافشاری نمی نمود و سریعا تصمیمش را نهایی نمی کرد شاید امروز در بازار نامی از صنایع غذایی بهروز وجود نداشت.اگر میگفت برندها معروف هستند و او نمیتواند، قطعا موفق نمیشد به همین دلیل هم بود که باور و پشتکار داشت و با تلاشش آن را نهایی نمود. اما با این حال اعتراف میکند که در این ۳۳ سال حداقل ۱۰ سال از تلاشش عقب مانده و معتقد است که عقبنشینی مرگ فطری یک انسان تلاشگر است بنابراین کارآفرین شکست را نمیفهمد اما تجربه را خوب درک میکند. وقتی بهروز در کنار برندهای بزرگی چون مهرام و یکویک وارد بازار شد؛ عکسالعمل بازار هم در نوع خود جالب توجه بود به طوریکه در آن زمان حتی خود بهروز فروتن را هم زیاد تحویل نمیگرفتند و فکر نمیکردند که روزی بهروز هم همپای آنها رقابت کند و عضو سندیکای صنایع کنسرو شود.در آن موقع بهروز نزدیک ۶۰ نوع محصول غذایی تولید میکرد و سپس وارد سندیکای صنایع غذایی شد.
بعد از چندماهی که عضو این سندیکا شد اعلام کردند که قرار است از واحدهای همدیگر بازدید کنند و این بازدیدها هم از واحدهای تازه تاسیس انجام میگیرد. در آن موقع کارگاه بهروز مقداری بزرگتر شده بود لذا اعضای سندیکا را به کارگاه اجارهای ۸۰۰ متری در نزدیک اکباتان برای بازدید دعوت کرد در همینجا انواع ادویهجات، داروهای گیاهی، ترشیجات، مرباها و سایر مواد غذایی را تولید میشد. وقتی بزرگان صنایع غذایی فضا را بازدید کردند، با تعجب به همدیگر نگاه کرده و گفتند خب سالن بعدی کجاست؟ به آنان پاسخ داده شد که همین! باز با تعجب عنوان کردند که پس سالن تولید سس مایونز کجاست؟ وقتی تولیدات بهروز بازار تهران را گرفته چگونه ممکن است همه آنها در همین مکان باشد!؟ بله! تولید انبوه صنایع غذایی بهروز پس از کلی کشمکش بر سر دریافت مجوز در همین مکان انجام می شد. روزی ۴۰۰ کارتن با ۲۵ کارمند این فعالیت ها انجام می گرفت و به نظر می رسید که چون رقبا پول سابقه و ارتباطات داشتند، بهروز را جدی نگرفته بودند، بعدها هم مشخص شد که که رقبا آمده بودند بهروز را ارزیابی کنند و ذاتا بازدیدی در کار نبوده است. تولیدات اولیه بهروز در این دوران که آوازه اش شهر را پر کرده بود عمدتا شامل سالاد الویه، کشک بادمجان- شلهزرد، ترشی و بعد سس مایونز بود. البته در این بین اضافه شدن سس به جمع تولیدات بهروز رونق جدیدی به کار بخشید که داستان تولد سس مایونز بهروز هم در نوع خود شنیدنی است.همسرم و خواهر زن بهروز فروتن پیشنهاد تولید سس مایونز را مطرح کردند البته آنها درست کردن سس مایونز را در حد خانگی میدانستند اما بعدها تکنولوژی آن را به کار گرفته و به تولید انبوه رسیدند. در سالهای رشد و توسعه بهروز بیش از چندین بار دچار ضرر و زیان شد. در همین سالها بود که در اثر همکاری با بنکداران برای توزیع محصولات تولید شده، تصمیم به ایجاد سازمان پخش گرفت. در آن زمان باز هم آه در بساط نداشت. روز از نو، روزی از نو؛ مجددا آغاز کرد. برای مثال در سال ۶۵ با شراکتی که داشت شریکش بسیاری از مراکز توزیع و تولید را برداشت و مجبور شد از اول شروع کند چون با بیش از ۱۱ میلیون تومان بدهی یک پروانه بهرهبرداری که در آسانسور از مدیرکل وقت گرفته بود برایش ماند. اما باز هم مصمم بود که اگر قرار است بهروز، بهروز شود باید دوباره شروع کرد. او پلهای پشتسرش را خراب کرد تا همیشه به جلو حرکت کند. دهه ۷۰ را دهه رشد جهشی بهروز میدانند در این سالها از تجربیات گذشته اش هم بهره جست . دهه ۷۰ دهه شکوفایی بهروز بود و چون استقبال از محصولات افزایش یافته بود تصمیم گرفت تبلیغات خوبی را انجام دهم بنابراین با توجه به سابقه فرهنگی آموزشی که داشت تبلیغات فرهنگی را ترجیح داد برای مثال «دوست من سلام» را از دوره تدریس برداشت و ایده فکری تبلیغات را از آن زمان میگرفت. «دوست من سلام» برای نخستین بار در سال ۶۴ بود و چون تبلیغات فرهنگی بود از سوی صدا و سیما تخفیف خوبی هم دریافت میکرد . مواردی هم در مورد مسائل حاشیه ای تولید برای بهروز مطرح می شد، برای مثال مشتری در مورد شکرک، طعم نامطلوب و ترشی اعتراض میکرد و بلافاصله این موضوعات در بهروز بررسی می شد . در کنار برخی سختی ها صادرات بهروز هم رونق می گرفت و راهها برای ورود به بازار های جهانی بازتر می شد. نخستین محموله های صادراتی بهروز در بازار آمریکا مشاهده شد و مواد غذایی ایران با برند ایرانی عرضه شد و FDA آمریکا را دریافت کرد . به جز آمریکا صنایع غذایی بهروز به کشورهای اروپایی، ژاپن، کانادا و کشورهای عربی هم راه پیدا کرد. نخستین خاطرهاش از صادرات این بود که یک محموله بزرگ سس مایونز آماده کرده و به امارات فرستاد اما همه برگشت خورد چون پیشبینیای که برای نگهداری آن کرده بود کافی نبود و همه محموله ارسالی در اثر گرمای هوا از بین رفت و پس از برگشت معدوم کرد. اما پس از آن سایر کالاها را صادر کرد و پس از آن مشکل خاصی در صادرات نداشت. بهروز فروتن تاکید دارد که مدیون کسانی است که به او ستم روا داشتهاند و مدالهایش مدالهای رنجهایی است که کشیده و باز هم هست که مدال بگیرد. وی در حال حاضر بیش از ۲۰۰ لوح و تندیس و لوح خارجی دارد، قهرمان قهرمانان صنعت غذا شده و نخستین سفیر یونیسف در ایران است. همکار سازمان استاندارد هم شده ، بیش از ۹ کنگره ملی صنایع غذایی دایر کرده و عضو شورای صنایع غذاییاست.اوهمه افتخارات اجتماعی را در یک چیز میداند خودش را گم نکرده، نباخته و فخر نفروخته، فقط پشتکار داشته و باور. او شخصیت خود را اینگونه توصیف می کند ؛ آدم لجباز، یک دنده،معقول و پشتکاردار. درباره چیزی که میداند و یقین است اظهار نظر می کند. لجباز و برای چیزی که میخواهد مصر است. درباره ارتباطش با تشکل های مدنی و اتاق بازرگانی می گوید کاری با آنها ندارد. البته بیارتباط هم نیست و در جلسات و نشستهایی که نمایندگان صنعت حضور دارند شرکت میکند اما ارتباط مستمر نداشته ولی با خانه صنعت بیشترین ارتباط دارد. وی معتقد است به جای اینکه بگوییم اتاق بازرگانی و یا اتاق صنایع و معادن و یا حتی پارلمان خصوصی، بهتر است نام آن را پارلمان اقتصادی بگذاریم تا نگاه کلانی به اقتصاد کشورمان داشته باشیم و تقسیمبندیها و مرزها را برداریم. در حال حاضر مقدار مشخص و معینی از دارایی بهروز عنوان نمی شود اما شخص بهروز فروتن در این باره می گوید : بهروز هرچه بخواهید بدهی دارد. سرمایهاش همان آشپزخانه اول است و همه سرمایه در اختیار بانکهاست اگر هم چیزی اضافه شده برای بهروز فروتن نیست. البته چون در کشورهای دیگر تولید ثروت افتخار است اما در اینجا برعکس آن است از بیان خودداری می کند اما تاکید دارد که به راستی سرمایهای ندارد تنها یک کارخانهدارد یک دفتر مرکزی و یک سازمان پخش و سرمایه اصلیاش ۱۵۰۰ پرسنل وفادار است .
صنایع غذایی بهروز در حال حاضرشش واحد تولیدی در کشور دایر کرده که تحت لیسانس بهروز کار میکنند که البته آن هم به دلیل ارزان تمام شدن تولید محصول در مبدأ است برای مثال آبلیموی بهروز در هرمزگان پر میشود یا ربگوجهفرنگی و مربا در مشهد انجام میشود و از سویی واحدهایی که با ظرفیت کم تولید میکنند را به کار میگیریم.بنابراین در شیراز، کرج و مشهد و هرمزگان و اصفهان هم تحت لیسانس دارد و البته کشت و صنعت و تحقیقات هم انجام میدهد. در حال حاضر تقریبا سس مایونز بهروز همیشه در حال فعالیت است و بیشترین فروش را دارد. اما بهروز فروتن از میان انواع تولیداتش مرباها را بیشتر دوست دارم و مربای گل را بیشتر از همه دوست دارد. انواع چاشنیها، سس سالاد تند و با طعم انواع سبزی در حال حاضر در صنایع غذایی بهروز در حال تولید است.
سوابق بهروز فروتن
– متولد ۱۳۲۴ شمسی در تهران
– تحصیلات: رشته مدیریت دانشگاه تهران
– فعالیت ها: تدریس ، پیمانکاری، کارآفرینی – بنیانگذار “گروه صنایع غذایی بهروز” از سال ۱۳۵۶ شمسی
– مدیریت شرکت صنایع غذایی بهرنگ
– مشاور عالی کانون انجمنهای صنایع غذایی کشور
– عضو هیات مدیره بنیاد کارآفرینی دانشگاه تهران
– عضو هیات علمی کمیته کسب وکار مجمع تشخیص مصلحت نظام
– دبیر کانون کارآفرینی مجمع تشخیص مصلحت نظام
– عضو هیات موسس و هیات مدیره انجمن دارندگان نشان استاندارد ایران
– عضو هیات موسس و هیات امنای دانشکده صنایع غذایی
– ریاست کمیته سیاستگزاری اتحادیه سراسری تعاونیهای تولیدی
– اولین قهرمان قهرمانان صنعت کشور
– نخستین کارآفرین نمونه کشور
– سخنران و تدریس در کنفرانسها و همایشهای کارآفرینی و مراکز دانشگاهی
– دریافت بیش از ۳۰۰ تندیس، لوح و تقدیرنامه داخلی و خارجی
– موسس نخستین مرکز تحقیقات صنایع غذایی غیردولتی
– انتشار کتابهای: .” دوست من سلام” .” همیشه برخاستن” نخستین راهنمای کارآفرینی ایرانی . کتاب کارآفرینی “۱+۳۸ ” . “پیشگامان صنعت غذا” معرفی یکصد چهره صنایع غذایی .”صد سال عشق”شرح زندگی موسسان علوم تغذیه و صنعت غذا در ایران . کتاب ویژه”جایزه دکتر هدایت” .”مجموعه مقالات کنگره ملی صنایع غذایی ایران” .”گلنار خانم” ویژه کودکان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : کسب و کار موفق