متفکرین خلاق بر دنیا حکمرانی میکنند!
آنها پیوسته بدنبال روشهایی سریعتر، بهتر، و آسانتر برای رسیدن به اهدافشان هستند.
متفکرین خلاق در رأس بزرگترین اختراعات و پیشرفتهای بشریت در طول تاریخ هستند. آنها میدانند که گاهی یک ایدهی خوب تنها چیزیست که مسیر یک کسبوکار را تغییر داده یا زندگی یک فرد را دگرگون میکند.
تفکر ماشینی دشمن تفکر خلاقانه است. ماشینی فکر کردن یعنی عدم انعطافپذیری.
در ریشهیابی تفکر ماشینی، ترس از شکست یا اشتباه کردن و از دست دادن زمان، پول، یا هر دو وجود دارد. همچنین ترس از انتقاد یا مخالف توسط اطرافیان باعث تفکر اینچنینی میگردد.
ولی شما از این دسته افراد نیستید...
شما پتانسیل بیشتری از آنچه در تمام طول عمرتان لازم است در خودتان دارید. شما در مواجهه با موارد جدید هر بار خلاقتر میشوید.
تنها یک ایدهی خوب کافیست تا مسیر زندگیتان را برای همیشه تغییر دهد.
خلاقها افرادی کنجکاو هستند. آنها سوالات زیادی میپرسند و هرگز راضی نمیشوند. با پرسیدن سوالات بیشتر و راضی نشدن به پاسخهای سطحی، میتوانید خلاقتر شوید.
مطالعات زیادی در رابطه با نبوغ در طول سالهای گذشته انجام شده است. اولین حقیقتی که دانشمندان کشف کردند این بود که نبوغ، ربطی به آیکیو و یا تحصیلات ندارد. بسیاری از افراد اصطلاحاً نابغه، دارای هوش متوسط یا کمی بالاتر از متوسط بودند. آنها دریافتند که نبوغ موضوعی است که مربوط به رفتار و رویکرد افراد در مواجهه با چالشهای اجتنابناپذیر زندگی میشود.
این مطالعات نشان میدهد که نوابغ، سه صفت بارز دارند که به مرور آن را در خودشان توسعه دادند:
اولین نکته اینکه، آنها با ذهنی باز - تقریباً مشابه رفتار اکتشافی بچهها - به هر مشکل یا موقعیت وارد میشوند. هر چقدر ذهنتان به یک موقعیت جدید بازتر باشد، بینش عمیقتری نسبت به آن پیدا کرده و ایدههای نابتری به ذهنتان خطور میکند.
ایدههایی که شما را قادر میسازند خارج از چارچوب معمول بیاندیشید.
نوابغ پیوسته میپرسند، "چرا؟" و "چرا نه؟" و "چه میشود اگر...؟"
دومین نکته اینکه، نوابغ با دقت به همهی جوانب یک مشکل توجه میکنند، آنها دنبال نتیجهگیری سریع نیستند، و در عوض اطلاعات بیشتر و بیشتری جمعآوری میکنند. آنها در هر مرحله نتایج را ارزیابی کرده و تکمیل میکنند. آنها از قضاوت عجولانه اجتناب میکنند و همواره نسبت به احتمال اشتباه یا خوب نبودن ایدهشان با ذهن باز نظر دارند.
از آلبرت اینشتین پرسیدند، «اگر یک بلای آسمانی نازل میشد که در هر 60 دقیقه یک نفر را میکشت، و از شما میخواستند راهحلی پیدا کنید، شما چکار میکردید؟»
اینشتین پاسخ داد،
«من 59 دقیقهی اول را صرف جمعآوری اطلاعات، و یک دقیقهی آخر را صرف حل مشکل با بهترین راهحل میکردم.»
در دنیای تجارت امروز، خصوصاً در معرفی و بازاریابی یک محصول جدید، هر چقدر زمان بیشتری صرف توجیه کردن و اطمینان دادن به مشتریان در رابطه با اینکه محصول جدید شما در راستای نیاز و خواست آنها قرار دارد بکنید، در این بازار رقابتی شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت.
سومین نکته اینکه، نوابغ در همه زمینهها از رویکردی گام به گام در حل یک مشکل و گرفتن تصمیمات مقتضی بهره میبرند.
ریاضیدانان، فیزیکدانان، پزشکان، مکانیکدانان، و متخصصین دیگر حرفهها، خودشان را بدون قاعده و نظام وارد یک مشکل نمیکنند. در عوض آنها از مراحلی که با دقت تنظیم کردهاند پیروی کرده و به روش خودشان روی مشکل کار میکنند و گام به گام به سمت پایان کار و نتیجهگیری پیش میروند.
در همین رابطه داستان دو مشاور سرمایهگذار حرفهای و موفق را برایتان نقل میکنم که یکی از دیگری بسیار موفقتر عمل نموده است:
این دو مشاور تجربیات زیادی در ارزیابی سهام و سرمایهگذاریهای بزرگ برای خودشان و مشتریانشان داشتند. اما، مشاور موفقتر چکلیستی از سوالات اساسی تهیه کرد تا با پرسیدن و تحقیق در مورد پیشنهادهای سرمایهگذاری قبل از اقدام به معامله به نتیجهی درست و مطمئن دست یابد.
مشاور دومی از بسیاری از تکنیکها و تاکتیکهای مشابه استفاده میکرد تا در مورد یک سرمایهگذاری تحقیق کند، اما او بیشتر با توجه به شواهد و تجربههای خودش عمل میکرد. نتیجه اینکه او اغلب پولهای زیادی از دست میداد در صورتی که نبایست اینطور باشد.
نکته قابل ذکری که در این داستان وجود دارد این است که مشاور اولی بطور مرتب موفقتر از دومی عمل میکرد. اما، در برخی از موقعیتها، او اشتباه میکرد و ضرر میداد.
دلیلش همیشه یک چیز بود. او در پیروی از چکلیست خود غفلت میکرد. او یک یا دو آیتم مهم در لیست خود را در نظر نمیگرفت. وقتی که او به چکلیست خود مراجعه میکرد و با دقت آن را از نظر میگذراند، سود سرمایهگذاریهایش به میزان قابل توجهی افزایش مییافت.
در اینجا یک روش گام به گام برای حل مشکل به شما ارائه میکنم که میتواند در حل مشکلات برای شما سودمند باشد:
کاغذی بردارید و مشکل خود را به وضوح روی آن بنویسید. اگر با یک گروه کار میکنید، مشکل خود را روی تابلوی وایت بورد و با موافقت بقیه بنویسید.
در دنیای تجارت، تعریف صحیح یک مشکل اغلب منجر به آشکار شدن راهحل میشود.
هر وقت که مشکل خود را بوضوح تعریف کردید، از خود بپرسید، "آیا مشکل دیگری هم هست؟"
تمام جوانب را در نظر بگیرید و مشکل را چندین بار بازتعریف کنید تا منجر به پاسخ صحیح گردد.
بدترین چیزی که ممکن است با آن روبرو شوید این است که به یک راهحل عالی برای یک مشکل اشتباه یا مشکلی که اصلاً وجود ندارد دست پیدا کنید.
فلسفهای که در پشت هر کسبوکار موفق و هر راهاندازی موفق وجود دارد این است: "پیشرفت مداوم و بیپایان"
عزم خود را جزم کنید و وارد میدان شوید. پیوسته بدنبال روشهایی جدیدتر، بهتر، سریعتر، و ارزانتر برای دستیابی به اهدافتان و پیشرفت حرفهایتان باشید. هیچچیز هرگز آنطور که شما فکر میکنید و میخواهید عمل نمیکند. شما در مسیر موفقیت خود با سرخوردگیها، مشکلات، عقبگردها، و شکستهای موقتی مواجه میشوید.
از توماس واتسون موسس آیبیام پرسیدند، "چگونه سریعتر موفق شویم؟" او پاسخ داد، "اگر میخواهید سریعتر به موفقیت برسید، شکستهای خود را دو برابر کنید. موفقیت، در پشت دروازهی شکست قرار دارد."
در حقیقت، چیزی به نام شکست وجود ندارد. شکستها بازخوردی برای از نو شروع کردن هستند. مشکلات به عنوان موانع در سر راهتان پدیدار نمیشوند بلکه راهنمای شما در این مسیر هستند. فرمول موفقیت همیشه این بوده و خواهد بود: تلاش کنید، دوباره تلاش کنید، راه دیگری را امتحان کنید.
برگرفته از : ir-success.ir
...قسمت چهارم:
همه چیز با اندیشه شما شروع می شود، اندیشه های مثبت بر غنای زندگی می افزایند، به شما امکان و قدرت می دهند تا احساس قدرت بیشتری بکنید و به اطمینان خاطر بیشتری برسید. مثبت اندیشی صرفاً یک موضوع انگیزه بخشی نیست. بلکه تأثیری سازنده و قابل اندازه گیری بر شخصیت، سلامتی و میزان انرژی و خلاقیت شما دارد.
هر چه مثبت تر و خوش بین تر بشوید، در تمامی شئونات زندگی تان شادتر خواهید بود. اما اندیشه های منفی برعکس این موقعیت را ایجاد می کنند. اندیشه های منفی شما را از قدرت محروم می سازند تا احساس ضعف بکنید و اطمینان خود را از دست بدهید.
هرگاه به یک مورد منفی بیندیشید یا حرف منفی بزنید، قدرتتان را از دست می دهید. احساس خشم و تدافعی به شما دست می دهد.احساس ناراحتی و مرارت می کنید. به مرور، اندیشه منفی می تواند به لحاظ فیزیکی شما را بیمار کند و حتی روابطتان را مسموم سازد.
مثبت اندیشی منجر به سلامتی ذهنی می شود و عملکرد شما را به اوج می رساند اندیشه منفی سبب بیماری ذهنی می شود و اثربخشی شما را کاهش می دهد بنابراین اگر می خواهید یک زندگی عالی داشته باشید، هدفتان باید این باشد که در خود احساسات مثبت ایجاد کنید و از شر احساسات منفی خلاص شوید.
از بین بردن احساسات منفی مهم ترین قدمی است که می توانید به سوی سلامتی، خوشبختی و حال خوش بردارید.هر بار که بر اندیشه ها و احساسات خود مسلط شوید و بخواهید روحیه مثبت داشته باشید، کیفیت زندگی درونی و بیرونی شما بهبود پیدا می کند.
در غیاب احساسات منفی، ذهن شما خود به خود با احساسات مثبت پر می شود و این تولید خوشبختی، شادی و احساس موفقیت می کند. آنچه را که ذهن بتواند تصور و باور کند قابل دستیابی است به شرطی که با ذهنیتی همواره مثبت توأم باشد و افکار منفی آن را مخدوش نکند، موفقیت افراد بیش از آن که به میزان هوش آن ها بستگی داشته باشد به میزان تفکر آن ها بستگی دارد. میزان پول در حساب های بانکی ، میزان خوشحالی و میزان خشنودی از زندگی ، به میزان تفکر شخصی بستگی دارد. برای رسیدن به موفقیت باید در زندگی تغییر ایجاد کنیم. طرز تفکرمان را تغییر بدهیم و یک نگرش جدید به زندگی پیدا کنیم. ما محصول فکر خود هستیم.
لازم است بدانید که مغز انسان به دو قسمت تقسیم می گردد: :1خودآگاه :2ناخودآگاه
شاید تا کنون بارها از زبان دانشمندان شنیده باشید که افراد تنها از % 10ذهن خودآگاه خود استفاده مینمایند.
باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ تر و نیرومند تر عمل می کند و در حدود % 90دیگر از واکنش های ذهنی ما را نیز همین قسمت تحت کنترل خود دارد. آیا می دانید ممکن است در زندگی شما چه اتفاقاتی روی دهد اگر بتوانید به طور کامل از ضمیر ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنید؟ بله می توانید از قدرت جادویی آن برای پیشبرد و ارتقای زندگی خود بهره بگیرید.
ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه می دارد. هر چیزی را که در زندگی خود با حواس پنجگانه مان احساس می کنیم ، تمام چیزهایی را که می بینیم، می شنویم، حس می کینم، می چشیم و بو می کنیم برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده می شوند و در قسمت ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره خواهد شد. لازم به ذکر است که ذهن انسان به صورت 24ساعته در حال فعالیت می باشد، یکسره و بدون توقف و استراحت.
یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است. زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارها به صورت اتوماتیک وار انجام می شوند، شما فقط رانندگی می کنید.
نکته مثبتی که در مورد ضمیر ناخواگاه وجود دارد این است که ما را قادر می سازد تا آرزوها و اهداف خود را عملی کنیم. می توانید ذهن خود را طوری برنامه ریزی کنید که سبب موفقیت شما در تمام عرصه های زندگی گردد.
کلیه افکار، رفتار و تجربیاتی که از طریق ذهن خودآگاه درک می گردند، در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت و ضبط می شوند، اما نکته جالبی که باید در این زمینه به خاطر داشت آن است که ضمیر ناخودآگاه هیچ گونه تفاوتی میان واقعیت ها و تصورات ذهنی فرد قائل نمی شود. برای ضمیر ناخودآگاه فرد محدودیتی در زمینه زمان و مکان وجود ندارد.
اگر در ذهن خود انتظارات شفاف و شاد را نقاشی کنید، خود را در شرایط مناسب هدفتان قرار می دهید.
نورمن وینسنت پیل
آن طور که درباره خود می اندیشید و احساس می کنید، آن طور که از خود انتظار دارید و امکان پذیر می دانید، کاری را که می کنید، مشخص می سازد. وقتی کیفیت اندیشه خود را تغییر می دهید، کیفیت زندگی تان تغییر می کند، و گاه بلافاصله این اتفاق می افتد.
در عالم هستی شما تنها کنترل کامل یک چیز را در توان خود دارید و آن چیزی جز اندیشه خود نیست. می توانید در هر لحظه ای تصمیم بگیرید که به چه موضوعی فکر کنید. اندیشه شما و آن طور که حوادث را تفسیر می کنید، احساساتتان را سبب می گردد که این احساسات می توانند مثبت یا منفی باشند. اندیشه و احساس شما، اقدامات شما را سبب می گردد و نتایجی را که به دست می آورید، مشخص می سازد.
یکی از بهترین تکنیک هایی که از طریق آن می توانید ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، این است که موفقیت را در ذهن خود به تصویر بکشید .این کار به شما کمک می کند تا بتوانید به صورت خودآگاه جذب چیزهایی بشوید که آنها را میخواهید. به این منظور می بایست تصاویری را که برایتان خوشایند هستند در ذهن خود مجسم کنید. این تجسم هم شامل احساسات شما می شوند و هم افکارتان. باید به ضمیر ناخودآگاه خود آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، و سلامت و عشق فکر کند .
هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می خواهید، دیر نیست. ( جرج )
تصویرسازی ذهنی یکی از بهترین شیوههای برنامه ریزی و هدایت ضمیر ناخودآگاه است.
ثروتمندترین و موفقترین انسانها کسانی هستند که بیشتر و بهتر از بقیه توانسته اند در ذهن خود خیال پروری مثبت بکنند.
تا زمانی که ضمیر ناخودآگاهت را متقاعد نکنی که انسان موفقی هستی، شکست خواهی خورد. این قانع کردن با تاکید و تکرار موثر به وجود می آید.( اسکاول شین )
این زندگی شماست، هیچ کس نمی تواند در آن تغییر ایجاد کند مگر خود شما. اگر خودتان خواستار تغییر نباشید، آنگاه هیچ چیز در این دنیا نمی تواند شما را مجبور به تغییر کند.به این منظور در ابتدا باید به خود بگویید که با ایجاد تغییر، زندگی من از شرایط فعلی بهتر خواهد شد. اصلاً مهم نیست که زندگی شما تا چه اندازه خوب است به هر حال باز هم جای پیشرفت و ترقی وجود دارد. بدانید نمی توانید به آرزوها و موفقیتهای رؤیایی خود برسید ، مگر اینکه در اشتیاق سوزان برای رسیدن به آنها داشته باشید و باور کنید که می توانید به آنها برسید . ( ناپلئون هیل )
اغلب کارهای بزرگ جهان توسط انسان هایی انجام شده است ، که درست زمانی که اصلا امیدی نداشته اند ولی به تلاش خود ادامه داده اند. مشکلات، سازه های یک زندگی موفق هستند به شرطی که نحوه رویکرد ما به آن نگرش حل مسئله باشد و در مقابل مسائل و مشکلاتی که در زندگی ما پیش می آید همواره این سؤال را مطرح نماییم که "این رویداد برای ما چه پیام مثبتی داشته است؟" با چنین نگرشی، زندگی با مسائل و مشکلاتش معنای زیبایی پیدا میکند و در واقع موفقیت و پیروزی ما در صحنه زندگی، حل مشکلات اطرافمان میگردد. بعضی از انسانها در هر فرصتی به دنبال مشکل میگردند، ولی انسانهای موفق در هر مشکلی به دنبال فرصت میگردند
و به قول دیل کارنگی
اگر تقدیر زندگی در مسیر آنها یک لیموترش هم قرارداد از آن شیرین ترین شربت زندگی را تهیه میکنند و با عشق مینوشند. یادمان باشد که مشکلات دامنه ذهن ما را وسعت میبخشد و تواناییهای ما را برای رسیدن به پیروزیهای بزرگتر افزایش میدهد.
رشد و پیشرفت نتیجه ایجاد تغییر و تحول در زندگیست. اساسی ترین نکته برای یافتن راهی به منظور زندگی بهتر، این باور است که برای تغییر در جهت مثبت و بهتر شدن، هیچ گاه دیر نیست، مهم این است که بدانیم می شود تغییر کرد. برای تغییر کردن باید انعطاف پذیر باشید انعطاف اولین شرط تغییر پذیری و نشانه یک ذهن برتر است. اگر شما آماده تغییر هستید، پس می توانید آن را انجام دهید. اگر همچنان در وضعیت فعلی خود باقی بمانید، هیچ گاه به رشد و تعالی نمی رسید.
شیوه ی تفکر و عملکرد خود را تغییر دهید تا بتوانید به کلیه اهداف خود دست پیدا کنید. باید توجه داشت که تغییر و تحول از یک روند ممتد پیروی کرده و هیچ گاه متوقف نمی شود. به محض متوقف شدن تغییر و تحول، رشد و پیشرفت شما هم متوقف می گردد. برای موفقیت در هر تغییری باید ابتدا قدم های کوچک بردارید. انجام تغییرات کوچک فعلی، باعث می شود تغییرات بزرگ تر، راحت تر انجام پذیرد.آن طور که درباره خود فکر می کنید، آن طور که به قابلیتها و توانمندیهای خود می اندیشید، کیفیت زندگی امروز شما را رقم می زند.
خوشبختانه، این طرز تفکر آموختنی است. با کنترل کردن کامل کلمات، تصاویر و نقطه نظرهایی که به ذهن خود راه می دهید، می توانید کنترل کامل آینده خود را در دست بگیرید. هر چه اغلب به آن فکر کنید، همان می شوید. دنیای بیرون شما، بازتاب دنیای درون شماست. اگر فکرتان را عوض کنید، می توانید زندگی تان را تغییر بدهید.
بزرگ ترین چالش و مسئولیت شما این است که در خود معادل ذهنی ای که می خواهید در بیرون از خود تجربه کنید فراهم آورید. با این کار، تمام قدرتهای ذهنی خود را فعال می کنید و کاری می کنید که عالم هستی برای شما و خدمت به شما کار کند. شما سررشته و کنترل کامل زندگی خود را در دست می گیرید.
از هزاران نفر سؤال شده است که در اغلب موارد به چه فکر می کنند. بارها و بارها موفق ترین مردان و زنان جامعه حرف واحدی را تکرار می کنند. آنها اغلب اوقات خود را به این فکر می کنند که چه می خواهند و چگونه می خواهند به این خواسته خود برسند.
برعکس، اشخاص ناموفق به آنچه نمی خواهند فکر می کنند. آنها به مسائل و نگرانیهای خود فکر می کنند. به اشخاصی که در زندگی آنها را دوست ندارند فکر می کنند. اما شما این گونه نیستید.
وقتی پیوسته به این فکر می کنید که چه می خواهید و چگونه می خواهید به این خواسته خود برسید، این طرز فکر کردن به زودی عادت شما می شود. وقتی به آنچه می خواهید فکر می کنید و درباره اش حرف می زنید، مثبت تر، هدفمندتر و خلاق تر می شوید. وقتی بدانید که به کجا می روید، تبدیل به شخص مؤثرتری می شوید.پس بیاییم مسیر زندگی خود را بر مبنای باورهای مثبت و یک روحیه عالی طراحی کرده و با امید زیباتر شدن زندگی خود و اطرافیانمان از فرصتهای طلایی زندگی نهایت استفاده را نماییم.
برگرفته از : skylove.ir
مصاحبه با غلامعلی سلیمانی
سلیمانی نمونه یک کارآفرین ایرانی است. فکر و ایده نو را در تولید به کار انداخته و به دنبال منابع مالی و تجهیز رفته، خطر را پذیرفته، جانانه تلاش کرده تا توانسته است موفقیت را در آغوش بگیرد. حال که اندکی گشایش ملی پیدا کرده، فرصتی را برای دیدن و کاویدن از دست نمیدهد. به اینجا و آنجا میرود تا از روندهای مشابه در کشورهایی که در این حوزهها جلوترند خبر بگیرد. نمایشگاههای صنعت مربوطه را از دست نمیدهد. کتابهای مدیریتی میخواند. با مشاوران مدیریت نیز بیگانه نیست. از آموزههای مدیریت به خوبی استفاده میکند.
مجموعه فراوردههایی که زیر نظر او تولید و پخش میشوند بسیار متنوع است طوریکه گاه نگران میشویم آیا این همه تنوع گرفتاریزا نیست.
لطفا خودتان را معرفی کنید.
غلامعلی سلیمانی متولد 25/3 / 1325 در شهرستان آمل. دوره دبستان و دبیرستان را درآمل گذراندم و بعد به تهران آمدم. دو سال پشت کنکور ماندم. پس از آن وارد دانشگاه ملی شدم و در رشته ریاضی تحصیل کردم. از سال دوم دانشگاه مشغول به کار شدم از همان سال هم شهریه دانشگاه را خودم پرداخت کردم. پدرم بابت این موضوع یک سال با من قهر کرد. از سال سوم و چهارم هم اولین کسی بودم که به دانشگاه ملی شهریه ندادم. خدا رحمت کند پروفسور پویان را که میگفت: چرا شهریه نمیدهی؟ گفتم: پول ندارم چه کار کنم، حاضر نیستم کار کنم و پول شهریه بدهم. با این همه پول نفت چه اثری دارد که من شهریه بپردازم یا نپردازم ؟گفت: سال قبل چه کار کردی؟ گفتم: سال قبل از بانک گرفتم. گفت: چرا الان نمیگیری؟ گفتم: صلاح نمیبینم، حالا من باید بمانم یا بروم؟ گفت: بمان. بعد گفتم: استاد شما ماهیانه سیصد تومان به دانشجویان پرداخت میکنید. امکان دارد به من هم این پول را بدهید؟ گفت: نمیدانم تو آمدی شهریه بپردازی یا شهریه بگیری؟ با این وجود پذیرفت ماهیانه آن سیصد تومان را به من نیز بپردازد.
در دوران سربازی هم کار میکردم. یک روز میرفتم دانشسرا درس میدادم. بقیه روزها هم تدریس خصوصی میکردم. همان روزها شرکتی راه انداختیم و تلاش کردیم پروفورم بفروشیم. از سال 50 تا 57 که به صورت جدی کار را شروع کردم، دو شرکت تاسیس کردم. یکی همان شرکت پروفورم و شرکت دیگری هم به نام مارکتینگ سرویس. اند. ریسرچ که با یک آمریکایی و یک هندی تاسیس کرده بودم. این شرکت درآمدی داشت و هزینههای شرکت دیگر را نیز جبران میکرد. و برای بقیه مخارج از بانک وام میگرفتیم. خلاصه انقلاب که شد آن دو از ایران رفتند. شرکتها عملا سود آوری نداشتند. با تدریس خصوصی، هم امورخودم را میگذراندم و هم حقوق کارمندان را میدادم.
سال 1356، در مکان فعلی شرکت کاله کارم را شروع کردم. این مکان مال خواهرم بود، میخواستند این جا را ماهی هفده تومان اجاره بدهند. به خواهرم گفتم این مکان را از شما ماهی بیست تومان اجاره میکنم. گفتند :مگر تو پول داری؟ چه طور میتوانی این کرایه را بپردازی ؟ گفتم: نه، کار میکنم پول در میآورم و کرایه شما را میپردازم.
بالاخره همین مکانی را که امروز میبینید از خواهرم اجاره کردم و از صفر شروع کردم. پخش سوسیس و کالباس را با شرکت کالباسسازی گیلان آغاز کردم. قضیه از این قرار بود که آن زمان پودر سیر کیلویی 28 تومان بود و ما از چین پروفورم گرفته بودیم کیلویی هفت تومان. حتی هفت هزار تومان هم نداشتم که یک تن پودر سیر بیاورم و کار را راه بیندازم. شرکت گیلان قبول کرد پنج تن درخواست بدهد و ما پنج تن برایش آوردیم و به آنها تحویل دادیم.
از پدر و مادر و خانواده خود بگویید.
من در یک خانواده صد درصد مذهبی بزرگ شدم. پدرم وکیل دادگستری بود. آن زمان بیش از چهار کلاس درس نبود. مادرم هم همان چهار کلاس درس را خوانده بود. پدرم از مکتب خانه شروع کرده بود چون علم و درس جدید در آن زمان نبود. بعد از مکتب به تهران آمده و در تهران درسش را تمام کرده بود. ابتدا معلمم بود و بعد وکیل دادگستری شد.
شما فرزند چندم هستی ؟
از پدرم دهم و از مادرم اول.
چند خواهر و برادر دارید ؟
برادرانم همه در سنین پایین فوت کردند. الان دو برادر و دو خواهر دارم. که همه از من کوچکترند. یک برادر، مدیر عامل فراورده های گوشتی آمل و دیگری مدیر عامل کاله است.
وقتی شما صحبت میکنید معلوم است محور همه فعالیت ها یک نفر بوده، غلامعلی سلیمانی. از کی حس کردید نمی توانید با دیگری کار کنید؟
من همیشه حس می کردم می توانم با دیگران کار کنم. اما این جا آدم ها خیلی اهل کار نیستند. همه آدم ها یی که ابتدا کار را با من شروع کردند، به زور مجبورشان می کردم شریکم شوند. مثلا موقعی که همبرگر سازی را شروع کردم از یکی از دوستانم خواستم بیاید و با من کار کند پیشنهاد کردم پنجاه در صد بیش از کار سابقش به او حقوق بدهم و در سود هم شریکش کنم. گفت اگر نتوانی پولم را بپردازی چه؟ البته درست میگفت، چون آن موقع پولی نداشتم. می رفتم تدریس خصوصی می کردم تا سر ماه بتوانم پول ایشان را بپردازم.
پس رشته ریاضی خاصیتش همین است؟
نه. دو خاصیت دارد. اول این که سلول های مغزی آدم را باز می کند. آدم می داند که چه راهی را باید برود. البته به دیگران جسارت نمی کنم.
چه شد به فکر کار افتادید؟
از کلاس هشت و نه به این فکر بودم که کار آزاد داشته باشم. آن موقع به هم کلاسی هایم که الان بعضی از آن ها همکاران من هستند، می گفتم ما می توانیم با دو هزارتومان یک تاکسی بخریم و در شهر آمل با هم کار کنیم..
بعد در دانشگاه هم به این فکر می کردم که باید کار کنم. با این که در خانوادهای مرفه بزرگ شده بودم، اما مرتب به این فکر می کردم که باید کسب وکار راه بیندازم. پدرم مخالف بود. می گفت آدم باید عالم باشد. باید درس بخواند. چون خودش عاشق درس خواندن بود. اما من اعتقاد نداشتم که آدم باید فقط درس بخواند. می گفتم آدم باید زندگی کند. برای زندگی علاوه بر این که نیاز به فکر و عقل هست، نیاز به پول هم هست. برای به دست آوردن پول هم باید کار کرد. بنا بر این همیشه به این فکر می کردم که چه کاری باید انجام دهم. آن موقع که دانشجو بودم بیش از ماهی هزار تومان در آمد داشتم. سیصد تومان از دانشگاه میگرفتم. هفته ای دو روز هم در یک مدرسه کار می کردم. ماهی سیصد تومان هم آن جا در آمد داشتم. ماهی ششصد یا هفتصد تومان هم تدریس خصوصی می کردم. خلاصه وضعم از بقیه دانشجو ها بهتر بود. چون عقیده داشتم باید پول در بیاورم تا بهتر زندگی کنم.
شما از یک مقطعی بالاخره تشکیل هیات مدیره دادید. چند نفر از اعضای هیات مدیره از خانواده شما هستند؟
روزهای اول که شرکتی را تاسیس میکردیم مثل شرکت سولیکو یا دمس یا شرکت تهران، براساس شرکایی که داشتیم اعضای هیات مدیره تشکیل می شد. شرکت آمل را که تاسیس کردیم، چون برادرم آمل بود من و دو تن از برادرانم و یکی از دوستانمان اعضای هیات مدیره شدیم. در بوشهر هم هیات مدیره چهار نفره بود که همه غریبه بودند. در کاله هم چون سهام دار اصلی خودم بودم اعضای هیات مدیره غیر از خودم، دو تن از برادرانم و یکی از دوستانم بودند. اما تصمیم گیرنده در همه این شرکت ها خودم هستم.
آیا ضوابط کاله، شرایط وارد شدن به بورس را دارد؟
من نمی خواهم وارد بورس بشوم.
نمیخواهید شرکت را سهامی عام کنید؟
نه. من نیازی به پول ندارم. من نیاز به اطلاعات و نو آوری دارم. این ها برای من میلیاردها دلار ارزش دارد. من به کمک این اطلاعات می توانم بقیه واحد ها را بهتر بسازم و راهبری کنم. واحدهای جدید را با اصول اروپایی بسازم.
تنوع محصول شما زیاد است. حتی محصولاتی که با سلیقه و ذایقه ایرانیها هماهنگی ندارد. به همین دلیل بخشی از محصولات شما با استقبال عمومی مواجه نمی شود. با چه نگاهی به تولید محصول جدید می پردازید؟
من از ابتدا دنبال نوآوری بودم. هرچیزی که در اروپا می دیدم می خواستم این جا تولید کنم. بعضی از محصولاتم مورد استقبال هم واقع نمی شد. دولت ما را به علت نوآوری جریمه می کرد. ما جریمه را هم قبول می کردیم. جنس ما را حراج کردند به این علت که جنس نو تولید می کردیم. اما من باز هم جنس نو تولید می کردم. سهمیه من را قطع کردند. اما باز هم جنس نو تولید می کردم.
واقعیت این است که برایم مهم نبود بازار این را قبول می کد یا نه. من تولید و نوآوری را دوست دارم. فکرمی کنم هرکس ذایقه ای دارد. هیچ دلیلی وجود ندارد همه از پنیر فتا خوششان بیاید. من عشقم تولید و نوآوری است. این تنوع تولید باعث ضرر من هم می شود. اما برایم مهم نیست. ضرر را هم قبول می کنم تا لذت ببرم.
برگرفته از : ideas-to-wealth.blog.ir
یکی از بزرگترین فرصتهای ما همراهی مردم ما و جوانهای ما با نظام و هدفهای نظام و امام بزرگوار است. من به شما برادران و خواهران عزیز توجّه میدهم که نگاه کنید در این راهپیماییهای روز قدس یا بیستودوّم بهمن، عمده جوانها هستند؛ این جوانها همان جوانهایی هستند که شبانهروز بهوسیلهی رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی، در زیر بمباران تخریب قرار دارند؛ غوغایی است در دنیا؛ در دنیای مجازی. در دنیای رسانههای صوتی و تصویری، صدها رسانه، و با یک اعتبار هزارها رسانه، در حال بمباران افکار جوانهای ما هستند؛ بعضی از آنها سعی میکنند جوانها را از دین برگردانند، بعضی سعی میکنند آنها را از نظام اسلامی منصرف کنند، بعضی سعی میکنند آنها را به ایجاد اختلاف وادار کنند، بعضی سعی میکنند آنها را در خدمت هدفهای خبیث خود بگیرند، بعضی سعی میکنند آنها را به ولنگاری و بیکارگی سوق بدهند؛ این بمباران بهطور دائم بر روی سر جوانهای ما و بهوسیلهی همین دستگاهها و رسانههای صوتی و تصویری و اینترنتی در حال انجام است؛ درعینحال شما نگاه میکنید میبینید دهها میلیون از همین جوانها در سرتاسر کشور در روز بیستودوّم بهمن میآیند و شعار میدهند و ابراز احساسات میکنند و نسبت به امام، نسبت به اسلام، نسبت به نظام اسلامی ابراز ارادت میکنند؛ این چیز کوچکی نیست، این فرصت بسیار بزرگی است.۱۳۹۴/۰۱/۰۱
...جهاد اقتصادی
کشور امروز خوشبختانه درگیر جنگ نظامى نیست امّا درگیر جنگ سیاسى است، درگیر جنگ اقتصادى است، درگیر جنگ امنیّتى است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگى است؛ یعنی یک جنگ است. یعنى این را اگر کسى نداند، آنوقت خواب خواهد ماند؛ اگر کسى نداند خواب خواهد ماند. همینقدر که ندانید دشمن در صدد حمله است و این حمله از کجا است و چگونه است، باید مطمئن باشید شکست میخورید؛ باید بدانید که دشمن چهکار میکند. امروز صحنهى کشور این است. اینکه ما میگوییم «جنگ فرهنگى»، «جنگ اقتصادى»، این هیچ منافات ندارد با اینکه احساس آرامش هم در کشور بشود. ما طرفدار احساس امنیّتیم، ما میخواهیم احساس امنیّت بشود؛ یعنى بگیر و ببند و بزن و بکوبى وجود نداشته باشد؛ همه احساس امنیّت بکنند؛ ما این را دوست میداریم؛ این منافات ندارد با آن حرفى که گفتیم که دشمن دارد به شکل ویژهى ممکن با ما مبارزه میکند. آن شکل ویژه را باید شناخت و راه مقابلهى با آن را پیدا کرد؛ انواع و اقسام شیوهها هست؛ منتها حالا بعضىها نمیخواهند این را بفهمند، نمیخواهند باور کنند، چون اگر چنانچه باور کنند تکلیف به گردنشان میگذارد؛ بعضىها هم کشش آن را ندارند. امّا واقعیّت قضیّه این است؛ یعنى امروز در زمینههاى مختلف - همانطور که عرض کردیم، هم در زمینهى اقتصادى، هم در زمینهى فرهنگى، هم در زمینهى سیاسى - یک جنگى در کشور وجود دارد. وَ اِنَّ اَخَا الحَربِ الاَرِق؛(۴) کسى که اهل مبارزه است بیدار است؛ بعد فرمود: وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنه؛(۵) اگر شما در جبهه خوابت برد، معنایش این نیست که طرف مقابل هم خوابش برده و او هم غافل است؛ اگر تو از او غافل شدى، نشانهى این نیست که او هم از شما غافل است؛ نخیر، شما ممکن است خوابت ببرد، [امّا] او بیدار باشد؛ این را باید توجّه داشت؛ لذاست که عرصه عرصهى مهمّى است.۱۳۹۴/۰۲/۱۴
📕📕📕 اهمیت کتاب و کتابخوانی در کلام رهبری - ۸
👆👆👆👆👆
#کتاب و #کتابخوانى
وظیفه همه افراد فرهیخته و همه نهادهای فرهنگی کشور است که در اشاعه، گسترش و تقویت
هرچه بیشتر مسئله کتاب و کتابخوانی اهتمام ورزند.
📚📚📚
واقعاً آماری بگیرید، ببینیم کتابخوانی چه قدر رشد میکند. بیایید کاری کنید که مردم کتابخوان بشوند!
در دنیا «کتاب جیبی» اساساً برای این به وجود آمد که مردم کتابخوان بشوند؛ یعنی کتاب را در جیبشان بگذارند و مثلاً هنگامی که به قطار زیرزمینی یا اتوبوس سوار میشوند، آن را باز کنند و بخوانند. این کاری است که اگر باب شود، بسیاری از وقتهای مرده، زنده خواهد شد.
🆔 https://telegram.me/SuccessfulBusiness
...🏃🏃🏃 امروزه موتورهای جستجو نقش اساسی در زندگی روزمره مردم ایفا می کنند. نزدیک 80% از افرادی که تمایل به خرید کالایی دارند، ابتدا از طریق گوگل در مورد آن جستجو می کنند و بیش از 80% ترافیک ایجاد شده در وب از طریق موتورهای جستجو ایجاد می شود.
🔍 بنابراین قرار گرفتن در رتبه های بالای گوگل نه تنها بازدید سایت شما را افزایش می دهد و باعث می شود که افراد زیادی با کسب و کار شما آشنا شوند بلکه افرادی را به سمت سایت تان هدایت می کند که به دنبال خرید کالا یا خدمات شما هستند.
💰💰💰 قرار گرفتن در رتبه های بالای گوگل بالاترین ROI یا نرخ بازگشت سرمایه گذاری را نسبت به سایر روش های بازاریابی اینترنتی دارد. اگر این کار را بخواهیم با فضای غیر مجازی مقایسه کنیم، قرار گرفتن در صدر نتایج گوگل مشابه قرار گرفتن مغازه در محل بورس فروش محصولات شماست و افرادی که به آنجا مراجعه می کنند دقیقا به دنبال خرید همان محصولات هستند.
🔻سایر روش های اینترنتی که بازدید غیرهدفمند به سمت سایت هدایت می کنند را می توان با مغازه ای مقایسه کرد که در محلی پر رفت و آمد واقع شده اما افرادی که از آنجا عبور می کنند لزوما علاقه و برنامه ای برای خرید آن محصولات ندارند.
🔻🔻وب سایت هایی که از روش تبلیغات و بازاریابی خاصی استفاده نمی کند نیز مانند مغازه ای هستند که در کوچه ای خلوت و بدون رفت و آمد قرار گرفته اند.👇👇👇
...