در سال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر میبست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند. سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود
همین که از مدرسه بیرون میآمد یک لُنگ میگرفت و به شست و شوی اتومبیلهای کوچه خیابانها میپرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک میکرد. کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه، خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام میداد. بعضیها ادعا میکردند لنگی را که احمد خیامی در نوجوانی با آن به شستشوی اتومبیل میپرداخت در خانه مجلل سه و هفت هزار متری اش واقع در انتهای زعفرانیه به چشم دیدهاند که در اتاقش آویزان کرده و به آن افتخار میکرد. امّا دیگران ادعا میکنند چنین لنگی وجود نداشته است. امّا خاطره اتومبیل شوییهای نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخار میگفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیلها کار میکرد که دستهایش ترک میخورد و او ناچار میشد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخم آن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطرهها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.
زندگینامه محمود خیامی از زبان خودش:
من فرزند حاج سید علی اکبر خیامی و در دی ماه 1308به دنیا آمدام. مرا محمود نام نهادند. از دوران کودکی خاطرهای ندارم در سال 1314 شوروی، امریکا ، انگلستان بدون مجوز قانونی ایران را اشغال کردند و سربازان روسی کنترل شهر مشهد را به دست داشتند. پدرم تجارت حمل و نقل داشت و شورویها کلیه کامیونها پدرم را برای محصولات خود از دستش خارج و محل کامیونها را مصادره کردند. ایام به سختی میگذشت با اتمام جنگ پس از مدتی روسها مشهد را ترک و از کامیونهای پدرم خبری نبود لیک محل کامیونهارا آزاد گذاشتند و محل مذکور را پدرم تبدیل به تعمیرگاه نمود و من که در دبیرستان شاهرضا مشهد درس میخواندم محمود خیامی برای راهاندازی تعمیر گاه مشغول کار شدم و شبها برای ادامه تحصیل در مدرسه رازی تحصیل میکردم. در سال 1328 عازم تهران شدم و به اتفاق برادرم ایران ناسیونال را تاسیس و اجازه ساخت اتوبوس و بعداً اجازه ساخت اتومبیل سواری را از دولت دریافت کردیم. در سال 1979 عازم اروپا و مجدداً مشغول فعالیت تجاری و افتتاح نمایندگی مرسدس بنز در لندن شدم که امروز تعداد نمایندگیها در انگلستان و امریکا به هفت دستگاه رسیده است. با خدای محمّد عهد کردم که درآمد این دستگاهها را برای فرهنگ وطنم صرف نمایم. من افتخار خادمی علی بن موسی الرضا را دارم و اوست که همیشه پشتیبان من در سختترین شرایط میباشد.
احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد. روزی که در خردسالی نخستین دوچرخهاش را تهیه کرد همه عشق و علاقهاش آن بود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیلهای معدودی بود که در آن سالهای بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله منافقین از خیابانهای مشهد عبور میکردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب میشد و قیمت آن بسیار گران بود. احمد نمیتوانست با پولی که از حمل مسافر با موتور سیکلت یا کرایهدادن آن به نوجوانان به دست میآورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابانهای مشهد و تعمیر اتومبیلهایی که در کنار خیابانها از حرکت باز میماندند با موتور اتومبیل آشنا شود و بعدها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانهاش پانزده هزار کارگر و کارمند کار میکردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هر وقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا میکرد در مقابل چشم کارگران و رانندهها کتش را میکند، آستینهایش را بالا میزد و مشغول تعمیر اتومبیل میشد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیلسازی کشور از هر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر میآمد. او عاشق این ماشین چهار چرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که با پیچ و مهرههای آن کار میکرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار او داشتم. میگفت : «گاهی که در زمستان قرار میگذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمانهای نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، او ساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من میآمد. وقتی میگفتم در این ساعت روز هوا تاریک است و نمیشود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت میآمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر میماند تا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل میکرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که میدید کارگرهای ساختمانی دچار عطش هستند سوار اتومبیل میشد به سرعت به کرج میرفت و قالبهای یخ و نوشابه میخرید. البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیاد نداشت اینها نمونههایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. امّا آیا برای موفقیت همین دو عامل کافی است؟ بسیاری هستند کسانی که عشق و علاقه را با پشتکار به حدّ کمال دارند امّا موفق نمیشوند. پس عوامل دیگری هم لازم است که از جمله آنها باید از شانس و ارتباطات یاد کرد. یکی از شانسهای زندگی احمد خیامی آن بود که در حین کارش به عنوان راننده و تعمیر کار با فریدون سودآور نماینده فروش اتومبیلها و اتوبوسهای مرسدس بنز و همچنین سازنده کامیونهای خاور آشنا شد. عشق و علاقه و پشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند و مشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت، احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خود احمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد میزنند و نا کام میمانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی با موفقیت همراه میشود و با آن به هدف میرسند. احمد بعد از مدّتها ماشینشویی، کرایهدادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادر کوچکترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان در تهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس میساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره، اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد میکردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق میساختند و از قضا خوب هم میساختند. نام بعضی از این اتوبوسها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس را به شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در میآوردند و همچنین اتوبوسهایی بودند که به بادماغ و بیدماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّا این کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیلهای مارکهای مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که در تعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیلهای مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب میشود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی میفروشند، صاحبان اتومبیلها و تعمیرکاران هم که میدانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بیمصرف در میآید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند، میخرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمیداد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نمایندههای اتومبیل حاضر نمیشدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیلهای کشورهای مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیلها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت میداد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشندهها نشان میدادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آنها میتوانند برای وصول مطالبات خود از سایر داراییهای برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشندههای قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازههای اطراف و اتاقهای طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعد خریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهنبندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمانهای دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام «پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمد درآمدش آن قدر زیاد بود که احمد میتوانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.
درآمد احمد خیامی از فروش قطعات یدکی اتومبیل در فروشگاه خیابان اکباتان زیاد بود با گرفتن نمایندگی لاستیک کنیتانتال، باتری دنا و بعضی قطعات دیگر از خارج زیادتر شد به طوری که تصمیم گرفت به آرزوی دیرینهاش در مورد ساختن اتاق اتوبوس جامه عمل بپوشاند. قطعه زمینی در جاده کرج بین جاده مخصوص و اتوبان کرج به قیمت متری یک تومان خرید، یک سالن بزرگ در آنجا ساخت و وسایل کار ساخت اتاق اتوبوس را در آنجا نصب کرد. شکل این سالن شبیه پروانه بود به این سبب اسم آن را سالن شاپرکی گذاشتند -کارگران قدیمی ایران ناسیونال حتماً این بنا را که نخستین بنا در زمین کارخانه بود به خاطر میآورند-آنگاه از فریدون سودآور نماینده مرسدس بنز در ایران شاسی اتوبوسهای مرسدس بنز را میگرفت و روی آنها اتاق میساخت. این کار تا اینجا تازگی نداشت. در آن زمان در تهران عده زیادی به ساختن اتاقهای اتوبوس اشتغال داشتند. و الحق اتاقهای قشنگی هم میساختند. اتاقهایی که در ظاهر با اتاقهای ساخت خارج فرق نداشت، پس احمد تصمیم گرفت برای جلب خریدار دست به ابتکارهایی بزند. احمد خیامی طی مدتی که اتومبیلهای مختلف را از تهران به مشهد میبرد. در بازگشت همین مسیر را به وسیله اتوبوس طی میکرد اغلب مشاهده میکرد کودکان خردسال یا مردان و زنان سالخورده یا بیماران با خواهش و التماس از راننده تقاضا میکنند: آقا… بی زحمت چند دقیقه نگهدارید… و راننده با غر و لند نگه میداشت و مسافر شرمزده زیر یک درخت یا پشت یک دیوار خودش را سبک میکرد. ایران کشور وسیعی است فاصله بین شهرهای بزرگ بسیار زیاد است در آن زمان آبادیها بسیار دور از هم بودند و این گرفتاری مسافران همه خطوط اتوبوسرانی کشور بود. بعدها که احمد به هواپیما نگاه میکرد با خود میاندیشید مسافران آنها در موارد اضطراری چه میکنند. حتماً به خلبان نمی گویند: «آقا لطفاً یک گوشه نگه دارید…» هواپیماها برای این کارها هم مجهّز شدهاند. پس چرا او در اتوبوس این کار را نکند؟ بعد از کمی فکر در قسمت انتهایی اتوبوسها یک دستشویی و توالت کوچک درست کرد. این کار مثل تخم مرغ کریستف کلمب ساده بود امّا یکی باید فکرش را میکرد. احمد این فکر را کرد و با همین فکر خریداران اتوبوس او چند برابر شد. این کار به شرکتهای مسافربری دلیلی برای تبلیغ و جلب مشتری میداد. وقتی اتاقسازهای دیگر از این کار او تقلید میکردند احمد یک قدم دیگر برداشت و در گوشهای از اتوبوس یک یخچال نصب کرد تا مسافران در سفرهای طولانی از نوشابه خنک استفاده کنند و بعدها به همان نسبت که کارش رونق پیدا میکرد قدمهای دیگری بر میداشت. به جای به کارگیری چکش و ارّه معمولی، وسایل برقی و ماشین به کار میبرد. چند متخصص اتاقسازی از آلمان آورد. به جای رنگکردن اتوبوس با قلم مو اتاق رنگ درست کرد. در این اتاق، اتوبوس وارد میشد و رنگپاشهای برقی همه جایش را به طور مساوی رنگ میکردند در کنار سالن شاپرکی یک سالن برای ساخت صندلیهای راحت مخصوص اتوبوس ساخت تا مسافرانی که چندین ساعت روی صندلی مینشینند احساس ناراحتی نکنند. این کارگاه صندلیسازی بعدها الهام بخش او در ساختن نخستین کارخانه بزرگ مبلسازی ایران به نام «مبلیران» شد. در میان مردان خودساخته هستند، کسانی که وقتی از زندگی سخت به مراحل بالا رسیدند اعتقاد پیدا میکنند حال که خودشان سختی کشیدند تا به رفاه رسیدند دیگران نیز به نوبه خود باید چنین مراحلی را بگذرانند. احمد خیامی از این گروه نبود عقیده داشت تا حدی که برایش امکان دارد باید از فشار وسختی زندگی دیگران کم کند. او میدانست نخستین آرزوی هر کارگر و کارمند ایرانی داشتن یک سرپناه و نجات از خانه به دوشی است. به این سبب همین که کارش در فروشگاههای قطعات یدکی خیابان اکباتان و کارگاه ساخت اتاق اتوبوس جاده کرج رونق پیدا کرد به فکر ساختن خانه برای کارگران و کارمندانش افتاد. زمینی در اراضی نیروی هوایی در شرق تهران خرید. از یک مهندس دوست و همکارش خواست در آنجا برای کارگران و کارمندانش خانهسازی کند. در آن تاریخ یعنی اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل خورشیدی در ایران سابقه نداشت یک کارفرما در بخش خصوصی برای کارکنانش خانه بسازد. به این سبب این مجتمع مسکونی که به 16 دستگاه معروف شد در میان مردم و کارگران و حتی کارفرمایان چنان شهرتی برای احمد خیامی به وجود آمورد و اعتبار او را میان هم صنفانش چنان بالا برد که یک تشکیلات عظیم روابط عمومی هم نمی توانست از عهده این کار برآید در مورد ناهار نیز کارشناسان خارجی عقیده داشتند که غذای کارگران باید مختصر یعنی به صورت ساندویج باشد تا کارگران زود بخورند و مشغول کار شوند. احمد خیامی با این نظر مخالف بود، او میگفت: «کارگر ایرانی در خانه غذای کامل و پرکالری نمی خورد. در کارخانه باید یک وعده غذای گرم و پرانرژی به او بدهیم. به همین خاطر یک رستوران مجهز برای پختن غذای سنتی ایرانی ساخته شد» یک روز محمود خیامی مشاهده کرد یکی از کارگران در گوشه ای از حیاط کارخانه مشغول خوردن نان و پنیر و انگور است. از او پرسید چرا در رستوران کارخانه غذا نمیخورد کارگر جواب داد: غذای کارخانه 12 ریال است اما نان، پنیر و انگور 6 ریال تمام میشود من 6 ریال صرفهجویی میکنم وچیزی برای خانواده میخرم. محمود پس از مشورت با برادر دستور داد که بعد از آن ناهار کارگران در کارخانه مجانی باشد. ما ایرانیها سنت خوبی داریم که امیدواریم آن را در نسلهای آینده نیز هم چنان حفظ کنیم و آن گرامی شمردن خانواده است. احمد که در این زمان مراحل اولیه موفقیت را پیموده بود به فکر خانوادهاش افتاد. از پدر و مادرش خواست نزد او به تهران بروند، امّا آنها حاضر نشدند مشهد را ترک کنند. احمد در حد امکان برای آنها زندگی راحتی در مشهد فراهم ساخت. برادر کوچکترش مسعود کم سن و سال بود و به تحصیل اشتغال داشت. از محمود که پنج سال از او کوچکتر بود خواست گاراژ و تعمیرگاه مشهد را برچیند و خودش به اتفاق بعضی از کارگران که به نظرش متعهد و متخصص و قابل اعتماد هستند به تهران برود. احمد برای آینده نقشههای بسیاری در سر داشت که برادرش محمود میتوانست در پیادهکردن آن برنامهها مدد کارش باشد. محمود خیامی پس از مدّتی کوتاه با همه کارهای فروشگاه قطعات یدکی اتومبیل و کارگاه ساخت اتاقهای اتوبوس آشنایی پیدا کرد و فروشندهها و خریداران را شناخت. احمد وقتی دید او به کارها تسلط پیدا کرده تصمیم گرفت تشکیلاتش را به برادر کوچکترش بسپارد و به مسافرت دور دنیا برود. او این سفر را از دو نظر لازم داشت؛ یکی آنکه کارخانههای بزرگ اتومبیل سازی جهان را از نزدیک ببیند و از طرز کارشان آگاه شود و دیگر آنکه از میان آن همه مدلهای گوناگون یک اتومبیل سواری مناسب را برای مونتاژ در ایران انتخاب کند. در این سفر دو نفر از دوستان و همراهان احمد خیامی او را همراهی میکردند. اول به ایتالیا رفت، کارخانههای اتومبیل سازی فیات و لانچیا توجه او را جلب کرد به خصوص مجذوب عظمت کارخانه فیات و تنوع تولیداتش شد. فیات در ایران نماینده داشت. برادران کاشانچی (علی و حسن کاشانچی) فیات 1100 را در ایران مونتاژ میکردند اما کلیه قطعات این اتومبیل در ایتالیا ساخته و در ایران به هم وصل میشد و چون احمد خیامی مدتی نمایندگی فیات را در مشهد داشت و بردران کاشانچی به او خیلی کمک کرده بودن فکر میکرد به راحتی بتواند با آنها سر مونتاژ فیات در ایران کنار بیاید. به خصوص آن که آنها تا این زمان هنوز به وارد کردن «پرس»های مورد نیاز کارخانه برای ساختن تنه اتومبیل و قطعات لازم برای مونتاژ اقدام نکرده بودند و دولت هم به آنها فشار وارد میکرد که وضع کارخانه را مشخص کنند. احمد خیامی از ایتالیا به اسپانیا رفت. در آن زمان کارخانه اتومبیلسازی فورد آمریکا در اسپانیا اتومبیلهای کوچکی به نام «فییستا» تولید میکرد که اسپانیاییها به آن اتومبیل هزار و یک شب لغب داده بودند علّت این نامگذاری آن بود که گفته میشد که این کارخانه در هزار و یک روز ساخته شده است. خیامی این اتومبیل را هم پسندید و آن را در اولویت قرار داد. خیامی از اسپانیا راهی آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمریکا شد. او از کارخانههای اتومبیل سازی فولکس واگن، مرسدس بنز، دکا، پژو، سیتروئن، رنو و کارخانه روتس سازنده اتومبیلهای هیلمن، آرو، آونجر و جاگوار بازدید کرد و بیش از همه مجذوب فولکس واگن و مرسدس بنز شد. یکی از دوستان و همکاران احمد خیامی که در این سفر او را همراهی میکرد میگفت : «احمد از این سفر تجربیات فراوانی اندوخت او که تا این زمان فقط در شهرهای مشهد و تهران اقامت کرده و تعمیرگاهها و کارگاههای این دو شهر را دیده بود. از مشاهده کارخانههای بزرگ اتومبیلسازی اروپا و آمریکا با دهها و صدها هزار کارگر و کارمند چنان به هیجان آمده بود که دائم در حال برنامهریزی بود که در ایران یک کارخانه اتومبیلسازی بزرگ تأسیس کند» در بازگشت به ایران اطرافیان خیامی انتظار داشتند اعلام کند که قصد مونتاژ فیات یا فییستا یا ولوو یا یک اتومبیل آلمانی یا فرانسوی را دارد اما وی میخواست اتومبیل «آرو» از محصولات کارخانه اتومبیلسازی «روتس» انگلستان را مونتاژ کند. «روتس» در آن زمان یک کارخانه اتومبیلسازی ورشکسته بود و خیامی در بازدید از آن کارخانه به تولیدات آن از همه کمتر امتیاز داده بود. یکی از دوستان نزدیک خیامی تعریف میکرد وقتی ان خبر را شنیدم گفتم : — مگر خودت نگفتی «روتس» یک کارخانه ورشکسته است پس این انتخاب چه معنی دارد؟ او در حالی که در قیافهاش اثری از اندوه دیده میشود جواب داد: — در زندگی انسان همیشه مختار نیست هر کاری را که میخواهد انجام بدهد. بعد بلافاصله اعتماد به نفس خودش را بدست آورد و گفت به زودی خواهی دید من این مدل ورشکسته را به یکی از معتبرترین اتومبیلهای جهان تبدیل میکنم.
اولین کار احمد خیامی بعد از انتخاب اتومبیل انگلیسی آرو برای مونتاژ تأسیس یک شرکت بود. شرکت نام و سرمایه میخواست. نامی که او برای کارخانه اتومبیلسازی اش انتخاب کرد ایران ناسیونال بود که امروز به ایران خودرو تغییر نام داده است و با آرم یا علامت گردونهای باستانی که به وسیله اسب کشیده میشد. امروزه شاید کمتر کسی بداند چرا خیامی این نام را برای کارخانه اتومبیل سازیاش انتخاب کرده. یکی از همکاران سابق او در این باره چنین گفت «بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله متفقین و آزادی فعالیت سیاسی، جوانان هم به سیاست علاقه پیدا کردند، امّا بیشتر آنها به ویژه روشنفکران و افراد وابسته به طبقات محروم جامعه به عضویت حزب توده در آمدند. حزب توده یک حزب دست چپی متمایل به سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. امّا احمد خیامی با آن که از طبقات پایین جامعه بود و در جوانی محرومیتها کشیده بود تمایلات ملی گرایانه داشت. به این سبب در شعبه مشهد حزب «ایران» نامنویسی کرد و در تمام سالهای بعد از شهریور 1320 تا بیست و هشت مرداد 1332 که فعالیت احزاب آزاد بود در آن حزب فعالیت میکرد و چون جوانی ورزشکار بود و بارها میشد او را در صف اول مبارزه بین احزاب و زد و خورد گروههای مختلف سیاسی دید. حزب ایران یک حزب کوچک ملّی بود که رهبران و اعضای آن طرفدار دکتر محد مصدق بودند و وقتی نهضت ملی کردن صنعت نفت آغاز شد همگی به عضویت جبهه ملی در آمدند و در حقیقت ستون اصلی جبهه ملی را تشکیل دادند. بعد از 28 مرداد 1332 بسیاری از اعضای حزب ایران گرفتار، محکوم و زندانی شدند امّا احمد مشکلی پیدا نکرد او در زمان جوانی گمنام بود که بین مشهد و تهران فعالیت میکرد. بعد از 28 مرداد به کلی از سیاست کنارهگیری کرد امّا تمایلات ملی گرایانه خودش را از دست نداد به این سبب وقتی برای کارخانه به دنبال اسم میگشت نام ایران ناسیونال را انتخاب کرد، ایران به سبب تمایل به حزب ایران و ناسیو نال یا ملی به سبب عضویتش در جبهه ملّی» در مورد اتومبیل هم او نام آرو را نپسندید و تصمیم گرفت برای آن مارک اتومبیل کارخانه روتس یک نام ایرانی انتخاب کند. کلمه آرو در فارسی به معنی «تیر»، «خدنگ» و «پیکان» آمده. او در میان این کلمات پیکان را پسندید. با خواندن این نام انسان کمتر به یاد تیر و خدنگ و نیزه میافتد به خصوص که امروز شخص تا نام پیکان را میشنود یک اتومبیل در نظرش مجسم میشود.
کارخانه ایران ناسیونال روز 12 مهرماه 1341 با سرمایهای در حدود 10 میلیون تومان و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران متولد شد و از 28 اسفندماه 1342 با تولید اتوبوس شروع به کار کرد. موسسان اولیه این کارخانه آقایان حاج علی اکبر خیامی ، احمد خیامی، محمود خیامی و خانمها مرضیه خیامی و زهرا سیدی رشتی بودند درسال 1345 قراردادی بین شرکت ایران خودرو و تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودروی پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود منعقد شد و به طور رسمی با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن روزگار زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود تولید پیکان در اردیبهشت سال 1346 با ظرفیت 60 هزار دستگاه و با حضور مقامات کشورى آغاز شد، این تیراژ به تدریج به 120 هزار دستگاه رسید.
در پائیز سال ۱۳۴۶ حسین دانشور از مقامات دربار رژیم شاهنشاهی، از خبرنگاران دعوت کرد تا در مجموعه ایران ناسیونال در جاده کرج به تماشاى اولین اتومبیل ساخت ایران بروند.او در حالی که خودرو پیکان را به همه نشان مى داد اعلام کرد که به زودى کارگران این کارخانه بهترین اتومبیلها را سوار خواهند شد. در سال 1353 خط تولید وانت شکل گرفت، در 27 مهرماه 1353 نیز کارخانه ریختهگری و موتورسازی دایر شد تا نسبت به ساخت شش قسمت از موتور پیکان 1600 اقدام کند. شاید دانستن این مطلب جالب است که تولید پیکان پس از یک دهه تولید در انگلستان، در ایران شروع شد. محبوبترین مکانهایی که بعد از ایران این خودرو در آن تولید یا فروخته شده است را میتوان انگلستان و استرالیا دانست.
مدلهای اولیه پیکان در انگلستان دارای حجم موتور 1725 سیسی بود، در سالهای بعد یعنی سال 1969 مدل دولوکس پیکان که در ایران نیز بسیار مشهور است ساخته شد. بهترین مدل پیکان که در ایران معروف به پیکان اونجر است نیز در سال 1975 ساخته شد؛ تالبوت در آن زمان موتور پرتحرک فورد را بر روی پیکان گذاشته بود. پیکان تا قبل از انقلاب در بیش از شش مدل تولید شد که پیکان استیشن، دولوکس، کار، جوانان برخی از مدلهای قبل از انقلاب پیکان است.
در روزهاى آغازین کارخانه ایران ناسیونال، با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد. شاید هیچ کس تصور نمى کرد که این کارخانه در برابر تولید فراوان رقباى خارجى دوام آورد و در حالى که تولید سالانه خودروسازان اروپایى و آمریکایى به چند میلیون مىرسد، این محصول نوپا که از محصولات یک شرکت ورشکسته در انگلستان است بتواند در میان ایرانیان جا باز کند و روزهاى شکوفایى را آغاز کند، اما اینگونه شد. پیکان خیلى زودتر از آنچه تصور مىشد، به میان مردم آمد و شد خودرو محبوب آنها. مردم ایران سوار پیکان شدند و تاریخ این خودرو آغاز شد. درست ۷ سال بعد این کارخانه در گزارشى با اعلام سرمایه خود شگفتى همگان را برانگیخت. در سال ۱۳۵۳ کارخانه طى گزارشى از وضع کار و سرمایه اعلام کرد که سرمایهاش به ۵۷۹ میلیون و ۱۲۵ هزار دلار رسیده. شاید این اندازه توجه مردم به این خودرو اعجابانگیز باشد، اما گویا ماجرا همان بود که احمد خیامى بعد از سفر پرماجرایش به کشورهاى غربى گفت و اینک با گذشت بیش از 35 سال از زمان تأسیس آن شرکت ایران خودرو بزرگترین شرکت خودروسازی کشور میباشد که به طور متوسط 65 تا 70 درصد تولید خودرو داخل کشور را به طور دائم به خود اختصاص داده است . شرکت ایران خودرو با تولید 111111 دستگاه خودرو سواری و وانت در سال 1376 رکورد تولید سی سالهی خود را شکست و علاوه بر آن موفق شد به میزان قابل توجهی کمیت و کیفیت محصولات خود را افزایش دهد.
برنامه بعدی احمد و محمود خیامی تاسیس کارخانهای در خراسان یا زنجان بود. انتخاب خراسان به سبب علاقه این دو برادر به زادگاهشان بود، اما زنجان را به این علت انتخاب کردند که اولا در مسیر جاده ترانزیتی بود و میتوانست قطعات اتومبیل را بستهبندی شده به آن جا بیاورند و مونتاژ کنند. از آن گذشته احمد خیامی با ذوافقاریها و خانواده افشار دوستی داشت و در مورد واگذاری زمین و عرضه نیروی انسانی وعدههایی به خیامی داده بودند اما فقط همین نبود. برادران خیامی در کنار مونتاژ اتومبیل سواری، اتوبوس، مینیبوس و آمبولانس یکی پس از دیگری موسسات بهداشتی و فرهنگی تازه افتتاح میکردند. برای آنکه به فعالیتهای این دو برادر پی ببریم نام بعضی از کارخانهها و موسساتشان را در اینجا میآوریم:
1- کارخانه لاستیک سازی بریجستون ایران
2- شرکت پیستونسازی ایران
3- کارخانه پولی رنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)
4- کارخانجات رضا در مشهد برای تولید سپر و رینگ اتومبیل (قطعات اتومبیل حال حاضر)
5- کارخانه جوش اکسیژن در مشهد با سهم 25 درصدی ایران ناسیونال
6- کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور
7- کارخانه فنرسازی در جاده کرج
8- کارخانه تولید شن ریختهگری
9- کارخانه تولید موتور اتومبیل برای تولید قسمتهایی از سیلندر و رینگ و پیستون اتومبیل
10- هنرستان مدرسه صنعتی ایران ناسیونال برای تربیت تکنسین در جاده قدیم کرج
11- هنرستان بزرگ صنعتی مشهد
12- بیمارستان بزرگ در مشهد که نیمه کاره ماند.
13-مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوهسنگی مشهد
14- احداث 12 باب واحد آموزشی در 12 شهر از استانهای خراسان توسط محمود خیامی
15-احداث 8 باب واحد آموزشی در شهر مشهد به نام امام هشتم توسط محمود خیامی
16- شروع احداث 110 واحد آموزشی روستایی به نام محمودیه در خراسان
در اواخر سال 1351، زمانی که همه جا صبحت از موفقیتهای برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود : «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عیجیبتر میکرد آن بود که کارخانجات اتومبیلسازی پیکان، اتوبوسسازی، مرسدس بنز به احمد برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمد خیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه آسیا را خرید و سپس یک کارخانه مبلسازی به نام مبلیران تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاههای زنجیرهای به نامهای فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق ایران ناسیونال شده بود توانست کار را توسعه دهد. اولین بیلان رسمی که بعد از جدایی دو برادر در بهار 1354 منتشر شد حاکی از موفقیتهای کم نظیر ایران ناسیونال بود و نشان میداد که به صورت بزرگترین کارخانه صنعتی کشور در آمده است. به موجب آمارها، فروش تولیدات ایران ناسیونال در سال 1353 به 9/1 میلیارد تومان رسید و داراییاش متجاوز از یک میلیارد تومان بود. این دارایی برای کارخانهای که 7 سال قبل با سرمایهای بین 10 تا 40 میلیون تومان آن هم به صورت زمین و ماشینآلات تاسیس شده بود یک معجزه به حساب میآمد. فقط مالیاتی که کارخانه به دولت پرداخته بود، 9/25 میلیون تومان بود. فعالیت محمود خیامی به این حد محدود نمیشود. او مبلغ هنگفتی برای ساختن اتومبیل برقی سرمایهگذاری کرده بود و مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز 170 هم بود. علاوه بر اینها تلاش میکرد برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازارهایی در اروپای شرقی و کشورهای همسایه پیدا کند. صادرات این اتومبیلها و اتوبوسها با وجود آن همه سر وصداها مقرون به صرفه نبود، چون قطعات آنها را با ارز معتبر وارد میکردند و بعد از مونتاژ در داخل کشور در مقابل ارز نامعتبر شوروی و اروپای شرقی یا معامله پایاپای با کالاهای نامرغوب کشورهای سوسیالیستی صادر میکردند. به همین سبب بعد از مدتی به عنوان آن که کارخانه جوابگوی تقاضاهای داخلی نیست جلو صادرات اتومبیل و اتوبوس گرفته شد اما فعالیت ایران ناسیونال در زمینههای دیگری ادامه یافت.
احمد و محمود خیامی هر دو پرکار و سختکوش بودند. در نظر احمد بین کارفرما و کارگران تفاوتی وجود نداشت. محمود هم بدون تردید یکی از پرکارترین افراد در تشکیلات ایران ناسیونال بود. او اغلب روزها قبل از کارکنان و کارگران میآمد و بیشتر روزها بعد از کارگران و کارمندان میرفت. هر دو برادر به شدت مذهبی بودند با این تفاوت که احمد اهل تساهل و تسامح بود، اما محمود همه اصول و فروع دین را به جا میآورد. احمد در ساختن مساجد کمک میکرد، محمود در شمال خانهاش، زمینی را به ساختن حسینیه اختصاص داده بود که در تمام روزهای مذهبی و اغلب جمعهها مراسمی در آنجا برپا میشد که اهل محل و بعضی از رجال شرکت میکردند. احمد و محمود خیامی هر دو اهل عرفان و درویش مسلک بودند و با وجود داشتن آن همه ثروت و شهرت متواضع و خاکی بودند. هر دو در کارهای خیر پیشقدم بودند. محمود هنوز برای ساختن مدرسه از انگلستان به مشهد پول میفرستد. در آغاز ارتباط احمد با مقامات دولتی سبب میشد که مشکلات کارخانه زودتر حل شود. در آن ایام محمود بیشتر به کارهای داخلی میپرداخت اما از سال 1352 که صاحب اختیار کارخانه شد نوبت ایجاد رابطه به او رسید. چیزی که باعث تعجب میباشد، این است که هر دو برادر اهل مطالعه و شیفته ادبیات بودند. دکتر ایرانی در سفری که به انگلستان سفر کرد یک دوره شش جلدی تاریخ ادبیات اثر دکتر ذبیح ا… صفا برای محمود خیامی سوغات میبرد. محمود با دیدن کتاب میگوید «من آن را خواندهام . درباره بعضی از مطالب آن نظریاتی دارم که مایلم روشن شود» همچنین محمود خیامی نامهای به دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن مینویسد و آمادگی خویش را برای کمک به بنیاد تحقیق و توسعه فردوسی و شاهنامه اعلام میکند.
محمود خیامی از بازیکنان قدیمی تیم شاهین بود. علاقه محمود به فوتبال آن قدر بود که همه مسابقات فوتبال کشور و مسابقات مهم تیمهای خارجی را پیگیری میکرد. کارخانه اتومبیلسازی روتس (سازنده اتومبیل پیکان) که از این علاقه آگاه بود هر وقت مسابقه مهمی بین تیمهای معروف برگزار میشد برای او بلیت هواپیما، بلیت جایگاه مخصوص مسابقه و رزواسیون هتل میفرستاد و محمود خیامی یکی و دو روز به سفر میرفت و مسابقات را از نزدیک تماشا میکرد. عده ای از دوستان و همکاران محمود خیامی که عشق و علاقه او را به فوتبال دیدند او را تشویق کردند که ایران ناسیونال هم یک تیم فوتبال تاسیس کند. فریدون معاونیان، مهندس معمار صاحب نام که از آغاز با خیامیها همکاری داشت و قسمت اعظم کارخانههای ایران ناسیونال و کارخانههای جنبی را در تهران، مشهد و اصفهان ساخته در این باره میگوید «ما به محمود خیامی گفتیم بیشتر باشگاههای فوتبال معروف اروپا متعلق به کارخانههای اتومبیلسازی هستند. مانند: یونتوس، فیات ، روتس ، فولکس واگن و…. محمود که به فوتبال علاقه زیادی داشت پیشنهاد را پذیرفت و ایران ناسیونال باشگاه اقبال را که به وسیله صنعتکاران و تاجیک قهرمانان سابق تاسیس شده بود، خریداری کرد و به توسعه آن پرداخت و به این ترتیب تیم پیکان به وجود آمد» اما موفیقت پیکان که حتی زمانی قهرمان کشور شده بود وقتی به اوج رسید که ستارهای تیم شاهین بعد از انحلال آن تیم صاحب نام به پیکان پیوستند.
احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو میرود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوسآنجلس میشود. او قصد داشت کارخانهای در مشهد تاسیس کند. در این زمان با وجود رسیدن به هفتاد سالگی و ضعف جسمی ناشی از بیماری با شور و نشاط جوانی کار میکرد. احمد خیامی در این زمان در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه در لس آنجلس زندگی میکرد که با خانه سی و هفت هزار متری و دریاچه و جزیره اش در تهران قابل مقایسه نبود. یکی از دوستانش که چند روز قبل از مرگش با او دیدار کرده بود درباره این دیدار میگفت: «شنیده بودم ریهاش کار نمیکند، کبدش کار نمی کند، دچار سیروزی کبدی شده و ریههایش حالت اسفنجی پیدا کرده. ظاهرش هم با آن صورت تکیده، چشمهای گود افتاده و جسم ضعیف از پیشرفت بیماری خبر میدهد. اما بر خلاف جسم ضعیف روحیهاش قوی بود. در این حال او شروع به یادآوری خاطرات گذشته کرد، ایامی که روزها به ماشینشویی میپرداخت و شبها بزرگترین آروزیش آن بود که به سینما برود اما چون پول خریدن بلیت را نداشت هر بار به نوعی خودش را به سالن سینما میرساند. گاهی پنهانی از در خروجی به داخل سالن میرفت و گاهی هم بلیت میخرید . یک بار که موفق نشده بلیت بخرد به بلیت فروش میگوید که مادرش سخت بیمار است و به او گفتهاند دکترش به این سینما آمده اگر او را بر بالین مادر نبرد ممکن است مادرش بمیرد. بلیتفروش دلش به رحم آمده و او را به این بهانه به سالن میرود و فیلم را تا آخر تماشا میکند» احمد چند روز بعد شب میخوابد و دیگر بلند نمیشود. مراسم خاکسپاری احمد خیامی در مموریال پارک ، گورستان ایست وود لس آنجلس در حضور چند تن از دوستان و خویشاوندانش برگزار شد. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران میرسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانههای دیگر و فروشگاههای قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده امریکا به یاد او برپا میکنند. عدهای از کارگران تازه این موسسات که این همه تجلیل را نمی پسندیدند به عنوان آنکه او یک سرمایهدار طاغوتی بود تصمیم گرفتند مراسم را به هم بزنند. یکی از کارکنان قدیمی ایران ناسیونال با بیان جمله ای از یک نویسنده آنها را آرام کرد. او گفت «هیچ کس به مرده حسادت نمی کند به خصوص اگر مانند ما کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده وغریبانه به خاک سپرده شده باشد»
محمود نیز اکنون در انگلیس زندگی میکند. وی در تیرماه 1382 در همایش بزرگ صنعت ومعدن خراسان به عنوان پیشکسوت نمونه صنعت معرفی شد. ایشان در حال حاضر سرپرست هیات امنای دانشنامه ایرانیکا در شهر نیویورک بر عهده دارد و در نیوجرسی نمایندگی فروش بنز را دارد.
برگرفته از : ideas-to-wealth.blog.ir
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://telegram.me/SuccessfulBusiness
http://www.aparat.com/SuccessfulBusiness
https://www.instagram.com/successfulbusiness.ir
https://twitter.com/SuccessfulBu
وقتی که صحبت از کارآفرینان به میان میآید، یکی از ویژگیهایی که همواره باعث رنجش و آزار آنها میگردد همانا غرور و تکبر است. نکته اینجاست که اگر اعتماد به نفس نداشته باشید، به سختی موفق میشوید. پس یقیناً دوست دارید اعتماد به نفس داشته باشید که با غرور متفاوت است. برای کارآفرینان مرز مشخصی بین غرور و اعتماد به نفس وجود دارد.
بنابراین چگونه با اعتماد به نفس گام برمیدارید بدون اینکه به غرور متهم شوید؟
منظور من این نیست که وانمود کنیم که شخص فروتنی هستیم چون این دوگانگی از یک فرسخ دورتر قابل تشخیص است. شما باید میل و علاقهای در مردم ایجاد کنید، و این کار را بدون چشمداشت انجام دهید. شما باید ایدههای خود را با دیگران مبادله کنید و سهمی در گفتگوهای مابین داشته باشید. شما باید ارزشهای والا را در بین نزدیکان و همراهان اشاعه دهید. شما باید واقعاً فروتن و نوعدوست باشید.
به عنوان یک کارآفرین، لحظهای که آنقدر مغرور میشوید که فکر میکنید نگران مسائل رقابتی نیستید و رقیبها را کوچک میپندارید، لحظهای است که باید بدانید گرفتار مشکلات واقعی و غرور بیجا هستید. شرکتهای بسیاری هستند که کارشان را بعنوان یک استارتآپ موفق همراه با فروتنی و بدون چشمداشت شروع کردند، سپس بخاطر نگرش متکبرانه یکی از بنیانگذاران به ورطه شکست و نابودی کشانده شدند. جالب است که میبینیم این جهان خودش چگونه با حذف کردن مغرورها این گونه نگرشها را تصحیح میکند. شکست باعث تقویت نیروهای درونی شما میشود و از این رو فروتنی در شما افزایش مییابد.
اگر به ایدهی دیگران بیتوجه باشید، خودتان هم درمییابید که یک کارآفرین مغرور هستید. اگر انعطافپذیر نباشید و پیش خود فکر کنید فقط راه شما درست است – شاید مغرور باشید و حتی خودتان هم ندانید، که شاید یکی از دلایل تقلای بینتیجه شما برای رسیدن به موفقیت باشد. عکسنوشته زیر که کارآفرین دارای اعتماد به نفس در برابر کارآفرین مغرور نامیده میشود به خوبی این موضوع را نشان میدهد. امیدوارم الهامبخش شما باشد!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://telegram.me/SuccessfulBusiness
http://www.aparat.com/SuccessfulBusiness
محمدتقی برخورداری، برگزیده سومین جشنواره ملی کارآفرینی ، فعالیت خود را اینگونه شرح می دهد: «از آنجا که ماهی خاویار به دلیل صید بی رویه و یا قاچاق در معرض انقراض قرار گرفت، شیلات کشور در یک فراخوان ملی، پرورش این ماهی را به تمام سازمان های مربوط و در تمامی استان ها پیشنهاد داد و هدف آن هم جلوگیری از انقراض این ماهی و هم شناسایی مناطق مناسب پرورش این نوع ماهی در کشور بود، این فراخوان در سال۸۰ صورت گرفت.
سازمان کشاورزی استان قم هم برای این منظور این موضوع را به چند تن از کشاورزان پیشنهاد کرد، اما به دلیل ناشناخته بودن آن و هم به دلیل آن که در نگاه اول پرورش این ماهی در کویر قم ناممکن می نمود، کسی حاضر به انجام این کار نشد. رئیس وقت سازمان کشاورزی استان قم داماد مرا که مهندس کشاورزی است خواست و به او گفت به آقای برخورداری بگو بیاید با او کار دارم، رفتم و او گفت کاری است که به هر کس پیشنهاد می دهیم، فرار می کند. چون به روحیات تو آشنا بودم و می دانستم که از انجام کارهای تازه ابایی نداری تو را صدا زدم. موضوع را به من گفت و من از او خواستم تا با یکی از کارشناسان شیلات جلسه ای داشته باشم و اطلاعاتی در این زمینه کسب کنم.» آن جلسه به مدت نیم ساعت برگزار و ایشان با این ماهی و شرایط پرورش آن آشنا شد. مهندس طاهری که هم اکنون معاونت سازمان کشاورزی استان قم را نیز بر عهده دارد، اطلاعات لازم را در اختیار وی گذاشت: «دیدم ماهی عجیب و خوبی است و بازار مناسبی هم در خارج از کشور دارد، فهمیدم کار زیبایی است و قبول کردم آن را انجام دهم.» به این ترتیب این کارآفرین آماده انجام کاری می شود که بسیاری به دلیل تازگی و خطرات احتمالی حاضر به انجام آن نمی شوند. وی که شغل اصلی اش ساخت و ساز بود، نقشه پروژه را تحویل می گیرد و بنا به تجربیات فنی خود و با دادن تغییراتی به آن شروع به ساخت می کند. البته در اجرای طرح به مشکلاتی نیز برمی خورد: «موقعی که ساخت زیربناهای طرح تمام شد و ساختن سیستم آبرسانی را شروع کردیم، متوجه شدیم که به لحاظ هزینه ای پمپاژ ۵۰ لیتر آب در ثانیه، هزینه بردار وگران است. کار به جایی رسید که از ادامه دادن مایوس شده بودیم و حتی چند کارشناس تاسیسات را هم که سر طرح آوردیم، نتوانستند کاری از پیش ببرند. چندین شبانه روز فکرم را به خود مشغول کرده بود، از آنجا که زمینه شغلی شخصی ام ساخت و ساز بود، موفق شدم طرحی را برای آبرسانی پیاده کنم که با ایجاد یک شبکه آبیاری و بدون استفاده از پمپ، براساس اختلاف سطحی که در زمین وجود داشت، شبکه را طوری طراحی کنم که به همان میزان اکسیژن لازم و یا حتی بیشتر را وارد آب کند».
شغل اول محمد تقی برخورداری ساخت و ساز بود. وی چنانکه خودش می گوید، به دلیل نیاز خانواده از سیزده سالگی درس و مدرسه را رها کرده و به کارگری می پردازد. در هفده سالگی در گچبری مهارت پیدا می کند و با کمک اندوخته هایی که در این سالها کسب می کند، از بیست سالگی وارد کار ساخت و ساز می شود. وی در مرحله بعدی زندگی اش آنگونه که خودش می گوید: «بنا بر علاقه ای که به کشاورزی و کار و تولید داشتم اندوخته های بیست ساله خود از ساخت و ساز را وارد کشاورزی کردم.» وی علاوه بر علاقه خود، نیاز کشور به کشاورزی و تولید برای قطع وابستگی را نیز از دلایل دیگر رو آوردن به کشاورزی می داند و می گوید: «می بایستی برای قطع وابستگی اقتصادی کشور تلاش کرد ولازمه آن نیز تولید است. کشاورزی هم علاوه بر داشتن ویژگی تولیدی، قوت و غذای مردم را نیز تامین می کند.» او اقدام به خرید زمین بایری می کند که چاه مخروبه ای هم در آن واقع بود و در امور مربوط به کشاورزی، به دلیل تفاوتی که با زمینه شغلی اصلی وی داشت، از تجربه ها و اطلاعات داماد خود که کارشناس کشاورزی است استفاده می کند. بنا بر توصیه داماد به پدرزن که کار کشاورزی می بایست کار علمی باشد، با توجه به شور بودن آب چاه که سبب ورشکستگی مالک قبلی شده بود، مجوز جابه جایی گرفته، چاه را عمیق تر کرده و از سفره زیرین استفاده می کند و به آب شیرین دست پیدا می کند. به این ترتیب زمین بایری که سبب ورشکستگی شده بود، با تدبیری کارشناسانه دوباره احیا شد. وی همچنان کار علمی خود را پی گرفته و به تسطیح زمین کشاورزی و شیب بندی آن که سبب آبرسانی یکنواخت می شود، می پردازد. او برای این منظور شش کیلومتر جوی را سیمانی می کند تا از هدر رفتن آب جلوگیری کند. اقداماتی از این دست سبب می شود که اولین لوح تقدیر را در زمینه کارهای زیربنایی در سال ۸۰ اخذ کند. در عین حال باعث می شود تا در سطح سازمان کشاورزی استان قم نیز، وی به عنوان فردی نوآور و با پشتکار وعلاقه مند به تولید شناخته شود. چنین تصویری از" برخورداری" سبب شد تا طرح پرورش ماهی خاویار ازسوی سازمان کشاورزی به وی پیشنهاد شود که قصه آن قبلاً از نظرتان گذشت. به این ترتیب برای نخستین بار پرورش ماهی خاویاری در کشور صورت می گیرد. این ماهی که فسیل زنده نامیده می شود و درحدود صد و پنجاه میلیون سال قدمت دارد، در وزن های دوازده تا بیست گرم به برخورداری تحویل داده شد. این بچه ماهی ها از کارگاه پرورش ماهی شهید بهشتی واقع در شهرستان رشت که به منظور انتقال به دریا تهیه می شدند، به قم منتقل شدند. علاوه بر تامین اکسیژن در آب، این ماهی برای زنده ماندن به دمایی بین ۱۸ تا ۲۵ درجه سانتیگراد نیاز دارد و علی رغم سختی امر، « برخورداری » توانسته است با استفاده از سیستم آبرسانی که خود طراحی
کرده بود، دمای آب را در ۲۱/۵ درجه نگه دارد. پرورش ماهی ها دو سال به درازا کشید و نخستین برداشت محصول از ماهیان خاویاری در سال ۸۲ صورت گرفت. که موفقیت بزرگی بود: «وقتی مصاحبه من در صدا و سیما پخش شد، شخصی که ساکن امارات است، با من تماس برقرار کرد و ابراز تمایل کرد تا محصول خاویاری به کشور امارات صادر شود». وی تاکنون شش تن ماهی خاویار را به کشور امارات صادر کرده و بنا به گفته خودش، بخشی از خوراک توریست های اروپایی در امارات در کویر قم پرورش می یابد. در عین حال وی از مشکلاتی سخن می گوید که به دلیل نو بودن صادرات این ماهی وجود داشت. چرا که اساساً به دلیل سابقه نداشتن صادرات این ماهی، قانون مشخصی هم وجود نداشت، که با پیگیری وی مشکلاتی از این دست نیز برطرف شده است. گرچه خودش می گوید به دلیل بازار بسیار مناسبی که این ماهی دارد و نیز به علت داشتن استانداردهای جهانی سلامت در صورت برطرف شدن مشکلات موجود می تواند تمامی محصول خود را صادر کند. هم اکنون نیز به طور متوسط ۵ تا ۷ تن محصول در سال برداشت می کند و وی بر آن است تا میزان آن را به ۲۰ تن در سال برساند.
در عین حال ایشان از سال ۸۴ تاکنون ۶ تن ماهی خاویار یا همان فیل ماهی صادر کرده است.
گرچه« برخورداری » به دلیل پرورش نخستین ماهی خاویار در کشور به عنوان کارآفرین برتر شناخته شد، اما او ابتکارات و نوآوری های دیگری نیز در زمینه فعالیت خود دارد که مهمترین آنها سیستم آبرسانی با استفاده از اختلاف سطح است که طی آن توانسته است بدون به کار بردن پمپ آب و یا حتی یک شیر فلکه، محیط زیست لازم برای این ماهی حساس و به قول خودش عجیب را فراهم کند. از دیگر ابتکارات این کارآفرین، ایجاد استخر ذخیره آب برای نخستین بار در قم است.
استخر این امکان را برای او فراهم می آورد تا در شب آبگیری و در روز آبرسانی به زمین کشاورزی را به میزان دو برابر افزایش دهد. همین امر سبب شده تا وی بتواند حداقل ۴۰ هکتار زمین را بیشتر از دیگران زیرکشت ببرد.
از دیگر اقدامات او جابه جایی آب و شیرین کردن آب چاه، تسطیح زمین، برقی کردن چاه و پوشش انهار است که همانطور که گفته شد با سیمانی کردن شش کیلومتر از جویهای آبیاری زمین خود، علاوه بر مدیریت آب و آبرسانی توانسته است از هدر رفتن آن بر اثر نشت در زمین جلوگیری کند. نکته برجسته دیگر در کار « برخورداری » این است که وی بنا بر توصیه داماد خود، برای نخستین بار اقدام به تزریق گوگرد به زمین کشاورزی برای افزایش رشد و تولید گندم کرده است که این امر سبب افزایش برداشت در هر هکتار از سه تن به هفت تن شده است. در زمینه عنوان اصلی کارآفرینی او نیز، وی موفق به ایجاد زمینه اشتغال مستقیم برای پانزده نفر شده و آنگونه که خودش می گوید: «حتی نگذاشتم که پسرانم کار دولتی بگیرند». ۴ فرزند او در حال حاضر در کنار پدر و در کشاورزی مشغول به فعالیت هستند و از آنجا که قصد دارد تا یک گاوداری نیز تاسیس کند، هم اکنون یکی از فرزندان وی در رشته امور دام دانشگاه علمی - کاربردی مشغول تحصیل است، تا کمک پدر باشد و او را از نظر دانش علمی غنی سازد.
از نکات برجسته دیگر فعالیت محمد تقی برخورداری جلوگیری از هرزرفتن آب غنی شده در پرورش ماهی است. آب مورد استفاده در پرورش ماهی به دلیل فضولات ماهی ها و نیز دلایل دیگر، از نظر مواد غذایی برای مصارف کشاورزی بسیار غنی است که وی با اطلاع از این امر، با ایجاد استخر ذخیره، آب غنی شده را به زمین کشاورزی هدایت می کند که همین امر سبب افزایش ۲۰ درصدی عملکرد کشاورزی شده است. «من حاضرم تمام تجربیاتم را دراختیار کشاورزان قرار دهم، چرا که موفقیت همه کشاورزان را می خواهم و در عین حال آرزو می کنم تا در پرورش ماهی خاویار به تولید انبوه برسیم».
او در پایان مصاحبه تلفنی ازما خواسته تا حتماً در گزارش خود بنویسیم که «من از اداره کشاورزی تقاضا دارم که این فعالیت را ترویج کند و دولت هم از آن حمایت کند تا هرجا که امکان آن هست، ما پرورش ماهی خاویار داشته باشیم.»
برگرفته از : http://ideas-to-wealth.blog.ir
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://telegram.me/SuccessfulBusiness
http://www.aparat.com/SuccessfulBusiness
https://www.instagram.com/successfulbusiness.ir
نقاط مشترک کارآفرینان موفق چیست؟
آنها چه کارهایی میکنند که کارآفرینانِ پرتلاش نمیکنند؟
اگر میتوانستیم فرمول جادویی آن را پیدا کنیم آنوقت میتوانیم تصور کنیم که باندازه آنها به موفقیت میرسیدیم.
البته، یک فرمول جادویی برای اطمینان از بقای کسبوکار شما وجود ندارد، با این حال، مطالعات جدیدی روی بیش از 2000 کارآفرین صورت گرفته تا مشخص شود آنهایی که موفق شدند در حالت کلی چه کارهایی را با چه تفاوتی نسبت به کسانی که شکست خوردند انجام دادند.
به غیر از کارآفرینان پُرکاری که تماموقت مشغول کار هستند و جلوی میز کار خود میخوابند، موفقیت در کارآفرینی در واقعیت طور دیگریست. تقریباً 6 تا از 10 نفر پاسخدهنده (58 درصد) اعتقاد دارند که گذراندن وقت با افراد خانواده در ساعات عصر برای موفقیتشان در تجارت بسیار حیاتی است، و 53 درصد پاسخ دادند که برای آنها اختصاص وقت در آخر هفته برای خانوادهشان اهمیت بالایی دارد.
در این مطالعه مشخص شد که یکی از بارزترین مسائلی که موجب شکست کسبوکارها میشود سوءمدیریت در امور مالی است که سبب گردش ضعیف مالی و عدم تامین سرمایه است. کمی وقت بگذارید و مقدمات علم حسابداری و دفترداری را بیاموزید – حتی اگر مدیریت مالی شما را دیگران انجام میدهند هم نیاز به آموختن اصول اساسی این رشته دارید که در این صورت میتوانید نظارت بهتری بر کار آنها داشته باشید.
امروزه نرمافزارهای حسابداری برای کسبوکارهای کوچک امور حسابداری چند ساعته را به چند دقیقه تقلیل داده و آسان میکنند، پس سعی کنید حتماً از این ابزار مفید استفاده کنید.
تقریباً 6 تا از 10 کسبوکار کوچک و موفق میگویند که از نرمافزار برای مدیریت مالی استفاده میکنند. در مقابل فقط 14 درصد از کسبوکارهای شکستخورده از این امکانات استفاده میکردند.
مالکین کسبوکارهای کوچک و موفق وقتیکه لازم باشد درآمد خود را در شرکتشان سرمایهگذاری کنند از هیچ چیز مضایقه نمیکنند. علاوه بر نصب نرمافزار حسابداری، در زمینههای دیگری مثل بازاریابی/تبلیغات و بهبود خدمات مشتری هم هزینه میکنند.
بیش از 86 درصد از کارآفرینان موفق در این تحقیقات عنوان میکنند که از تکنولوژی برای خلاقیت و بهرهوری بالاتر پرسنل شرکتشان سود میبرند. محبوبترین نوع تکنولوژی یعنی اپلیکیشنهای تجاری، توسط تقریباً نصف آنها (49 درصد) استفاده میشود. تقریباً یک سوم (32 درصد) از تکنولوژی تراکنشهای تلفن همراه برای تبادل مالی استفاده میکنند، و بیش از یک چهارم (26 درصد) از ابزارهای طراحی و برنامهریزی تجاری استفاده میکنند. علاوه بر این، مالکین کسبوکارهای موفق و کوچک از تکنولوژی برای برقراری تعادلی بین کار و زندگی شخصی خود بهره میجویند. با اینکه آنها ارزش بالایی برای خانواده و وقت خود قائل هستند، ولی فقط 29 درصد از آنها گوشی هوشمند یا لپتاپ خود را در خارج از ساعات کاری خاموش میکنند.
کارآفرینان موفق در این مطالعه از شبکه پشتیبانی شامل اعضای خانواده، حسابداران، مشاوران و مربیان کمک میگیرند. یک سوم از کارآفرینان موفق میگویند که به مشاوران اعتماد دارند، در مقایسه با آمار 14 درصدی از کسانی که شکست خورده بودند.
چه تعداد از این عادتهای کاری را در کار و زندگی خود بکار گرفتهاید؟ تجارت شما تا چه اندازه موفق است؟
برگرفته از : ir-success.ir
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://telegram.me/SuccessfulBusiness
دیجی کالا - وب سایت برتر در زمینه ی فروش کالای دیجیتال
شاید هیج کس نتواند تصور کند که دو برادر که هنگام خرید دوربین در بازار تهران کلاه سرشان رفت ، امروز موسس بزرگترین وبسایت فروش کالا در ایران باشند.
مجله ی اکونومیست ، ارزش سایت آنها را صد و پنجاه میلیون دلار اعلام کرده بود و منابع مختلف از احتمال مبادله ی روزانه یک میلیارد و دویست میلیون تومان سخن می گویند.امروزه یکی از بزرگترین و فعال ترین سایتها در زمینه ی فروش کالا و تجارت الکترونیک سایت دیجی کالا می باشد.
دیجی کالا سایتی ست که در زمینه معرفی و فروش دستگاههای دیجیتال فعالیت میکند. این وب سایت بهصورت میانگین روزانه حدود 400 هزار بازدید دارد. دفتر مرکزی این شرکت در روبروی فرهنگسرای ارسباران است که برای کارهای مالی و بازرگانی استفاده میشود. دفتر دوم در خارج از تهران و در جاده فتح واقع است که به مرکز پردازشها نامگذاری شده است. دفتر سوم در پارک علم و فناوری شهرک پردیس میباشد که مرکز تکنولوژی و بازاریابی نام دارد.
حمید و سعید محمدی ؛ دو قلوهای موفق
ایده ی دیجی کالا
دو برادر به نام های سعید و حمید محمدی که در زمینه ی عکاسی دیجیتال فعالیت داشتند ،در سال 1384 ، پس از گشت و گذار در اینترنت برای یافتن یک دوربین مناسب ، راهی بازار جمهوری در تهران شدند . آنها پس از گذشت چند روز از خرید دوربین مورد نظر ، متوجه می شوند که لنز روی دوربین دست دوم و تعمیری است. این اتفاق ناخوشایند از تجربه خرید به شکل سنتی، که خیلی قابل اعتماد هم نبود، ایده ی اولیه تاسیس شرکت دیجی کالا بود.
این دونفر در سال 1383 تصمیم به راه اندازی این سایت گرفتند و در سال 1385 این سایت را ایجاد کردند. این دو برادر در ابتدا با پنج برسنل کار خود را آغاز کرده و در پایان سال 92 تعداد دویست پرسنل در مجموعه ی دیجی کالا مشغول به کار بودند.مدیران این سایت ، قصد دارند تا پایان امسال پانصد نفر به مجموعه ی خود اضافه کنند .
در گزارشی از مجله اکونومیست در سال 2014 سایت دیجی کالا با سرمایه 150 میلیون دلار در رتبه ی نخست سایتهای ایران قرار گرفت. همچنین در گزارشی از واشنگتن پست در سال 2014 این سایت روزانه 3000 سفارش از مشتریها دریافت میکند و این سایت در 16 شهر بزرگ ایران برای فروش محصولاتش نمایندگی دارد.
حمید محمدی :
اولین مرحله، طراحی مدل تجاری دیجیکالا و توسعه آن با توجه به شرایط کشور و مخاطبان بود. در ابتدا بیشتر به تولید محتوای غنی و مفید و به زبان فارسی پرداختیم که باعث جذب هرچه بیشتر بازدیدکنندگان سایت شد. تعداد بالای بازدیدکنندگان به لطف محتوای غنی و در مرحله بعد پلتفورم قوی دیجیکالا، یک دستاورد بزرگ به حساب میآمد و ما را تبدیل به یک برند موفق کرد. شاید بتوان گفت تولید محتوای تخصصی و بیطرفانه که مورد استقبال کاربران قرار گرفت، مهمترین عاملی بود که دیجیکالا را به شرایط موفق امروزی نزدیک کرد.
محیط کاری دیجی کالا
طبقه اول دفتر مرکزی که بخش خدمات و امور مشتریان نام دارد مدرن و پرنور طراحی شده است.
در این بخش مراجعه کنندگان افرادی هستند که از ضمانت ۷ روزه دیجی کالا استفاده میکنند. در این بخش ۱۴ نفر هشت و نیم صبح تا پنج بعدازظهر مشغول به کار هستند و در روز حدود ۱۵ تا ۲۰ نفر مراجعه میکنند. در این بخش روی هر کدام از میزها یک رایانه قرار دارد تا در صورت نیاز نحوه دسترسی به خدمات آنلاین را به مشتری آموزش دهند.
طبقه پنجم ساختمان مرکزی بخش تامین کالا است. به ادعای مدیر تامین شرکت دیجیکالا تمام محصولاتش را از توزیعکنندههای موجود تامین میکند و خود وارد کننده نیست.در مرکز تماس و ارتباط با مشتری که در انتهای همان طبقه واقع شده حدود ۳۰ نفر به مشتریان و کاربران دیجیکالا پاسخ میدهند. این بخش به دفتر دوم منتقل شد.
حمید محمدی :به نظر ما مسائل و مشکلات خیلی بزرگ و حلنشدنی بر سر راه کسب و کار اینترنتی در ایران وجود ندارند؛ اما خیلیها اظهارنظر میکنند که امکان ندارد بتوانید در این حوزه فعالیت کنید، زیرا زیرساختهای لازم و فرهنگ خرید اینترنتی وجود ندارد. ما با این نظر مخالف هستیم. البته چالشها و مشکلاتی وجود دارد که ممکن است در کشورهای توسعهیافتهتر وجود نداشته باشد یا کمتر باشد. به طور مثال مشکلات میتواند زیرساختهای تجارت الکترونیک از توزیع تا قیمت بالای پهنای باند و سرعت اینترنت برای مصرفکنندگان عادی، نبود قوانین و متولیهای مشخص در این حوزه و مهمتر از همه فضای اقتصادی غیرشفاف باشد.
افتخارات
افتخارات دیجیکالا عبارتند از:
برگزیده به عنوان برترین کسب و کار در حوزه تجارت الکترونیکی در چهارمین جشنواره ملی ارتباطات و فناوری اطلاعات در سال ۱۳۹۳
برگزیده در جمع ۱۰ قهرمان کارآفرینی دنیا در کنگره جهانی کارآفرینی در سال ۲۰۱۴ در مسکو
برگزیده برترین سایت خرده فروش آنلاین در ششمین جشنواره وب ایران در سال ۱۳۹۲
برگزیده دومین اجلاس جهانی نشان منتخب در سال ۱۳۹۲
برگزیده بهترین وب سایت فروشگاه اینترنتی در پنجمین جشنواره وب ایران در سال ۱۳۹۱
برگزیده بهترین طراحی کاربردی در پنجمین جشنواره وب ایران در سال ۱۳۹۱
برگزیده بهترین وب سایت فروشگاه اینترنتی در سومین دوره جوایز فناوری ایران در سال ۱۳۹۱
برگزیده همایش ملی توسعه دانایی محور در سال ۱۳۸۸
کسب نشان مرکز کیفیتهای برتر در سال ۱۳۸۸
در سال ۱۳۸۷ در همایش ملی تجارت الکترونیکی، به عنوان وبگاه برگزیده از سوی وزارت بازرگانی معرفی شد.
نظرات کاربران درباره ی سایت :
در اینجا نگاهی داریم به برخی نظرات مشتریان دیجی کالا که در سایت ها و انجمن های مختلفی نوشته شده است. کاربری در انجمن وب هاستینگ ایران درباره خرید از دیجی کالا نوشته: «من از این سایت یک بار موبایل خریدم و بسیار هم راضی بوده و هستم. هم از نظر بسته بندی و کیفیت و هم بقیه موارد. مورد مهم دیگر خریدی بود که به اشتباه یک بار روتر خریدم، تازه هم بسته بندی را باز کردم و هم استفاده کردم ولی وقتی فردا تماس گرفتم و محصول را به محل شرکت بردم بدون هیچ مشکلی کل هزینه را برگشت دادند. در هر صورت کار دیجی کالا بی عیب و نقص است و یقینا خریدهای بعدی ام را هم از همین سایت انجام خواهم داد. از نظر کیفیت هم که فوق العاده اند.» کاربر دیگری در همین بحث نوشته: «بنده چند بار از دیجی کالا خرید کردم و راضی بودم. برگشت جنسشان نیز خوب است. یک بار یک گوشی دو سیم کارته خریده بودم دو سیم کارت همزمان نداشت؛ پس دادم.»
البته همه نقدها مثبت نیست. کاربر دیگری تجربه اش در خرید یک تبلت از دیجی کالا را شرح داده که برخی جزئیات فنی اش با آنچه در سایت نوشته شده، همخوانی نداشته است.
اما در وبلاگ «شاهینیسم»، نویسنده تجربه خود درباره خرید از دیجی کالا را به طور خلاصه این گونه نوشته است: «نقطه قوت این فروشگاه بررسی های خوبیست که برای عمده محصولات صورت می گیرد و به نکات ریز و درشت مربوط به محصول اعم از نقاط قوت و ضعف می پردازد. همچنین جدول مشخصات تنظیم شده برای محصولات که معمولاً در پایین صفحه مربوط به هر محصول قرار دارد به خوبی تنظیم شده است و اطلاعات خوبی را برای مقایسه با دیگر محصولات در اختیار خریداران می گذارد. همچنین ابزارهای مفیدی از جمله مقایسه محصولات هم برای راحتی کار خریداران طراحی شده است اما متاسفانه با توجه به تمامی ابزارهای ارائه شده، این سایت ایراداتی هم دارد که برای خریداران می تواند آزار دهنده باشد. از جمله این ایرادات به روز نبودن لیست هاست؛ با توجه به دو تجربه خریدی که از این وب سایت داشتم این موضوع کاملاً مشهود بود»
ماجرا از این قرار است که نویسنده از دیجی کالا محصولی را خریداری کرده که بعداً معلوم شده آن محصول در زمان خرید، موجود نبوده و مجبور شده مبلغی اضافه بر هزینه محصول بپردازد تا کالایی با مشخصات بالاتر را خریداری کند. اما در مجموع درصد نقدهای مثبت از نقدهای منفی در مورد دیجی کالا در فضای وب بیشتر است.
سعید و حمید محمدی از ابتدای تأسیس این سایت تا به امروز روزی 13 تا 14 ساعت کار انجام داه اند و معتقدند اگر کسی بخواهد الآن استارت چنین کاری را بزند باید روزانه 18 ساعت برای چند سال وقت بگذارد.
برگرفته از : ideas-to-wealth.blog.ir
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://telegram.me/SuccessfulBusiness
...مصاحبه با غلامعلی سلیمانی
سلیمانی نمونه یک کارآفرین ایرانی است. فکر و ایده نو را در تولید به کار انداخته و به دنبال منابع مالی و تجهیز رفته، خطر را پذیرفته، جانانه تلاش کرده تا توانسته است موفقیت را در آغوش بگیرد. حال که اندکی گشایش ملی پیدا کرده، فرصتی را برای دیدن و کاویدن از دست نمیدهد. به اینجا و آنجا میرود تا از روندهای مشابه در کشورهایی که در این حوزهها جلوترند خبر بگیرد. نمایشگاههای صنعت مربوطه را از دست نمیدهد. کتابهای مدیریتی میخواند. با مشاوران مدیریت نیز بیگانه نیست. از آموزههای مدیریت به خوبی استفاده میکند.
مجموعه فراوردههایی که زیر نظر او تولید و پخش میشوند بسیار متنوع است طوریکه گاه نگران میشویم آیا این همه تنوع گرفتاریزا نیست.
لطفا خودتان را معرفی کنید.
غلامعلی سلیمانی متولد 25/3 / 1325 در شهرستان آمل. دوره دبستان و دبیرستان را درآمل گذراندم و بعد به تهران آمدم. دو سال پشت کنکور ماندم. پس از آن وارد دانشگاه ملی شدم و در رشته ریاضی تحصیل کردم. از سال دوم دانشگاه مشغول به کار شدم از همان سال هم شهریه دانشگاه را خودم پرداخت کردم. پدرم بابت این موضوع یک سال با من قهر کرد. از سال سوم و چهارم هم اولین کسی بودم که به دانشگاه ملی شهریه ندادم. خدا رحمت کند پروفسور پویان را که میگفت: چرا شهریه نمیدهی؟ گفتم: پول ندارم چه کار کنم، حاضر نیستم کار کنم و پول شهریه بدهم. با این همه پول نفت چه اثری دارد که من شهریه بپردازم یا نپردازم ؟گفت: سال قبل چه کار کردی؟ گفتم: سال قبل از بانک گرفتم. گفت: چرا الان نمیگیری؟ گفتم: صلاح نمیبینم، حالا من باید بمانم یا بروم؟ گفت: بمان. بعد گفتم: استاد شما ماهیانه سیصد تومان به دانشجویان پرداخت میکنید. امکان دارد به من هم این پول را بدهید؟ گفت: نمیدانم تو آمدی شهریه بپردازی یا شهریه بگیری؟ با این وجود پذیرفت ماهیانه آن سیصد تومان را به من نیز بپردازد.
در دوران سربازی هم کار میکردم. یک روز میرفتم دانشسرا درس میدادم. بقیه روزها هم تدریس خصوصی میکردم. همان روزها شرکتی راه انداختیم و تلاش کردیم پروفورم بفروشیم. از سال 50 تا 57 که به صورت جدی کار را شروع کردم، دو شرکت تاسیس کردم. یکی همان شرکت پروفورم و شرکت دیگری هم به نام مارکتینگ سرویس. اند. ریسرچ که با یک آمریکایی و یک هندی تاسیس کرده بودم. این شرکت درآمدی داشت و هزینههای شرکت دیگر را نیز جبران میکرد. و برای بقیه مخارج از بانک وام میگرفتیم. خلاصه انقلاب که شد آن دو از ایران رفتند. شرکتها عملا سود آوری نداشتند. با تدریس خصوصی، هم امورخودم را میگذراندم و هم حقوق کارمندان را میدادم.
سال 1356، در مکان فعلی شرکت کاله کارم را شروع کردم. این مکان مال خواهرم بود، میخواستند این جا را ماهی هفده تومان اجاره بدهند. به خواهرم گفتم این مکان را از شما ماهی بیست تومان اجاره میکنم. گفتند :مگر تو پول داری؟ چه طور میتوانی این کرایه را بپردازی ؟ گفتم: نه، کار میکنم پول در میآورم و کرایه شما را میپردازم.
بالاخره همین مکانی را که امروز میبینید از خواهرم اجاره کردم و از صفر شروع کردم. پخش سوسیس و کالباس را با شرکت کالباسسازی گیلان آغاز کردم. قضیه از این قرار بود که آن زمان پودر سیر کیلویی 28 تومان بود و ما از چین پروفورم گرفته بودیم کیلویی هفت تومان. حتی هفت هزار تومان هم نداشتم که یک تن پودر سیر بیاورم و کار را راه بیندازم. شرکت گیلان قبول کرد پنج تن درخواست بدهد و ما پنج تن برایش آوردیم و به آنها تحویل دادیم.
از پدر و مادر و خانواده خود بگویید.
من در یک خانواده صد درصد مذهبی بزرگ شدم. پدرم وکیل دادگستری بود. آن زمان بیش از چهار کلاس درس نبود. مادرم هم همان چهار کلاس درس را خوانده بود. پدرم از مکتب خانه شروع کرده بود چون علم و درس جدید در آن زمان نبود. بعد از مکتب به تهران آمده و در تهران درسش را تمام کرده بود. ابتدا معلمم بود و بعد وکیل دادگستری شد.
شما فرزند چندم هستی ؟
از پدرم دهم و از مادرم اول.
چند خواهر و برادر دارید ؟
برادرانم همه در سنین پایین فوت کردند. الان دو برادر و دو خواهر دارم. که همه از من کوچکترند. یک برادر، مدیر عامل فراورده های گوشتی آمل و دیگری مدیر عامل کاله است.
وقتی شما صحبت میکنید معلوم است محور همه فعالیت ها یک نفر بوده، غلامعلی سلیمانی. از کی حس کردید نمی توانید با دیگری کار کنید؟
من همیشه حس می کردم می توانم با دیگران کار کنم. اما این جا آدم ها خیلی اهل کار نیستند. همه آدم ها یی که ابتدا کار را با من شروع کردند، به زور مجبورشان می کردم شریکم شوند. مثلا موقعی که همبرگر سازی را شروع کردم از یکی از دوستانم خواستم بیاید و با من کار کند پیشنهاد کردم پنجاه در صد بیش از کار سابقش به او حقوق بدهم و در سود هم شریکش کنم. گفت اگر نتوانی پولم را بپردازی چه؟ البته درست میگفت، چون آن موقع پولی نداشتم. می رفتم تدریس خصوصی می کردم تا سر ماه بتوانم پول ایشان را بپردازم.
پس رشته ریاضی خاصیتش همین است؟
نه. دو خاصیت دارد. اول این که سلول های مغزی آدم را باز می کند. آدم می داند که چه راهی را باید برود. البته به دیگران جسارت نمی کنم.
چه شد به فکر کار افتادید؟
از کلاس هشت و نه به این فکر بودم که کار آزاد داشته باشم. آن موقع به هم کلاسی هایم که الان بعضی از آن ها همکاران من هستند، می گفتم ما می توانیم با دو هزارتومان یک تاکسی بخریم و در شهر آمل با هم کار کنیم..
بعد در دانشگاه هم به این فکر می کردم که باید کار کنم. با این که در خانوادهای مرفه بزرگ شده بودم، اما مرتب به این فکر می کردم که باید کسب وکار راه بیندازم. پدرم مخالف بود. می گفت آدم باید عالم باشد. باید درس بخواند. چون خودش عاشق درس خواندن بود. اما من اعتقاد نداشتم که آدم باید فقط درس بخواند. می گفتم آدم باید زندگی کند. برای زندگی علاوه بر این که نیاز به فکر و عقل هست، نیاز به پول هم هست. برای به دست آوردن پول هم باید کار کرد. بنا بر این همیشه به این فکر می کردم که چه کاری باید انجام دهم. آن موقع که دانشجو بودم بیش از ماهی هزار تومان در آمد داشتم. سیصد تومان از دانشگاه میگرفتم. هفته ای دو روز هم در یک مدرسه کار می کردم. ماهی سیصد تومان هم آن جا در آمد داشتم. ماهی ششصد یا هفتصد تومان هم تدریس خصوصی می کردم. خلاصه وضعم از بقیه دانشجو ها بهتر بود. چون عقیده داشتم باید پول در بیاورم تا بهتر زندگی کنم.
شما از یک مقطعی بالاخره تشکیل هیات مدیره دادید. چند نفر از اعضای هیات مدیره از خانواده شما هستند؟
روزهای اول که شرکتی را تاسیس میکردیم مثل شرکت سولیکو یا دمس یا شرکت تهران، براساس شرکایی که داشتیم اعضای هیات مدیره تشکیل می شد. شرکت آمل را که تاسیس کردیم، چون برادرم آمل بود من و دو تن از برادرانم و یکی از دوستانمان اعضای هیات مدیره شدیم. در بوشهر هم هیات مدیره چهار نفره بود که همه غریبه بودند. در کاله هم چون سهام دار اصلی خودم بودم اعضای هیات مدیره غیر از خودم، دو تن از برادرانم و یکی از دوستانم بودند. اما تصمیم گیرنده در همه این شرکت ها خودم هستم.
آیا ضوابط کاله، شرایط وارد شدن به بورس را دارد؟
من نمی خواهم وارد بورس بشوم.
نمیخواهید شرکت را سهامی عام کنید؟
نه. من نیازی به پول ندارم. من نیاز به اطلاعات و نو آوری دارم. این ها برای من میلیاردها دلار ارزش دارد. من به کمک این اطلاعات می توانم بقیه واحد ها را بهتر بسازم و راهبری کنم. واحدهای جدید را با اصول اروپایی بسازم.
تنوع محصول شما زیاد است. حتی محصولاتی که با سلیقه و ذایقه ایرانیها هماهنگی ندارد. به همین دلیل بخشی از محصولات شما با استقبال عمومی مواجه نمی شود. با چه نگاهی به تولید محصول جدید می پردازید؟
من از ابتدا دنبال نوآوری بودم. هرچیزی که در اروپا می دیدم می خواستم این جا تولید کنم. بعضی از محصولاتم مورد استقبال هم واقع نمی شد. دولت ما را به علت نوآوری جریمه می کرد. ما جریمه را هم قبول می کردیم. جنس ما را حراج کردند به این علت که جنس نو تولید می کردیم. اما من باز هم جنس نو تولید می کردم. سهمیه من را قطع کردند. اما باز هم جنس نو تولید می کردم.
واقعیت این است که برایم مهم نبود بازار این را قبول می کد یا نه. من تولید و نوآوری را دوست دارم. فکرمی کنم هرکس ذایقه ای دارد. هیچ دلیلی وجود ندارد همه از پنیر فتا خوششان بیاید. من عشقم تولید و نوآوری است. این تنوع تولید باعث ضرر من هم می شود. اما برایم مهم نیست. ضرر را هم قبول می کنم تا لذت ببرم.
برگرفته از : ideas-to-wealth.blog.ir
کارآفرینان به عنوان افراد پیشرو در کسب و کار می توانند الگوهایی موفق برای ما نقش بازی کنند. سعی شده کارآفرینان داخلی و خارجی با هم در این بخش مدنظر قرار گیرند.
مطالب مربوط به کارآفرینان دسته بندی زیر و به صورت لینک هایی به سایت های مرتبط گردآوری شده اند. امیدوارم مورد استفاده شما قرار بگیرند.
6) کارآفرینان
1-6) کارآفرینان ایرانی داخل کشور
2-1-6) مبتکر آیس پک آقای بابک بختیاری
3-1-6) احمد خیامی - ایران خودرو
4-1-6) محمدتقی برخورداری - پرورش دهنده ماهی خاویار در کویر
2-6) کارآفرینان ایرانی خارج کشور
...