برندها دارای علامت تجاری هستند که از استفاده شدنشان توسط دیگران جلوگیری کند. برند همان محصول نیست، توجه نمایید که برندها “چیزهایی هستند که مشتری میخرد” درحالیکه محصولات “کالایی هستند که شرکت تولید میکند.”
یک برند اطلاعات مشخصی در مورد سازمان و محصولات ارائه میدهد که سبب تمایز آن در بازار میگردد. برند این اطمینان را میدهد که یک محصول یا خدمت، خاص و بیهمتا است. یک برند قدرتمند وسیلهای برای آگاه ساختن مردم از این موضوع است که شرکت چه پیشنهادها و محصولاتی ارائه میکند.
برند فرایند تصمیمگیری برای خرید از سوی مشتری را ساده میسازد. در گذر زمان مصرفکنندگان برندهایی را میابند که نیازهای آنان را پاسخ میگوید. اگر مصرفکنندگان در مورد یک برند اطلاعات کافی داشته باشند سریعا در مورد خرید تصمیم میگیرند و در زمان صرفهجویی میکنند. همچنین آنان هزینه جستجو برای محصول را نیز ذخیره میکنند. اگر مشتریان باور داشته باشند که یک برند میتواند نیازهای آنان را همچنان برآورده کند نسبت به آن وفادار و متعهد باقی میمانند. تازمانیکه مصرفکننده از مصرف محصول نفع دریافت میکند، به خرید از آن برند ادامه خواهند داد. برند همچنین نقش کلیدی در تعریف ویژگیهای یک محصول برای مشتری را بازی میکند.
به طور خلاصه برند یعنی قول فروشنده برای فراهم نمودن مستمر یک سری از ویژگیها، منافع و خدمات برای مشتری. این یک نام تجاری ، علامت، واژه و نماد است که برای ایجاد تمایز در خدمات و محصول یک یا چند فروشنده در مقایسه با رقبا است. مکدونالد، مرسدس بنز، سنی، کوکاکولا، کینگ فیشر و غیره مثالهایی از برندهای معروف هستند.
مشتری، کارمندان، مدیریت و سهامداران که چهار عنصر مهم یک شرکت هستند توسط برند به هم متصل میشوند. برند چیزی نیست جز طبقهبندی خاطرات در ذهن مشتری. برند نشانگر ارزش، ایدهها و حتی شخصیت است. برند یک سری از ارتباطات و منافع عملکردی، احساسی و اخلاقی است که ذهن بازار هدف را پرکرده است. این ارتباطات چیزی نیستند جز تصاویر و نمادهایی که با برند و منافع برند مرتبط هستند. ازجمله صدای تولیدشده از محصولات نایک، صدای محصولات نوکیا و غیره. منافع مبنای تصمیم خرید هستند.
فرایند ایجاد یک برند از بین انواع برندها را برندسازی و عملیات پیرامون ان را برندینگ گویند که بر عهده مدیریت بازاریابی و مدیریت برند سازمان است.
تاریخچه علائم تجاری به نحوی تاریخچهبرنـد نیز محسوب میشود بعلاوه اینکه در دورههای آخر سیر تکامل علائم تجاری ، مفاهیم بسیاری با علائم تجاری همراه شد و برنـد را شکل داد به گونه ای که علامت تجاری زیرمجموعهای از برنـد محسوب میشود.از ابتدای قرن بیستم شرکتها به مفاهیمی از قبیل شعار تبلیغاتی ، کاراکتر و صداهای مخصوص خود روی آوردند که خود بخشی از مفهوم برنـدینگ است. تولیدکنندهها شروع به جستجوی راههایی کردند که به گونهای مصرف کنندگان را از نظر روانشناختی ، اجتماعی و نژادی با برنـدهایشان در ارتباط می ساخت. از آن به بعد ، تولیدکنندهها متوجه شدند که باید به دنبال مفاهیمی همچون هویتبرند و شخصیتبرنـد باشند؛ مفاهیمی همچون جوانی. تفریحی. لوکس بودن و غیره. این امر. آغازی بر فعالیتی است که ما امروزه آن را به نام برنـدینگ میشناسیم. به گونه ای که مشتریان محصول نمیخرند بلکه تجربهبرند را میخرند و این همان ارزشبرنـد است.
شاید فکر مینمایید : برندسازی به معنی تبلیغات است و یا برندسازی فقط بوسیله تبلیغات حاصل می شود. برندها چیزی بیش از کالا و ارزش کاربردی آن است که به مشتری وعده داده است.محترم شمردن برندی که بسیار محبوب شده است یک روش مرسوم در بسیاری از جوامع است. با پی بردن به قدرت برند در میان جامعه مشتریان وفادار، سازمان ها سعی دارند تا برند خود را تبدیل به یک برند با وجهه عالی و نفوذ بالا نمایند. بسیاری از برندهای موفق ، بسیاری از امور اجتماعی را حمایت نموده اند، در عین حال مسئولیت اجتماعی خود را نیز ترویج داده اند.
مثلا برای برندهای شناخته شده ترویج ورزش ، فرهنگ یا موسیقی و همچنین فعالیت های خیریه یا فعالیت های پژوهشی متداول است. ورزش و برندسازی یک مشارکت بسیار موفق است. نایک و ریبوک بطور سنتی با حمایت از ورزش در سطح جهانی دیده شده اند. وقی شما برندها و ارتباطات آنها را بررسی می نمایید، درمیابید که برندها به معنای چیزهایی فراتر از فقط لوگو و تصویر ذهنی هستند. بدون شک تصویر ذهنی یکی از ویژگی های ذاتی نام تجاری است، اما برندها همچنین منتقل کننده ادراک مرتبط با تصویر ذهنی هستند.آنها دارای یک موقعیت مشخص همچنین ارزش و تصویر ذهنی در کنار داشتن شخصیت هستند.
با تحقیق بیشتر در مفهوم برندسازی در می یابیم که برندها شخصیت معینی را بوجود می آورند. برندها از شخصیت های شناخته شده به عنوان سفیران خود استفاده می نمایند. شخصیت و تصویر عمومی سفیر برند همواره به تصویر برند و محبوبیت آن کمک می نماید. امروزه هر محصول شخصی خواه عطر یا ساعت در ارتباط با یک شخصیت شناخته شده قرار میگیرد (کسی که نماینده برند است) و به ترویج آن کمک می کند.ریچارد برنسون شاید یکی از شناخته شده ترین سفیران برند باشد. بسیاری از افراد موفق و ستارگان ورزشی مانند تایگر وود و همچنین بازیگران زن و مرد هستند که نماینده و ترویج کننده برندها بوده و به آنها شهرت بخشیده اند.
در مجموع برندها پیام های مختلفی را به مردمان مختلف میرسانند. امروزه موفق ترین سازمان ها هویت شرکت یا برند شرکت خود را ترویج میدهند تا تصویر شرکت خود را ساخته و حفظ کنند در حالی که مشغول ترویج برند منحصر بفرد محصولات خود هستند. در این موارد میبینیم که برندسازی سازمان و تبلیغات در تلاش برای برقراری ارتباط با مشتری با مجموعه ای متفاوت از پیام ها هستند در حالی که ترویج محصولات به طور کلی پیام متفاوتی را می رساند. برندسازی سازمان در تلاش برای پرورش هویت، ارزش و تصویر شرکت است در صورتی که در سطح محصولات برندسازی محصول و پیشنهاد ارزشی محصول را برای مشتریان هدف ترویج می دهد.
شناخت انواع برند و انواع برندسازی این فهم را برای ما حاصل مینماید که قدرتی به دست آوریم که از آن میتوان به آمیزه ادراک و تصویر تعبیر نمود. ضمنا یک برند اجزا و پیام های بیشتری نسبت به آن چیزی که تلاش به انتقال آن دارد به همراه دارد. در نهایت شما متوجه میشوید که برندها قدرت این را دارند که به ناخودآگاه افراد دست یافته و در آنجا بمانند. از آن مهمتر آنها از این قدرت استفاده میکنند تا ارتباط با بیننده را مانند ارتباط با مشتری آغاز و تقویت کنند.
هنگامی که آغاز به دیدن تمام برندهای اطراف خود مینمایید، متوجه خواهید شد که یک استراژی موجود است که سبب ساخت و رشد برندها برای اهداف مختلف میشود. این آغاز یک سفر جالب به دنیای قدرت برندها بری دانشجویان مدیریت برند است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : کسب و کار موفق
...صدای برند بخشی از اجزای برند است. حتما در حوزه بازاریابی با بحث برندینگ و نیز بازاریابی محتوا ( بازاریابی مفهوم ) برخورد نمودهاید. در تمام این موارد حتما مدیریت گفتمان برند با مخاطب از کانال مدیریت محتوا بسیار حائز اهمیت است. حتی اگر محتوای تولید شده از نوع محتوای همواره سبز باشد، همچنان باید به عناصر سازنده آن دقت نمود.
اگر محتوای تولیدی شدهی شما حاوی لوگوی شرکتتان نباشد، چگونه مخاطبتان باید به ماخذ و برند تولیدکننده این محتوا پی ببرد ؟
اگر مخاطبین از طریق کانالهای رسانهای متفاوت به محتوای تولیدشده ما دسترسی پیدا مینمایند، چگونه اینان باید متوجه شوند که یک برند پشت تمام این تولید محتواست؟
اگر توجه و دقت کافی نداشته باشید، اجزای مجموعه محتوای تولیدشده دارای صدا و آهنگ همگون و هم آهنگ نبوده و اجزای تشکیلدهنده بازاریابی شما به ایجاد یک تصویر واحد از برند منجر نخواهد شد. این امر خود سبب میگردد که برند نتواند با ادبیاتی ثابت با مخاطبش دیالوگ داشته باشد.
این تجربه ناپایدار از برند، غالبا در کسبوکارهای در حال رشد و یا گاه در زمانی که محتوا توسط فردی در خارج از سازمان و تنها به سفارش سازمان تولید میگردد، مانند زمانی که یک مترجم آزاد قرار است تعداد زیادی از متون چند سایت را برایمان ترجمه نمایید،دیده میشود. در این صورت مکررا دیدهام که نوع ادبیات و متون انتخابشده بسیار متفاوت با سایر محتویات پیشتر تولیدشده است و حتی لغات تخصصی کاربردی آن حوزه فنی و علمی بهدرستی برگردانده نشده است و یا اصلا محتوای تولیدشده مورد نیاز مخاطبین نبوده است.
” صدای برند “ به معنای ایجاد یک وجهه انسانی برای برند است. صدای برند به شما اجازه میدهد که در فضای تخصصی، جایگاه خود را معرفی و به راحتی از سایر برندها شناخته و متمایز شوید. پایداری صدا و واژگان برند برای تحکیم یک برند در یک منطقه جغرافیایی خاص بسیار حیاتی است و نیز بر برنامههای استراتژیک تولید محتوا بهصورت موثر عمل شود.
اگر میخواهید که بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی مخاطب خود را بیابید. باید محتوای تولیدشده در اشکال ویدیو، متن، کتاب الکترونیکی در اختیار مخاطب شبکه اجتماعی خود قرار دهید. با دیدگاه انتقادی و عقلایی به محتوای تولیدی خود بنگرید. کدامیک از این موارد را در محتوای تولیدی رقبای خود دیدهاید ؟
هدف آن است که از تمام انواع محتوا بهترین نمونه را پیدا نموده و از آن پرینت بگیرید و در بالای جدول برنامهریزی تولید محتوا قرار دهید تا نمونهای برای انجام کار باشد.
حال با همفکری مدیر تولید محتوا یا مسئول هویت برند، به بررسی نمونههای تهیهشده بپردازید. پس برای هر نوع از محتوا، ۳ کلمه در توصیف محتوایی که باید برایش محیا شود، تولید جدول عناصر صدای برند مینویسید. اگر برند را به غالب شخصیت برند Brand Personality توصیف مینمایید. باید سه کلمه ارائهشده را بهصورت مشخصههای شخصیتی انسانی بیان نمایید. در این صورت باید رقبا را نیز بهصورت کاراکتر انسانی توصیف نمایید. (شخصیت صدای برند)
برای مثال. رقیبی را با عنوان “قلدر کلاس” صفت گذاری مینماییم و یا رقیب دیگر شما “عشوهگر”. در هر صورت باید صفت گذاری انجام گردد.
برای مثال :
۱- معتقد
۲- عجیب
۳- معتبر
حال هرکدام از مشخصات را باید تشریح نمایید( این شرح در اصل تُن صدا tonality of voice است ) . این شرح کوتاه نشان میدهد که :
– چگونه هر یک از این مشخصهها را باید به مخاطب نشان دهیم؟
– چگونه باید در تمام محتواهای تولیدشده این مشخصهها وجود داشته باشد ؟
در همین مشخصهها :
۱- معتقد : رسا، مشتاق، از صمیم قلب، عملگرا
۲- عجیب : گستاخ، غیرمنتظره، مخالف نظر عامه
۳- معتبر : واقعی، قابلاعتماد، جذاب، مستقیم
برای اینکه بتوانید تمام این مشخصهها و توصیفاتش را در محتوای آتی (متن و تصویری) نشان دهید، باید حتما این جدول را بهعنوان یک ابزار مرجع مدیریت محتوا استفاده نمایید تا صدای برند در تمام این محتویات مدیریتشده باشد.
پس برای هر مشخصه (صفت) باید ۳ ستون در نظر بگیرید (توصیف، باید انجام شود، نباید انجام شود) اگر هرکدام از اجزا سهگانه توصیفی نیز به تشریح مجزا نیاز داشته باشد، میتوانید در یک ستون جدید آن تشریح را اضافه نمایید.
در مثال اخیر. فرض که میخواهم برای “گستاخ” نیز شرحی بنویسیم که تیم محتوا بدانید که دقیقا منظورم از این کلمه چیست : به چالش کشیدن و نقد یک حالت، فرد یا کلمه با صراحت لهجه.
شخصیت صدا | توصیف | باید انجام شود | نباید انجام شود |
معتقد | ما معتقدیم که میتوانیم شیوه انجام این کار را در جهان تغییر دهیم | باید از افعال قوی استفاده نمایید. باید قهرمان صنعت خود باشیم. باید رهبری این صنعت را در دست گیریم | بیاشتیاق،شول و ول، استفاده از صدای واکنشگرا به جای کنشگرا |
عجیب | ما از به چالش کشیدن وضعیت موجود نمیترسیم و به خودمان خواهیم بود | از نمونههای غیرمنتظره استفاده شود. خلاف جهت توقعات عمل شود. نقطه نظر خود را بیان نمایید. خود را تشریح نمایید. | استفاده از کلمات مخفف، تکیه کلامهای محلی و مبهم، اصطلاحات مخصوص یک صنف |
معتبر | ما ابزار در اختیارتان قرار میدهیم که کار شما را ساده نماید | در بیان مشکلات با مشتری صادق باشید | استفاده از اصطلاحات تخصصی بازاریابی. قول نامعقول |
حالا که صدا و تُن Voice and Tone آن را تعریف نمودهاید و آن را در جدول صدای برند وارد نمودهاید. در خصوص نحوه بهکارگیری از جدول، هر آنکس که در تولید محتوا یا ارتباطات درگیر است را با نحوه کار با این ابزار آشنا نمایید.
چند مثال در خصوص نحوه کاربرد ان در محتوا برایشان آورده و حتی چند محتوای متنی قدیمی را بر اساس این جدول برایشان تصحیح نمایید. برای هر فرد از این جدول یک نسخه چاپی تهیه نمایید (باروکش پلاستیکی ضد آب) تا مانند یک جدول مندلیف همیشه در مقابلش باشد.
جدول صدای برند یک آچارفرانسه نیست که یکبار ساختهشده باشد و برای همیشه ثابت بماند. با حضور رقبا جدید در بازار و بروز دلایلی برای برندینگ مجدد، جدول صدای برند را تغییر باید بدهیم. شاید بهتر باشد که بهصورت فصلی افراد درگیر با جدول صدای برند، مشخصهها را بررسی و موارد بیفایده را با موارد بهتر جایگزین نمایید.
برای مثال در همین مورد اخیر، ممکن است که کلمه گستاخ بودن را در نوشتههای اخیر خود در نظر نگیرند و یا در بازنگری نهایی حذف گردد. در این صورت این کلمه کاربردی نداشته باشد، پس باید موردبازنگری قرارگرفته و شاید به نوشتههای قسمت ،باید انجام شود، یا ،نباید انجام شود، مواردی اضافه گردد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...زمانی که در مورد برند Brand ( نام تجاری و نشان تجاری یا مارک ) صحبت به میان میآید، گویی که در مورد یکچیز واحد بحث مینماییم. درحالیکه هرگز اینگونه نیست. پس برای درک برند و فرایند برندسازی ، شناخت انواع برند حائز اهمیت است.
در حقیقت واژه برند یک مفهوم کلی و عام است که متناسب با جایگاه کاربردی خود باید کاملاً متفاوت مورد استفاده واقع شود. مخاطب مجبور است تا با توجه به متن و محتوای جمله ( Context یا Content ) منظور گوینده را متوجه شود. تمام این مشکلات ناشی از عدم تسلط افراد به انواع برند است. اگر افراد بدانند که برای هر نوع برند یک واژه تخصصی وجود دارد، در این صورت از این سردرگمی خارج خواهیم شد. به ساخت و توسعه یک برند، برندینگ یا برندسازی گویند و انجام آن بر عهده مدیریت برند است. در ادامه به بیان لیستی از انواع برند خواهیم پرداخت که شامل حداقل ۲۱ نوع برند است ( شاید بعد از مطالعه متن زیر، تنها از واژه عمومی برند استفاده نفرمایند ).
این دسته بندی برند ، برای اولین بار توسط تیم مشاوران مدیریت ایران در زبان فارسی ارائه میگردد.
در این مقاله سعی خواهیم نمود تا تمام ۲۱ نوع مختلف برند را بهتر بشناسیم :
به نوع ، برند فردی Individual Brand نیز گفته میشود. این نوع برند بهصورت یک هاله، پیرامون شخصیت فرد ساخته میشود تا با برنامهریزی مشخص و مدون ، فرایند رشد و ارتقاء جایگاه اجتماعی، سیاسی، علمی ، …. فرد را در جهت دستیابی به فرصتهای جدید، تقویت نماید. روش ایجاد برند برای یک فرد را برندینگ شخص (پرسنال برندینگ) Personal Branding گویند. تصویر برند ایجادشده از فرد، کاملاً با روش بهکارگیری کانال برای ارائه برنامه بازاریابی آن فرد، مرتبط است. توجه نمایید: در اغلب موارد به علت عدم وجود برنامه یا مدل تجاری مشخص، کمپین برندینگ فردی به استراتژی تجاری افراد کمکی نمینماید. در بین انواع برند ، از آنجایی که این نوع برند با محوریت فرد است ، یکی از چالشهای بزرگ برای مدیر برند محسوب میشود.
اینگونه از برند، موجب افزایش درک مخاطب از ایده موجود در کالا و اجناس میگردد. ایدهای که به افزایش قابلیتهای کاربردی کالا منجر شده است. برندهای مرتبط با محصولات بستهبندیشده مصرفی Consumer packaged goods) CPG) که با عنوان محصولات مصرفی تندرو fast moving consumer goods) FMCG ) شناخته میشوند، بهترین مثال هستند.
شبیه به برند محصول است، اما ارزشهای پیشنهادی پیچیدهتری به خدمت اضافه میگردد. از بسیاری از جنبهها، ایجاد یک برند برای محصول سختتر است. زیرا باید یک کالای غیرملموس را به مشتری، پیشنهاد نمود.
ضرورت وجود برند خدمات در فضای رقابت بین شرکتهای ارائهدهنده خدمات، بیشتر نمود پیدا مینماید. برندسازی برای خدمت، بازاریابان حوزه خدمات قادر میسازد تا چانهزنی بر سر قیمت ارائه خدمات به حداقل رسد، زیرا برندینگ خدمات (اگر بهدرستی صورت پذیرفته باشد) میزان مهارت ارائهدهنده خدمات را به نمایش میگذارد.از سوی دیگر، هنگام ارائه خدمات توسط یک انسان ، به علت حضور احساسات انسانی، قابلیت اثرگذاری بیشتری از سوی برند بر مشتری وجود دارد. روشهای نوین پرداخت آنلاین مانند استفاده از انواع اَپ برندهای گوناگون، سبب شده است تا نحوه دسترسی مشتری به محصول یا خدمت تغییر نموده و انتظار برندها از مفهم وفاداری و تکنولوژی بهسرعت تغییر نماید.
از برند شرکتی بهعنوان برند سازمانی Organizational Brand نیز یاد میشود. دیوید آکر چنین بیان مینماید : برند شرکتی، معرف شرکتی است که پشت ارزش پیشنهادی به مشتری ایستاده است. شرکت باید این اطمینان را به مشتریان خود دهد که برند شرکتی حاوی میراث غنی، داراییها و تواناییها، کارکنان، ارزشها و اولویتها، نماینده قواعد اصلی و مرجع بومی یا جهانی، برنامههای شهروندی و سابقه عملکرد است.
به برند شرکتهای سهامی عام و سرمایهگذاران این بخش گفته میشود. وضعیت اینگونه واحدهای تجاری بر اساس نحوه سرمایهگذاری و عملیات پیرامون سهام انجام میشود. این شرکتها با ترکیب برنامههای مالی و استراتژیک باارزشهای پیشنهادی به ذینفعان و جامعه، به دنبال افزایش میزان شهرت برند از طریق تقویت CSR (مسئولیت اجتماعی شرکت) میباشند. یک برند سرمایهگذار قوی، انعطافپذیری قیمت سهام و درک آگاهانه از ارزش سهام خود را از طریق برند خویش، مدیریت مینماید.
به آن برند موسسه غیردولتی NGO Brandنیز گفته میشود. اینگونه موسسهها به دنبال توسعه مدلهای ایجاد ارزش (مدلهای ارزشآفرین) هستند تا علاوه بر جمعآوری کمک و اعانه، از راههای دیگری قادر به افزایش سرمایه در جهت انجام پروژههای عامالمنفعه بهعنوان مأموریت اصلی خویش باشند. برند قدرتمند در این حوزه موجب جلبتوجه بیشتر سرمایهگذاران و خیرین میگردد. بسیار دیدهشده است که این نوع موسسهها بهنوعی عملیات برندینگ را برای افزایش سطح فروش انجام میدهند، فروشی که عواید آن بر حمایت از مأموریت اصلی سازمان استوار است.
این نوع برند تحت یک فرایند برندسازی به نام برندینگ دولت Government Branding ایجاد و توسعه میابد.
یک برند ساخته نمیشود مگر آنکه حق انتخاب مصرفکننده و یک مدل رقابت، در آن وجود نداشته باشد. در این فرایند از متدولوژی و قوانین برندینگ در جهت ایجاد اعتماد و اعتبار برای یک دولت استفاده میشود. در گام بعدی باید برند را به نشان اعتباری و بعد به نشان علاقه تبدیل نمود.
آن را برند هدف نیز مینامند. این برند مترادف با علت یا هدف انجام یک فعالیت است که ذهن مصرفکنندگان نیز به همین صورت تداعی میگردند.
برای مثال : برند BodyShop تولیدکننده لوازمآرایشی (حضور در ۶۰ کشور جهان) با موضع ضد خشونت علیه حیوانات به برندی فعال در حوزه حقوق حیوانات تبدیلشده است. همچنین برند Benetton که بر مد تمرکز دارد با مواضع خویش در خصوص تعصب و مشکلات جهانی، بسیار مشهور شده است.
از این برند بهعنوان برند مقصد Destination Brand نیز یاد میشود. برند مکان خود را بر اساس منطقه جغرافیایی تعریف مینماید و دارای سه سرفصل اصلی است :
فرایند ایجاد این برند را برندینگ مکانی Place Branding مینامند. برندی که پیرامون یک منطقه یا شهر یا کشور ایجاد میشود. برند مکانی خود را با ایجاد ارتباط با ایدهها بهجای امکانات بیان مینماید. این نوع برندسازی غالباً برای جذب توریست، سرمایهگذار، کسبوکار و اقامت انجام میگردد.
تمام گروهای فوق، حق انتخابهای فراوانی از میان مناطق جغرافیای دارند، اما سؤال اساسی اینجاست : الویت انتخاب با کدام منطقه جغرافیایی است؟ پاسخ : منطقهای که بهترین برندسازی را برای کنترل ذهن و روح مشتریانش انجام داده است.
یکی عوامل حیاتی موفقیت عبارت است از درگیر نمودن شهروندان و ارائهدهندگان خدمات در این فرایند است.
از آنجایی برند مکانی در خصوص مناطق است، برند کشور نیز جزئی آن بهحساب میآید. برندینگ کشوری، فرآیند معرفی یک کشور بهعنوان یک برند است و تلاش بر درک و معرفی آنان دارد. سایمون انهولت از دانشگاه آکسفورد از پیشگامان این حوزه است.
به دو صورت قابلاستفاده است:
۱- نحوه کارکرد برند در زمان استفاده را تشریح و تعهدات آن در ارتباط با امنیت شغلی، مسئولیت اجتماعی شرکت و …. مشخص میسازد.
۲- نشاندهنده سطح کیفی پاسخگویی برند در قبال انتخاب مشتری است.
شاید موفقترین برند در این حوزه برند Fairtrade (یک اجتماعی سازمانیافته و رویکرد بازار محور است که هدف آن کمک به تولیدکنندگان جهان سوم است تا شرایط دادوستد بهتر، عادلانهتر فراهم کند و پایداری را توسعه دهد) باشد. اغلب این برندها توسط NGOها تأسیس میشوند مانند موسسه بین WWF’s Global Forest and Trade Network که به دنبال حفظ جنگلها است.
تلاش افراد مشهور بر آن است تا موفقیتهای شغلی، خصوصیات فیزیکی و ظاهری، شایعات و رسواییها پیرامون کارنامه کاری خویش را از طریق تولید محتوا در شبکههای اجتماعی در اختیار علاقهمندان خویش قرار داده تا بر تعداد دنبال کنندگان خود بی افزایند. مدل تجاری آنان بر حضور دائم در تبلیغات استوار است که منجر به فروش حق پخش، لایسنس، امضاء و نقشآفرینی بهعنوان شخصیت تجاری برندهای معتبر خواهد شد.
برند مؤلفه به دنبال افزودن ارزش به برند دیگر از طریق چیزی که به ارمغان میآورد. برای مثال Intel. هنگامیکه در مورد برند یک لب تاب صحبت میشود، وجود سی.پی.یو با برند اینتل (به علت موفقیت اینتل در تولید پردازندههای حرفهای) به برند لب تاپ کمک نموده تا مشتری را به خرید آن برند متقاعد سازد. برند جزء دارای ارزش پیشنهادی خاصی است که موجب تقویت برند اصلی میگردد. شرکت مالک برند جزء با انجام فرایند برندسازی، مصرفکننده نهایی را با برند خود آشنا میسازد، پس مصرفکننده با این برند مؤلفه از پیش آشناست و در زمان خرید، ترجیح میدهد که برند اصلی نیز حاوی آن برند مؤلفه شناختهشده باشد. پس برند مؤلفه خود را به زنجیره تأمین شرکت تولیدکننده دیکته مینماید.
اینگونه برندها بهراحتی شناخته و بهصورت گستردهای پخششدهاند. مدل تجاری آنها بر اساس شناخت، دسترسی آسان و پایداری است. مدل عملیاتی این برند به این فرض است که همواره از سوی رقبا در حال تهدید است و در صورت نیاز تغییرات کوچکی را بر اساس نیاز و انتظارات مصرفکننده در هر منطقه جغرافیایی ایجاد مینماید.
آن را برند تغییردهنده نیز مینامند. این برند رهبر بازار نیست اما مصمم است تا برندهای بزرگ و قدرتمند بازار را ناراحت، آشفته و یا دگرگون سازند. این نوع برندها صرفنظر از بزرگی یا کوچک سازمان خویش بر بال خلاقیت و نوآوری، بزرگان بازار دردسر انداخته و بهصورت ناگهانی بر روند بازار اثر میگذارد.
این نوع برند با از دست دادن وجوه تمایز، ایجادشده است.
به ۳ شکل زیر وجود دارد:
برند معتبر، با قدر و منزلت، جایگاه اجتماعی خاصی را به مصرفکننده خویش توصیه مینماید. برندهای لوکس باید خط باریکی بین انحصار و واقعیت برای مصرفکنندگان خویش ترسیم نمایند. به فرایند ساخت یک برند تجملی، لوکس برندینگ Luxury Branding گفته میشود. این عمل از طریق بیان کیفیت و داستان برند، صورت میگیرد. برندهای لوکس، تمایل بالایی به ارائه تصویر و الهامات مناسبی از خود به بازار داشته و در مقابل ادراک و اعتماد متغیر مشتریان بسیار آسیبپذیر هستند و از سوی “برندهای لوکس مقرونبهصرفه” همواره تهدید میشوند.
این برند پیرامون هواداران یک دسته، گروه، فرد یا محصول در یک جامعه شکل میگیرد. دقیقاً مشابه برند چالشگر ، این برندها نیز جنگ و ستیز علیه سایر برندها را مدنظر دارند، با این تفاوت که دلیل رقابت این برند با سایرین، ناشی از دلایل فرقهای حاصل از نحوه نگرش آنان است و نه حضور رقیب و یا نیاز بازار. برند فرقه یک فرهنگ مشخص را در بین هواداران خویش ایجاد مینماید.
اینان تمایل به داشتن “پیروان” بهجای “مشتریان” دارند. قوانین را وضع و دیگران را به اجابت آن قانع مینمایند. برای مثال طرفداران هارلی دیویدسون، اوپرا وین فری یا لینوکس.
یک برند نوظهور است. برندی با حرکتی سریع، ناشناخته، هنوز خود را اثبات ننموده است و هیچ تاریخچهای ندارد. این نوع برندها برای مصرفکنندگانی ارائه میشود که به دنبال تازگی و زندگی در زمان حال هستند.
آن را برچسب شخصی Private Label نیز گویند. این نوع برند گذاری ریشه در ارزش ارائهشده به مصرفکننده دارد. این برند با در اختیار داشتن منابع به دنبال کاهش قیمت است. برند شخصی به دنبال ارائه محصولاتی است که توسط برندهای معتبر ارائهشده اما با قیمت بسیار کمتر.
توانمندی یک شرکت در خصوص جذب نیروی انسانی باکیفیت در بازار رقابتی، ناشی از برند کارفرما است و برابر باارزش پیشنهادی به کارکنان است. استخدام افراد شایسته نیاز به ایجاد فرهنگسازمانی سالم، بهرهور و شایسته این افراد دارد. اگر برند کارفرما از قدرت بالایی برخورد باشد، قدرت چانهزنی داوطلب در خصوص حقوق دریافتی کاهش (هرچند در چنین سازمانهایی حقوق پرداختی حتماً منصفانه است) و تمرکز اصلی وی بر فرصت استخدام وبخشی از آن سازمان شدن است. مانند شرکت گوگل، مایکروسافت، جگ وار.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...یکی از مفاهیم اساسی در برندینگ و مدیریت برند است و عبارت است از فرایند توسعه یک نشانه، مارک یا علامت که در پیرامون اسم یا شغل یک فرد حقیقی ساخته میشود. شما با استفاده از این مارک یا علامت، با دیگران ارتباط برقرار نموده و از طریق آن مهارتها،شخصیت و ارزشهای خود را به دیگران معرفی مینمایید. هدف نهایی برندسازی شخصی ، ایجاد شهرت و معروفیت میباشد که در ایجاد یک شبکه ارتباطی قوی و موردعلاقه دیگران به شما کمک خواهد نمود. پس از ایجاد یک چنین برندی، سایرین برای دستیابی به معلومات و دانش شما، به دنبال شما خواهند آمد.
در حوزه مدیریت برند شخصی باید بدن ، لباس ، ظاهر فیزیکی و حتی دانش فردی موردتوجه قرارگرفته و این موارد باید کاملاً برجسته، باقابلیت به یادسپاری و به یادآوری بالا Recall و علامتی مشخص برای مخاطبان باشد. برندسازی شخصی بر هزینههای فرد تأثیر خواهد داشت. ایجاد برند فردی گامی است در جهت ایجاد یک هویت و به رسمیت شناخته شدن فرد در اجتماع محلی و یا بینالمللی که باعث کاهش هزینههای مالی و زمانی خواهد شد. بیهیچ تردیدی برندسازی شخصی ، بهویژه برای مدیران کسبوکارهای کوچک بسیار حائز اهمیت است. زیرا فرد را برای جنگ رودررو محیا میسازد.
اولین بار در دنیا، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۹ آقای اوباما از برندینگ فردی در حوزه برندینگ سیاسی استفاده نمود. مشاور برنامهریزی استراتژیک کمپین او فردی به نام David Axelrod بود و در ضمن از مشاوره مدرسه مدیریت دانشگاه هاروارد نیز استفاده نمود و پس از او نیکولاس سرکوزی در این حوزه از نوع برندینگ استفاده نمود. از سال ۲۰۱۲ استفاده از این روش برای انتخابات مجلس و حتی شوراهای شهرهای در آمریکا استفاده میشود.
در هالیوود ، یکی از اصلیترین وظایف مدیر برنامههای هنرمند ، برنامهریزی برندسازی هنرمند است تا بیشترین آدیشن را برای او گرفته و او را معتبر و معروف نموده و پیشنهادهای نامناسب با توجه به برنامهریزیهای بلندمدت آن هنرمند رد نماید. ویدیویی در خصوص برندینگ شخصی از کاوازاکی (مشاور و مدیر در شرکتی مانند اپل، موتورورلا)
یکی از شرکتهای مهم و بینالمللی در تعریف استانداردهای استراتژی برند و برندینگ ، شرکت Interbrand اینتربرند آمریکا است که با داشتن چند هزار کارمند در سراسر دنیا و بیش از ۳۰ دفتر در پنج قاره، در حوزه مارکتینگ ، صاحب نطر بوده و سهم عظیمی در گسترش علم برندینگ در دنیا داشته است. تیم مشاوران مدیریت ایران، با توجه به نمایندگی انحصاری از CMCG آمریکا، توانسته است تا با تجربیات علمی و عملی خود به نحو شایستهای این استانداردها را کسب و پیادهسازی نماید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...برندینگ شخصی یا پرسنال برندینگ این روزها خیلی مهم شده است و شایان ذکر است که برنامهریزی این مبحث در حوزه مدیریت برند انجام میشود. برندسازی شخصی به فرایند تحلیل ، درک و ساخت تصویر ذهنی جهان برونی از شماست ( شکل دادن به طرز تلقی و نحوه نگرش دنیای بیرونی شما ) .
برندی که شناخته تر است از برند ناشناخته محبوبتر و هوادار بیشتری دارد زیرا که درک مناسبی از آن برند ایجاد شده است. پرسنال برندینگ معرف فرایندی است که یک فرد خود را از دیگران برجسته تر نموده با ساخت هویتی پیرامون شخصیت خود به دنبال ایجاد یک ارزش پیشنهاد منحصر به فرد به دیگران است. فرد چه حرفهای باشد یا معمولی ، پیام و تصویر مشخصی از وی در رسانههای متفاوت ( در هر کانال در دسترس ) برای رسیدن به یک هدف خاص منتشر میگردد. ایجاد شهرت و اعتبار ، پیشرفت شغلی و ایجاد اعتماد به نفس رخ میدهد.
هر فردی دارای برند شخصی است . اطلاعات شما در ذهن دیگران، قابل پاک شدن نیست اما قابل هدایت است . یک مدیر برندینگ حرفهای میتواند برندینگ شخصی فرد را به درستی هدایت و رهبری نماید. نقش این فرد همانند نقش مدیر ارکستر است. نباید از برند شخصی خویش فرار کرد . اگر مشکلی وجود دارد ، سعی کنید آن را مدیریت نماید.
برندینگ شخصی ( پرسنال برندینگ ) بیان داستان یک فرد است. با بیان این داستان، فرد به دنبال جلب توجه دیگران است. قبلا این داستان توجه فرد نوشته میشد ( به آن صورتی که خودش میخواست ) حال آنکه به وجود شبکههای اجتماعی و پایگاههای اطلاعاتی هیچ چیز به همین سادگی پاک و یا تغییر نمیکند و همیشه در دسترس عموم است.
برای مثال داستان سرطان سینه در آنجلینا جولی چیزی نیست که بشود تغییرش داد و یا توسط هوادارانش به فراموشی سپرده شود . برای مدت دو هفته در سطر اخبار بود و صد البته همان داستان با هوشمندی خود آنجلینا به کمپینی برای آگاهسازی زنان در مورد سرطان سینه و تست تشخیصی ماموگرافی تبدیل شد.
یک حقیقت ساده میتواند به راحتی برای زمان زیادی در فضای اینترنت زنده باقی بماند ، حتی بیش از چیزی که شما انتظار دارید. اکنون در اروپای غربی، استرالیا یا آمریکای شمالی ، بسیاری از شرکتها ، در زمان استخدام ؛ گوگل کردن نام متقاضی ، اولین کاری است که انجام میدهند. بر اساس چیزهایی که از آن فرد در اینترنت پیدا میشود ، با وی برخورد مینمایند ، که البته ممکن است مثبت یا منفی باشد.
یک مدیر برند حرفهای ، تلاش خود را بر ساخت یک برند قوی ، پایدار با تداعیات برند ویژه در تعامل بین ویژگیهای شخصی و ارزشهای درک شده توسط مخاطب ، استوار خواهد نمود.
برندینگ شخصی ( پرسنال برندینگ ) در میان شخصیتهای دنیای سرگرمی، سیاسی و ورزشی رایج است. در کسبوکار، افراد مانند دونالد ترامپ ، مارتا استوارت و جک ولش سعی دارند که دائما در اذهان عمومی حضور داشته باشند و برند شخصی خود را به طور فعال تبلیغ نمایند. دونالد ترامپ به شما نشان میدهد که چگونه ثروتمند شوید. مارتا استوارت به شما نشان میدهد که چگونه زیبا دیده شوید. جک ولش ، چگونگی مدیریت کسبوکار را نشان میدهد.
برندینگ شخصی معمولا با ایجاد فهرستی از شایستگیهای اصلی ( مزیتهای رقابتی اصلی ) ، تخصص و تواناییها ، قدرت درک و شناخت و تحقیقات بازار یا بازخورد از محیط تعریف میگردد.
پاسخ به این سوالات بسیار مهم است :
اگر شما به دنبال ساخت برند شخصی خودتان هستید، باید پاسخ به سوالات فوق ، برنامه برندینگ شخصی شما وجود داشته باشد. باید ” چه کسی هستم ” از ” چه انجام میدهم ” بلندتر به گوش رسد. تعداد زیادی کارآفرین و یا سخنران حرفهای وجود دارد. تعداد زیادی مدیر بازاریابی ، استراتژیک بازاریابی دیجیتال ، مدیران مالی ، مدیران برند ، اما تعداد کمی از آنان برای معرفی خود و آنچه انجام میدهند برنامهی برندینگ شخصی خود دارند. بیشتر برنامههای آنان حول و هوش چه انجام میدهند است تا پیرامون چه کسی هستند. برنامه برندسازی شخصی باید به دنبال ساخت یک برند قابل به یادآوری ، بامعنا و چشمگیر باشد.
صدای شما بیانگر مهمترین بخشهای نقطه نظرات و معرف شما است. اینکه صدای برند شما چگونه شنیده شود ، کاملا بستگی به برندینگ شخصی شما دارد.
اگر چیزی مینویسید ، صدای شما روی کاغذ است . اگر نوازنده هستید، صدای شما با سازتان زندگی میکند. اگر مدل هستید، صدای شما در چشمان تماشاگران است. اگر مدیر اجرایی سازمان یا سخنران هستید ، صدای شما در سخنرانی شماست.ایجاد و تقویت برند شخصی در خصوص داشتن صدای خوب نیست یا یک صدای عالی ، بلکه باید صدای خودتو داشته باشی. در این حالت با شنیدن صدایتان ، بلافاصله تشخیص داده خواهید شد. این شما هستید.
اینکه چطور خودتان را نشان می دهید ، لایهای دیگر از صدا شماست . کمد لباستان باید برای اطرافیان آواز بخواند. برای مثال استال استیوجابز ، گربه سیاه بود. سبک زاکربرگ ، یک سوئیشرت است.
در این بخش هم ، سبک به معنای این نیست که مانند یک مانکن هرروز لباس عوض کنید و یا لباسهای فوق گران بپوشید ، بلکه به معنای پوشیدن چیزی است که معرف شما و اعتقادات شما باشد. شاید استایل شما لباسی با دستمالگردن ، پاپیون ، کراوات پاپیونی و یا حتی لباس محلی عشایری باشد. هر چه هست باید تعریف کننده شما باشد. سبک شما معرف شماست و آن سبک برای جذب مخاطبین شما بسیار مهم خواهد بود. چیزی بپوشید که برایتان مناسب است.
بخشی از فرایند ساختن یک برند شخصی ، که البته بسیار دستکم گرفته میشود، خصوصیات اخلاقی و رفتارهای است. آیا باقدرت دست میدهد یا خیلی شل . آیا به چشمان دیگران نگاه میکنید یا نگاه خود را مخفی مینمایید ؟ آیا در را برای ورود دیگران باز نگه میدارید ؟ آیا تمام جمله مدنظر را میگویید تا خودسانسوری میکنید ؟ آیا هر چند دقیقه یکبار ، گوشی خود را چک میکنید و یا تا پایان جلسه حتی نگاه به موبایل خود هم نمیاندازید ؟
همه این جزئیات سازنده یک تصویر بزرگتر هستند که معرف شماست و نباید هرگز فراموش شود.
هنگامی در یک جلسه حضور دارید ، از خصوصیات دوستان یک فرد به خصوصیات آن فرد راحتتر پی میبرید . به عبارت دیگر ، فردی را میتوان از دوستانش شناخت. کسانی که ما با آنان زمان خود را میگذرانیم ، بیانکننده ما هستند. بخشی از برندینگ شخصی در خصوص گروه دوستان ، شبکه ارتباطی و همکاران فرد است.
هر فرد ، محصول زمانی است که با افراد پیرامون خود میگذراند . اگر دلیلی برای این وقتگذرانی با آنان ندارید ، ارتباطات خود را مجددا بررسی نمایید و برای ایجاد رابطههای مناسب برنامهریزی نمایید .
موفقیت مانند آتش فشانی هوایی است – یک مسیر صعودی دارد ، به حداکثر میرسد ، آنجا میماند و بعد تمام میشود. اگر برند شخصی شما بر اساس ” موفقیت” باشد ، این برند برای بلندمدت باقی نخواهد بماند. زیرا هیجان ناشی از موفقیت زودگذر است. در عوض ، برندینگ شخصی باید پیرامون عادات شما شکل گیرد. هرروز چه میکنید ؟ صبحها به طور ثابت چه میکنید ؟ رویکردتان در کار چگونه است ؟ چگونه بر مشکلات غلبه مینمایید ؟
عادات فرد ، فرد را میسازد و این چیزی است که برند شخص را بامعنا مینماید. اگر به دنبال جذب و حفظ مخاطبین خود هستید ، برند خود را پیرامون عادات خود بسازید و نه موفقیت.
صرفنظر از اینکه هدفتان ساخت برند شخصی است باید برنامهریزیهای شما در جهت ساخت یک برند منحصربهفرد بر اساس واقعیت خودتان باشد. روی حرفی که میزنید ، بایستید. باید به حرفتان ایمان داشته باشید و به هیچ عنوان موضع خود را تغییر ندهید. به قول معروف ، طرفدار حزب باد نباشید. نون را به نرخ روز نخرید و بگذارید تا مردم روی حرفتان حساب نمایند. تغییر حرف و برنامه ، صرفا بر اساس منافع شخصی ، کار بزدلانهای است که همه میتوانند انجام دهند. پس از این طریق میتوانید منحصربهفرد باشید. اگر قول چیزی را دادید ، حتما بدان عمل نمایید. ارتباط با مخاطبین باید بر اساس صداقت ، روراستی و وفاداری باشد.
برنامهریزیهای برندینگ شخصی تا زمان نتیجه دادن باید مستمر پیگیری شود. ثبات ، شخصیت شما را در قالب تجربه میریزد. ثبات در اعمال و رفتار، موجب آموختن ، تشخیص صدا ، تعریف خویش و رشد فرد میگردد. ثابت موجب وفادار سازی مخاطبین میگردد و جذب مخاطبین بیشتر و بیشتر میشود.
ساخت برند شخصی یک سبک زندگی است. این وظیفه و قول شخصی در مسیر زندگی است، زیرا وقت خود را برای به اشتراک گذاشتن درس و دانش خود با دیگران در اختیار مخاطبان قرار دادهاید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه ما در کسب و کارهای خود به دنبال بهبود کارایی تیم فروش و در راستای آن افزایش فروشمان هستیم. استفاده از نرمافزارهای مدیریت ارتباط با مشتریان( CRM ) یک انتخاب منطقی است. مهم است که ما نرمافزار CRM درستی را برای کسب و کار خود انتخاب کنیم.
در جلسات فروشی که من به واسط نرم افزار CRM شرکت کردهام، متوجه شدم، یک اشتباه بزرگ در کسب وکارهای ایرانی در حال رخدادن است و آن شیوه انتخاب نرمافزار CRM است، اغلب مدیران روند درستی را برای انتخاب نرم افزار CRM مورد نیاز خود طی نمیکنند. این روند نادرست در صورتیکه مدیر کسب و کار آدم خوششانسی نباشد، با احتمال بالا به سه مقصد ختم میشود:
مقصد اول: بعد از یک سال متوجه میشوند که انتخاب آنها نادرست بوده و استفاده از crm را قطع میکنند.
مقصد دوم: بعد از یک سال متوجه میشوند که انتخاب آنها نادرست بوده و به استفاده از این انتخاب نادرست ادامه میدهند.
مقصد سوم: بعد از یک سال متوجه میشوند که انتخاب آنها نادرست بوده و به فکر تغییر میافتند.
در هر کدام از این 3 حالت شما کمترین چیزی که از دست میدهید، هزینهای است که بابت نرم افزار پرداخت کردهاید، هزینه خسارتهای دیگر جدیتر است.
در مقصد اول، انتخاب نادرست شما امکان استفاده از یک ابزار موثر در افزایش کارایی فروشتان را می گیرد. (بخوانید: اثرات CRM در کسب و کارها، بخوانید: وقتی CRM ندارید چه چیزهای را از دست می دهید)
در مقصد دوم: شما نه تنها با نرمافزار CRM کارایی بخش فروش را افزایش ندادهاید بلکه یک کار هم به کارهای کارمندان فروش خود اضافه کردهاید، پس این ابزار به جای کمک به شما، شما را متضرر خواهد کرد، بهتر است به فکر مقصد اول یا مقصد سوم باشید.
در مقصد سوم: شما علاوه بر هزینه پرداختی بابت نرمافزار CRM یک سال از اثرات خوب CRM بیبهره ماندهاید اما باز مقصد سوم، مقصد هوشمندانهتری است.
پس مهم است ما شیوه درستی را در انتخاب نرم افزار CRM اجرا کنیم تا به واسطه آن با احتمال بالایی از اثرات خوب CRM در کسب و کار خود بهرهمند شویم.
گام اول: آیا اصلا شما به نرمافزار CRM نیاز دارید؟
اولین سوالی که شما باید از خودتان بپرسید این است که آیا شما واقعا، واقعا، واقعا به نرمافزار CRM نیاز دارید؟ یا نه فقط به این خاطر که زیاد در مورد این ابزار شنیدهاید میخواهید به سراغ آن بروید.
به عنوان مثال اگر شما یک شرکت پیمانکار هستید که به مشتریان محدود ( زیر 10 شرکت) سرویس میدهید به احتمال زیاد به این نرمافزار نیاز ندارید.
اگر شما به این نرمافزار نیاز نداشته باشید و آن را تهیه کنید فارغ از هزینه نرمافزار یک ابزار بیکاربرد به کسب و کارتان اضافه میکنید که میتواند مشکلهای زیادی برایتان به وجود بیاورد.
خوب اگر پاسخ سوال شما آری است به گام دوم بروید، اگر نه همین جا میتوانید این مقاله را کنار بگذارید و از زمان خود به گونه بهتر استفاده کنید.
گام دوم: هدف خود را برای خرید CRM تعیین کنید؟
هدف دقیق خود را از خرید این نرمافزار مشخص کنید، جدا از این موضوع این ماجرا در هر خرید دیگری اگر رعایت شود، شما انتخاب هوشمندانهتری انجام دادهاید، از خرید یک گوشی موبایل گرفته تا ماشین و خانه!
آیا میخواهید به وسیله نرمافزار CRM اطلاعات مشتریان، سرنخها و فرصتهای خود و تعاملات کارمندان فروشتان را با آنها در یکجا به صورت متمرکز داشته باشید؟
آیا میخواهید CRM به کارمندان شما انگیزه بیشتر برای فروش و همکاری تیمی ایجاد کند؟
آیا میخواهید بدانید هر کدام از کارمندان فروش شما پیگیریهای خود را به شکل درستی انجام میدهند؟
آیا میخواهید بدانید که نرخ تبدیل زنگخور به مشتری هر کدام از کارمندهای فروشتان چقدر است؟
آیا میخواهید اگر روزی یکی از کارمندان فروش شما از شرکت رفت، مشکلی برای شما پیش نیاید؟
استعداد یادگیری کارمندان شما چقدر است و چقدر میخواهید نرمافزار ساده باشد؟
آیا میخواهید یک مراقبت جدی از مشتریان خود داشته باشید، مثلا مطمئن شوید که با هر مشتری یک بار در هفته صحبت میشود؟
به دنبال چه شاخصهایی در بخش فروش هستید؟
در این مرحله بسیار مهم است که شما نیازمندیهای دقیق خود و اهداف دقیقتر خود را از CRM مشخص کنید.
وقتی که اهداف و نیازهای خود را مشخص کردید آنها را لیست کنید، سعی کنید چند بار این اهداف و نیازمندیهای را هرس کنید، در هر ردیف از این لیست این سوال را از خودتان بپرسید؟
این واقعا هدف من است؟ من واقعا به این نرمافزار نیاز دارم؟ آیا میتوانم حذفش کنم ؟
همه میدانیم درختان خوب هرس شده میوههای درشتتر و خوشمزهتری را تولید میکنند.
گام سوم: یک تصمیم بسیار مهم، نرمافزار با پرداخت ماهیانه (Cloud CRM) یا نرمافزار یکبار خرید (On Premise)
در سال 2008 فقط 12 درصد نرمافزارهای خریداری شده در دنیا از نوع نرمافزارهای با پرداخت ماهیانه بود و 88 درصد نرمافزارها یکبار خرید بودند، این عدد در سال 2014 تقریبا برعکس شد یعنی 87 درصد نرمافزارهای خریداری شده با پرداخت ماهیانه بودند و فقط 13 درصد نرمافزارها یکبار خرید بودند!
گام چهارم: به آنهایی بیشتر پول بدهید که به شما امکانات کمتری میدهند.
بعد از سه گام اول شما دانش درستی برای انتخاب نرمافزار CRM مورد نیاز خود خواهید داشت. شاید شما هم قبلا آبمیوهگیری چندکارهایی خریدهاید که در انبار خانه خاک میخورد و الان از یک آب پرتغال گیری یک کاره فعال روی کابینت آشپزخانهتان استفاده میکنید! ماجرا ساده است، ابزارهایی که امکانات کمتر را با کیفیت بهتر ارائه میکنند، بیشتر استفاده میشوند و از آن طرف ابزارهایی که امکانات بیشتر دارند جذابیت بیشتری برای خرید دارند.
گام پنجم: نرمافزار هرچه سادهتر احتمال موفقیتش بیشتر
ابزارهای سادهتر در حوزه فروش کاراتر هستند. هر نرمافزاری را که میخواهید خرید کنید از فروشنده آن سوال کنید چقدر طول میکشد تا نرمافزار را به کارمندان فروش آموزش داد؟ اگر این زمان از نیم ساعت بیشتر بود، باید در خرید آن نرمافزار تعلل کنید.
CRM قرار است در بخش هیجانانگیز و شلوغ فروش استفاده شود، اگر ساده نباشد قابل استفاده نخواهد بود. این نرمافزار قرار است کار کارمندان فروش را کمتر و زمان آنها را برای فروش بیشتر آزادتر کند، اگر ساده نباشد این اتفاق هرگز نخواهد افتاد.
پس دقت کنید به سراغ نرمافزاری بروید که به شکل قابل توجهی ساده باشد.
گام ششم: نسخه آزمایشی نرمافزار را با جدیت امتحان کنید.
خوب در این گام احتمالا شما نرمافزار مورد نظر خود را انتخاب کردهاید.
برای خرید عجله نکنید، اول امتحانش کنید.
Show room ها برای همین منظور درست شدهاند، شما میتوانید محصولی که میخواهید بخرید را قبل از خرید امتحان کنید.
نکته جالبی که در نرمافزارهای CRM وجود دارد این است که هر چقدر هم روند درستی را در انتخاب طی کنید اگر آن را به شکل واقعی استفاده نکنید، متوجه کارایی آن نخواهید شد.
نرمافزارهایی با پردازش ابری این امکان را به شما میدهند تا آنها را امتحان کنید.
اما نکته مهم این است در دوره آزمایشی به صورت واقعی از نرمافزار استفاده کنید! اگر به شکل واقعی استفاده کنید، واقعا متوجه کارایی یا عدم کارایی نرمافزار خواهید شد.
گام هفتم: همه باید بدانند زمانی کار انجام میشود که در CRM ثبت شود.
در این مرحله این شعار را در بین همکاران خود ماندگار کنید:
زمانی کاری انجام شده به حساب خواهد آمد که در CRM ثبت شود!
سوخت اصلی موتور همه CRM ها یاداشتها و معاملاتی است که همکاران شما ثبت میکنند و همه میدانیم که موتور بیسوخت شما را به هیچ مقصدی نخواهد رساند.
ممکن است چند روز اول این موضوع برای همکاران شما سخت باشد؛ مثلا بگویند خیلی وقت ما را میگیرد، وای یعنی باید همه چیز را یاداشت کنیم و... سوال مهم این است اگر چیزی ثبت نشود چگونه میخواهد پیگیری شود؟
چند هفته که گذشت همه تیم فروش به شما خواهند گفت که دیگر بدون CRM نمی توانند کار کنند. به آنها بگویید که CRM به ازای هر کارمند، فروش را تا 42 درصد افزایش میدهد.
ایجاد برند بامعنا در دنیایی که مشتری با حجم عظیمی از کمپینهای تبلیغاتی مواجه است، کاری بسیار دشوار در حوزه برندسازی است. حتما مدیران بازاریابی سازمانها برای دستیابی به موفقیت به حمایت فکری واقعی نیازمندند. مثلا در آمریکا هر مشتری روزانه با ۳۰۰۰ تبلیغ مستقیم و غیر مستیم از سوی صدها برند روبرو است، اما ذهن مشتریان تنها قادر به تحلیل دادههای تعداد محدودی از این تبلیغات است.
برآورد خرد جمعی متخصصان حوزه بازاریابی نشان میدهد که حوزه یا دامنه توجه مشتریان کوچکتر و محدودتر شده و مردم کمتر به تبلیغات توجه مینمایند، اما برعکس این عقیده نیز در عمل دیده میشود، مردم در سراسر جهان ساعتها به تماشای Netflix ( سایت پخش فیلم و سریال آنلاین ) مینشینند ، وبسایتی که از طریق پخش تبلیغات کسب درآمد مینماید.
انگ اختلال تمرکز بر نسل Z ( نسل اینترنت – گروهی از مردم که از اوایل سال ۲۰۰۰ تاکنون زاده شدهاند) و نسل Y (نسل قبل از نسل زد / نسل هزاره) خورده است، این افراد ساعتهای متمادی را صرف تماشای فستیوالهای موسیقی کرده و مسخ اجرای گروه موسیقی بر روی صحنه هستند.
درواقع، مردم به اطلاعات برندهایی توجه مینمایند که با خصوصیات خودشان، رابطهای معناداری داشته باشند و بقیه چیزها را نادیده گرفته و از کنارشان به راحتی عبور مینمایند. نتایج تحقیقات بازاریابی بر پایه علم عصبشناسی که توسط دکتر کانتار انجامشده نشان میدهد که ۸۰% نقاط تماس طراحیشده ، تنها توانسته است ۲۰% مشتریان مدنظر را جلب نماید ( مطابق اصل ۸۰/۲۰ پارتو).
برای موفقیت بیشتر، باید برند پیامهای بامعنا و هدفمندتری را از طریق نقاط تماس به مخاطبان خویش منتقل نماید.
این کار از نخستین مرحله قیف فروش اتفاق آغاز میشود، جایی که برند باید بهوسیله آموزش مشتریانش ، برای محصول خود ارزشآفرینی مینماید. درواقع ، ۷۳% مشتریان اذعان نمودهاند که محصولات برندها را بر اساس اطلاعاتی که از تبلیغات آنان به دست آوردند، خریداری نمودهاند ( اطلاعات گوگل آنالتیکز).
این اطلاعات میتواند در خصوص خود محصول یا اطلاعات کلی در خصوص برند باشد. برای مثال، برند جواهرسازی Grisogono یک تور تعاملی آموزشی برای آشنایی با پیستهای اسکی شهر موریتز (مقر اصلی این برند در کشور سوئیس) ترتیب داد این آموزش شامل معرفی مسیرهای پنهان و کمتر شناختهشده اسکی در این کوهستان بود و از یک سیستم دریافت نظرات نیز در سایت استفاده میشود.
صرفنظر از محتوایی که توسط برند تولید میشود، یک برند قادر است تا با کمک مشتریان خویش، محتوای بیشتری را تولید و در زمان و پول خود صرفهجویی نماید.
برای مثال ریدسز کارتون (عکاس حرفهای ) عکسهای سفرهای خویش را در سایت Ritz-Carlton منتشر مینماید ( عکس از هتل و محلهای تفریحی پیرامون منطقه جغرافیایی خاص) . عکسها دستهبندی میگردد و اطلاعاتی در خصوص هر عکس ارائه میشود و هر کاربر این وبسایت نیز اطلاعاتی بیشتر در خصوص این عکسها به مطالب قبلی میافزاید. همچنین هتلهای لاکچری میهمانان خود را تشویق میکنند تا از هشتگهای ویژهای برای انتشار هرچه بیشتر پیام این هتلها از طریق دوازده شبکه اجتماعی استفاده نمایند. وبسایت هارلتون در حدود سی هزار صفحه اطلاعات ، عکس و ویدیو دارد. اکثر اطلاعات توسط مهمانان هتلها تولیدشده است. هر زمان قصد سفر داشته باشد ، میتوان به این سایت رجوع و مطالب موجود در خصوص یک هتل و یا یک منطقه خاص که توسط سایر بازدیدکنندگان گذاشته شده است را مطالعه و تصمیمگیری نمایید.
اطلاعات موجود موجب الهام بخشیدن به مشتری راغب برای رفتن یا نرفتن به آن محل خاص خواهد شد. مشتریان یاد گرفتهاند که تقسیم تجربیات خود با دیگران ، در تولید یک تصویر کلی از محلی که در آن بودهاند، دیگران در تصمیمگیریشان هدایت و یاری مینماید.
برای پایهگذاری یک برند بامعنا ، برند باید سراسر ریشه در واقعیت داشته باشد. یکی از راهها برای رسیدن به این واقعیت از طریق تاکید بر میراث نام تجاری است. برای مثال “لویی ویتون” و “بربری” یک مزیت بسیار قوی در همین عرصه دارند، آنان باید از میراث تاریخی اروپایی خود قدردانی نمایند.
اخیرا برندهایی نظیر پاتاگونیا و ال.ال.بین در استفاده از میراث تاریخی آمریکای جنوبی بسیار موفق بودهاند. هردو برند در کمپین تبلیغاتی خود به ریشههای تاریخی اجداد گذشته اشاره و سعی بر جذب بازار پررونق لباسهای ورزشی منطبق با مد روز، که به آن Athleisure گفته میشود. پاتاگونیا، تولیدکننده تجهیزات کوهنوردی و ال.ال.بین، تولیدکننده کفشهای ماهیگیری و شکار است ، اما امروزه هر دو به سمت توسعه محصول رفتهاند.
اگر برندی دارای میراث تاریخی نیست، باید برایش یکی خلق کرد. چگونه ؟ این هنر یک مدیر برند/ بازاریابی حرفه ایست.
با مدیر بازاریابی شرکت Herschel Supply آقای اسکات ، در مراسمی در قطر آشنا شدم. وی تعریف مینمود که برندشان باوجودآنکه در سال ۲۰۰۹ شکلگرفته است اما انتخاب عناصر هویت بصری برند و رفتار بازاریابی مناسب ، چگونه توانستهاند حس نوستالژیک محصولات آمریکایی را برای مشتریان ایجاد نمایند. مخاطب این برند افراد رده سنی ۱۸ تا ۳۵ سال است، این برند در حدود ۱۰ نقطه فروش در ۷۰ کشور جهان دارد. (تماشای فیلمی از این برند)
بعدازاینکه برای برند خود میراث تاریخی مشخص نمودید و آنان را آموزش دادید ، حال نوبت ایجاد حس تعلق در آنان است. بهترین نوع ایجاد حس تعلق در استراتژی کالت برندینگ Cult Branding دیده میشود. ایجاد حس تعلق ریشه در نهاد بشر و جز یکی از نیازهای مهم اوست (بر اساس هرم مازلو). تحقیقهای علمی نشان داده که مردم علاقهمندند که تجربیات جالب خود را با دیگران به اشتراکگذارند. تسهیم احساسات و عواطف پایه و اساس ایجاد یک گروه اجتماعی است. نتیجه تحقیقات کوا نیز نشان میدهد که افراد زمانی جز یک قبیله / گروه اجتماعی تعریف میشوند که دارای تفریحات، علائق و احساسات مشترک باشند و نهفقط ازلحاظ مکان جغرافیایی یا سن، جنس یا درآمد، اشتراک داشته باشند.
مشتریانی که عضو قبیله مصرفکنندگان هستند، تنها ازنقطهنظر مصرف کالا به برند کمک نمینمایند، بلکه در ایجاد معنا برای برند و همچنین ایجاد هاله اعتماد و هاله علاقه پیرامون برند به سازمان کمک مینماید.
قبیله، اولویت برقراری ارتباط به عنوان مبنای اصلی ایجاد ارزش احساسی را گوشزد مینماید. در این حالت، محصول بهعنوان حلقه ارتباطی بین مصرفکنندگان به حساب میآید.
حتما در ایران با این مسئله روبرو شدهاید، هنگامیکه برای خرید با مادر یا همسر خود به فروشگاهی رفتهاید ، به ناگه ، خانمی که در آن اطراف مشغول خرید هست ، از تجربه خود در خصوص استفاده از همان محصولی که شما مدنظر دارید، صحبت مینماید و در نهایت با شما فامیل دور، از آب درمیآید. این همان راهکار ایجاد ارتباط به واسطه استفاده از یک محصول مشترک است. در واقع ایجاد این ارتباط از خود محصول مهم است. مشتریان برای تجربه این حس ارتباطی عضو این قبیلهها میشوند.
امروزه با توجه به حضور شبکههای اجتماعی ، عضویت در این گروههای اجتماعی نیاز به حضور فیزیکی و با هم بودن ندارد.
برای مثال اگر شما یک موتور هالری داشته باشید، نه تنها با افراد باشگاه هواداران منطقه زندگی خود در ارتباط هستید، همزمان در کالت هالری دیویدسون در سراسر جهان حضور دارید که من آن را دهکده هالری دیویدسون مینامم. پس مرزهای جغرافیایی دیگر معنایی برای یک گروه اجتماعی از هواداران یک برند ندارند. طرفداران اپل در کره ، ژاپن ، آفریقای جنوبی و آمریکا همگی سوار بر یک کشتی هستند.
بهصورت خلاصه، برندها مثل قبل تنها وابسته به تبلیغات نیستند، هرچه مشتری بیشتر میشود، محصولات سفارشیتر میشوند. محصولات به سمت برآورده نمودن رویاهای مشتریان میروند. به گفته والکر اسمیت، ارزش در بازار بر اساس ارتباطات تعریف میشود. برای پایهگذاری یک برند بامعنا نیاز به ایجاد ارتباط، آموزش مشتریان و ایجاد نوستالژی بسیار حائز اهمیت است.برند بامعنا ، معنای خود را حتما از یک استراتژی مستحکم بازاریابی و برندینگ میگیرد. پشت این استراتژی باید فکر و استدال قوی وجود داشته باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : http://iransbiz.ir/1396/02/24/315/
...مطمئنا اولین فاکتوری که به یک کانال در تلگرام اعتبار میبخشد، تعداد اعضا یا همان ممبر است. از همین رو صاحبان کانالها در تلگرام به دنبال روشهایی برای پیشرفت و توسعه آن هستند. در این مطلب میخواهیم به شما آموزش دهیم که چگونه یک کانال موفق در تلگرام داشته باشید. این موفقیت میتواند معنای مختلفی مثل تعداد زیاد اعضا، کیفیت بالای مطالب و مدیریت عالی، داشته باشد. پس همراه ما باشید.
محتوای کانال را بر پایه علایق کاربر قرار دهید!
مهمترین اصل داشتن یک کانال موفق این است که محتوا با علایق کاربران جور باشد. میتوانید در ابتدا مطالب جذب کنندهای را در کانال قرار دهید که شاید آن چنان با موضوع کانال جور در نمیآیند. بعد از این که ممبر کافی در این مرحله بهدست آوردید، میتوانید بیشتر بر روی مطالب تخصصیتر و مرتبط با موضوع کانال وقت بگذارید. شاید در ابتدا متوجه ریزش تعداد ممبرها شوید اما آن را نادیده بگیرید و همین طور به کارتان ادامه دهید.
تب تبلیغاتی را صحیح انجام دهید!
تب کردن در واقع یک سیستم تبلیغاتی است که توسط دو کانال صورت میگیرد. این عمل این گونه است که هر دو کانال در یک زمان به طور هماهنگ یک پست تبلیغاتی از هم را میگذارند. تب کردن با این روش نه تنها سود آنچنان زیادی برای کانال ندارد، بلکه گاهی اوقات باعث ریزش ممبرها هم میشود؛ دلیل این موضوع این است که کاربر از کانال مبدا که تبلیغ کانال شما را گذاشته، به صفحه شما منتقل میشود و در همین هنگام اولین پستی که مشاهده میکند، تبلیغ همان کانال مبدا است. دیدن تبلیغات در تجربه اول باعث میشود تا کاربر ترجیح دهد عضو کانال شما نشود. اما موثرترین روش تب کردن چیست؟
موثرترین روش برای تب تبلیغاتی به صورت روزانه است. به این شکل که تبلیغات همزمان در کانال شما و کانال هدف قرار نگیرد. بهعنوان مثال میتوانید با کانال مورد نظر هماهنگ کنید تا قرار گیری تبلیغ یک روز برای کانال شما و روز بعد برای کانال دیگر باشد. در این صورت کاربر با دیدن هر دو کانال با تبلیغاتی که شاید برایش آزاردهنده باشد، مواجه نمیشود.
از اپلیکیشنهای مدیریت محتوا استفاده کنید!
مطمئن باشید مدیریت یک کانال در تلگرام آسانتر از مدیریت یک اداره و دفتر نیست. فاصله زمانی پستهایتان بهتر است دقیق و به یک اندازه باشد. برای این که به این مورد راحتتر رسیدگی کنید، بهتر است از اپلیکیشنهای مختلفی که برای زمانبندی پستهای کانالها استفاده میشوند، بهره ببرید. علاوه بر اینها سعی کنید مطالب را پشت سر هم و یا مثلا با فاصلههای زمانی کم ارسال نکنید. این که پستهای ارسالی شما پشت سر هم باشد باعث میشود تا همیشه جلوی چشم کاربر باشید و مدام اعلانات مربوط به کانال شما در گوشی آن شخص نمایان باشد. این عوامل ریسک از دست دادن ممبر کانال را در شما افزایش میدهد. برای مدیریت بهتر این عوامل بهتر است از اپلیکیشنهای مختلف در این زمینه استفاده کنید.
کلاس کاریتان را بالا ببرید!
سعی کنید خودتان به مطالب خودتان اعتبار ببخشید. تصاویر اختصاصی برای هر مطلب تهیه کنید، آیدی کانال را در مطالب قرار دهید و یا حتی لوگوی اختصاصی خودتان را تهیه کنید. مطمئن باشید کاربر با دیدن این موارد برای وقتی که شما گذاشتهاید ارزش قائل میشود و در کانالتان ماندگار خواهد شد.
با شیوههای مختلف تبلیغ کنید!
تبلیغات را جدی بگیرید و به همان تبهای تبلیغاتی اکتفا نکنید. مطمئنا برای دیده شدن نیاز به خرج کردن دارید. کانالهای محبوب را بر اساس تعداد دیده شدن پستها بیابید و به دنبال قرار دادن تبلیغ در آن کانالها باشید. این را هم بدانید که در آینده شما علاوه بر این مقدار پولی که صرف تبلیغ کردهاید، سود هم دریافت خواهید کرد. پس تبلیغات را دست کم نگیرید. یک نکته مهم دیگر این که زیاد به دنبال ممبرهای فیک نباشید؛ شاید تعداد کمی از آنها برایتان مفید باشد اما با گذشت زمان و افزایششان، کاربران با دیدن تعداد دیده شدن هر پست متوجه این عملتان میشوند و همین موضوع اعتبار کانال را پایین میآورد.
مورد آخر این که فوروارد کردن مطالبی که فکر میکنید با سایر پستها تفاوت دارد را حتما امتحان کنید.
تعاملتان را با کاربران بیشتر کنید!
شما میتوانید با گذاشتن نظرسنجیها و یا پرسیدن سوالات مختلف، کاربران کانالتان را به چالش بکشید. در این صورت کاربر خودش را جزیی از کانال خواهد دانست و فکر خارج شدن از کانال را نخواهد کرد.
نظر شما در رابطه با این راهکارها چیست؟ اگر روش دیگری برای موفقیت بیشتر در کانالهای تلگرام سراغ دارید، آن را در بخش دیدگاهها بیان کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : itresan.com
...داشتن یک صفحه موفق در اینستاگرام به مراتب دشوارتر از تلگرام است؛ پس همراه ما و این راهکارها برای داشتن یک صفحه موفقتر در اینستاگرام باشید.
تعداد مطالبتان را با سرعت بالا افزایش دهید!
در اینستاگرام برخلاف چنل تلگرام، کاربر با وارد شدن به صفحه، تعداد پستهای موجود را میتواند مشاهده کند. از همین رو همان روزهای ابتدایی ساخته شدن صفحهتان در اینستاگرام را به گذاشتن مطلب آن هم با تعداد زیاد و سرعت بالا اختصاص دهید. مطمئنا کاربر به صفحهای که ۲۰۰ مطلب پست شده دارد در برابر صفحهای که تنها ۲۰ مطلب دارد، ارزش بیشتری خواهد داد. بعد از این که به یک حد نصابی که خودتان از پیش تعیین کرده بودید برای تعداد پستها رسیدید، میتوانید به گرفتن ممبرهای جدید فکر کنید.
هشتگ تنها راه شناخته شدن رایگان صفحه شما در اینستاگرام است!
صفحه اینستاگرامتان باید همیشه در حالت عمومی باشد تا بتوانید برای هر پست هشتگ بگذارید. این را بدانید بهترین راه برای این که صفحهتان را به دیگران بشناسانید، استفاده از هشتگ برای هر مطلب است. سعی کنید روزهای اولی که صفحه را باز کردهاید، از تعداد زیادی هشتگ در هر پست استفاده کنید و کم کم بعد از مرور زمان و پیدا کردن ممبرهای جدید تعداد آنها را کم کنید. بهتر است در کپشنهای هر پست از کاربر بخواهید که مطالب قبلی موجود در صفحه را هم مشاهده کند؛ در غیر این صورت کاربر فقط پست فعلی هشتگدار را میبیند و شاید اصلا سراغ صفحه شما نرود.
کلاس کاریتان را بالا ببرید!
در اینستاگرام هم مانند تلگرام نیاز شدیدی به این کلاس کاری خواهید داشت. سعی کنید لوگوی خاص خودتان را طراحی کنید و آن را بر روی تصویر پروفایل قرار دهید. در تمامی پستهایتان از همان لوگوی اختصاصی به همراه تگ آدرس صفحه استفاده کنید. این موارد اعتبار صفحهتان در اینستاگرام را بالا میبرند. سعی کنید از یک استایل نوشته برای کپشنهای هر پست استفاده کنید و گروهبندی مطالب را با گذاشتن هشتگ مخصوص به آن مشحص کنید. همچنین بهتر است مطالب صفحه شما اختصاصی خودتان باشد. به عنوان مثال پستهایی را در برنامه روزانه پیج قرار دهید که در پیجهای دیگر پیدا نمیشوند؛ این پستها میتوانند گذاشتن مسابقه، نظر سنجی و یا هر چیز دیگری باشند.
کپشن و کامنت اینستاگرام از لینکهای خارجی پشتیبانی نمیکنند!
با این که این موضوع را بسیاری از افراد میدانند، اما همچنان میبینیم عده زیادی هستند که لینکهای خارجی را در کپشن پست و یا اولین کامنت قرار میدهند. قرار دادن لینک در این بخشها نه تنها هیچ فایدهای ندارد، بلکه نشاندهنده غیرحرفهای بودن ادمین هم هست. کاربر لینکهای قرار گرفته در این قسمتها را نه میتواند کپی کند و نه میتواند با کلیک کردن، به آنها منتقل شود. بهترین محل برای قرارگیری لینکهای خارجی در قسمت bio صفحه است. در بخش bio هم تنها قادر به گذاشتن یک لینک هستید، پس حساب زیادی روی آن هم باز نکنید.
تبلیغات، تبلیغات و باز هم تبلیغات!
اینستاگرام فضای بستهتری به نسبت تلگرام دارد. دیگر شما نمیتوانید تنها با فوروارد کردن یک پیام از کانالتان به گروههای مختلف از آنها بخواهید به صفحه شما جوین شوند. روش تب تبلیغاتی آن هم به صورت صحیح که در مطلب قبلی توضیحش دادیم میتواند تاثیرگذار باشد. اما در آخر هزینه کردن برای تبلیغات در پیجهای بزرگ بیشترین تاثیر را در تعداد ممبرهای شما خواهد گذاشت. دقت کنید برای تبلیغات، پیجهایی که تعداد لایک و کامنتهای بالایی دارند را انتخاب کنید و فاکتور تعداد فالوورها را بعد از آنها در نظر بگیرید. هزینه کردن برای تبلیغات شاید در ابتدا کمی برایتان دشوار باشد اما مطمئن باشید با گذشت مدتی اندک نتیجهاش را خواهید دید.
گرفتن فالوورهای فیک هم میتواند برای افزایش اعتبار صفحه تاثیرگذار باشد. اما دقت کنید تعدادشان از مقدار معقول بیشتر نشود؛ چرا که تعداد لایک و کامنتها دیگر با تعداد فالوورها همخوانی نخواهد داشت و کاربران شاید به راحتی متوجه آن شوند، در این صورت همین موضوع بدتر باعث افت اعتبار صفحه شما میگردد.
اگر توصیه و روش خاصی برای موفقیت بیشتر صفحهها در اینستاگرام میشناسید، آن را در بخش دیدگاهها بیان کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : itresan.com
...