هیچگاه با خود اندیشیدهاید که چگونه میتوانید از کارمندی به کارآفرینی بگریزید؟
برای نیل به این هدف باید تغییرات اساسی در طرز فکر، عادتها، و زندگی مرفهانه خود بدهید که همین تغییرات باعث ایجاد تفاوتهای کلیدی بین کسانی میشود که خود را از کارمندی رهانیدند و به کارآفرینی نائل شدند.
برخی از مردم کارمندی را پیروی کردن و کارآفرینی را رهبری کردن تعریف میکنند. با این حال کارمندانی هم وجود دارند که کارآفرین هستند و کارآفرینانی هم وجود دارند که گاهی احساس میکنند باید پیرو رهبر دیگری باشند. تفاوت بین این دو گروه هنوز بدرستی روشن نشده است.
با این اوصاف، تفاوتهای اساسی بین کارمندان و کارآفرینان در چیست؟
کارمندان ترجیح میدهند هنگام بروز مشکلی در کار بدنبال کمک باشند. کارآفرینان اما وضعیتی ایجاد میکنند و راهی پیدا میکنند که سازمان آنها بتواند به پیشرفت خود ادامه دهد.
مسلماً این کارمندان هستند که بیشتر کارهای یک سازمان را انجام میدهند. اما به جهت اینکه بتوانند کارشان را درست انجام دهند، یک کارآفرین بعنوان سکاندار این کشتی باید به نیازهای آنها گوش دهد و اطمینان حاصل کند که آنها در یک محیط سازنده و با کارایی خوب مشغول کار هستند.
با اینکه انجام کارها در مطمئنترین شرایط عملاً برای یک سازمان بسیار خوب است، ولی در عین حال یک کارآفرین ریسکپذیر باید وجود داشته باشد تا آن سازمان را به جایگاه بالاتری برساند.
کارآفرینان از هر چیزی باید کمی اطلاعات داشته باشند که تا اندازهای بتوانند کارمندان متخصص خود را توانمند سازند. در واقع، محققان در یک تحقیق مشترک سویسی - آلمانی دریافتند که متخصصین برای پیشبرد نیازهای زندگی خود تمایل به ایفای نقش کارمندی دارند و میشود گفت که این نقش را ترجیح میدهند.
کارآفرینان گاهی جزو آخرین نفرات در لیست پرداخت حقوق جای دارند، زیرا اجر و مزدشان مستقیماً به بازدهی و سود نهایی گره خورده است.
بسیاری از کارافرینان هنگام فرا رسیدن تعطیلات ذوق میکنند، نه بدین خاطر که زمانی را بیکار هستند، بلکه بدین خاطر که میتوانند با کارایی بیشتر تمام روز را مشغول کار و فکر کردن باشند بدون اینکه مزاحمت یا وقفهای در کارشان پیش بیاید.
کارآفرینان این را میدانند که ساختن یک تجارت با ریسک همراه است و آنها باید کار دائم را قربانی کنند تا بالاخره تجارت خود را بسازند.
این موضوع تناقضی کاملاً آشکار است، ولی یک کارآفرین برای ساختن یک تجارت موفق باید بعضی چیزها ندید بگیرد، یا خلاف عمل کند، یا بازی را عوض کند. اما کارمندان باید طبق روال کار خود را ادامه دهند تا یک شرکت بتواند به روند پیشرفت خود ادامه دهد.
مثبت یا منفی، دست آخر این کارآفرین است که بار مسئولیت کلیه تصمیمات در کلیه سطوح یک سازمان را بر عهده دارد.
یک کارمند کارش را بصورت روتین هر روز انجام میدهد، در صورتیکه یک کارآفرین باید در نظر بگیرد که با توجه به اهداف بلند مدت تجاری آیا کارها بخوبی انجام میشود یا نیاز به بررسی دوباره دارد.
کارمندان عموماً ترجیح میدهند وظایف تعریف شده و مشخصی گردن بگیرند و این در حالیست که کارآفرینان به این میاندیشند که با در نظر گرفتن فرد بعنوان جزئی از کل مجموعه، هر کدام از آنها با چه نقشی و چگونه به گسترش و رشد تجارتشان کمک میکند.
اگر کارآفرینان با مهارت کامل وقتشان را مدیریت نکنند، با کار طولانی و بیش از حد توان در طول هفته آسیب جدی به خودشان وارد میکنند.
کار فرسایندهایست. کارآفرینان مجبورند بفروشند: سرمایهگذاران را به ایدههایشان، مشتریها را به ارزش کالای تولیدیشان، پرسنلشان را به منافع کاری، و حتی خانواده خود را به این خاطر که چرا در کار تجارت شخصی هستند.
کارآفرینی، خصوصاً در ابتدای کار، شخص را به انزوا میکشاند. بدین خاطر باید از مشاور یا افراد زبده برای بررسی ایدهها در مراحل اولیه شروع یک تجارت کمک گرفت.
شکست نوعی از آموزش و درس گرفتن است، و کارافرینان میدانند که شکست کم و بیش همان موفقیت است – و اینکه شکست گامی بسوی موفقیت است. کارمندان ترجیح میدهند در کارشان شکست نخورند چون میترسند کار دائمی که خیلی برایشان ارزشمند است را از دست بدهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : zoomit.ir
پارت چاپ
.. علوی