دانشگاهها در جهان به چند دلیل عمده متولد شدند. مهمترین دلایل ایجاد مرکزی برای حل مشکلات جامعه، نقد حکومت و محلی برای خلق اندیشههای نوین بودند. پس از انقلاب صنعتی، فعالیت دانشگاهها گستردهتر شد. افراد دانشگاهی وارد بازار کار شدند و آن را متحول کردند. بازار کار و دانشگاه در یک تعامل همیشگی با هم رشد میکردند. ورود به دانشگاه تضمینکننده آینده روشن برای افراد بود. این روند تا همین یک دهه قبل ادامه داشت. اما امروز همچنین است؟
وقتی دبیرستان بودم، یکی از معلمهای ما درس و دانشگاه را به یک قیف تشبیه میکرد. قیفی که باید از سمت باریک آن وارد شوید. ورود از این سمت باریک، کار سختی بود. این بخش باریک همان کنکور بود. از قسمت باریک که عبور کردید، زندگی راحتتر میشود. به سمت فراخ و آسان میرسید. دانشگاه را مثل آب خوردن تمام میکنید. شاغل میشوید و از زندگی لذت میبرید.
تمام تمرکز مدرسه و خانواده، عبور دادن دانشآموزان از سد کنکور و ورود آنها به دانشگاه بود. کلاسهای تقویتی و آزمونهای هفتگی فقط بخشی از این اقدامات بودند.
وقتی دبیرستان بودم، یکی از معلمهای ما دانشگاه را به یک قیف تشبیه میکرد. قیفی که باید از سمت باریک آن وارد شوید.
اما من زندگی خودم را داشتم. گیک (Geek) بودم. دایره علایق گستردهای داشتم. فیزیک، لیزر، الکترونیک، شیمی، شعر، نوشتن و موسیقی بخشی از این دایره وسیع بودند. آنقدر به اینها علاقه داشتم و کار میکردم که در المپیاد شیمی و فیزیک قبول شدم. در چند مسابقه فیزیک و شیمی استان مقام آوردم. خیلی دوست داشتم کامپیوتری داشته باشم تا به این دنیای جدید نیز وارد شوم. درس را رها میکردم و به علاقهمندیهایم میرسیدم. وضعیت درسم هم بد نبود.
نکته جالب اینجا است، تقریبا هیچکدام از چیزهایی که در دانشگاه و دبیرستان خواندم، خریداری نداشتند. من امروز صرفا به واسطه مهارتهایی که با علاقه و پشتکار خودم، خارج از مدرسه و دانشگاه یاد گرفتم، شاغل هستم.
آن روزها تقاضا برای ورود به دانشگاه زیاد و پذیرش دانشجو کم بود. دانشگاه آزاد و پیامنور به سیاقی که امروز میبینیم، در همهجا وجود نداشت.
من در دبیرستان نمونه دولتی درس میخواندم. مدرسه فقط دو گرایش داشت: ریاضی و فیزیک و علوم تجربی. انگار که داشتن رشته علوم انسانی توهین به مدرسه نمونه بود.
کسانی که معدل خوبی داشتند، ریاضی و فیزیک میخواندند و آنهایی که معدلشان متوسط بود، علوم تجربی.
امروز که من مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشدم را از بهترین دانشگاههای کشور گرفتهام، به گذشته نگاه میکنم. میبینم اوضاع آنقدر که به نظر میآمد درست نیست. ریشه این خطا در ناآگاهی معلمها و خانواده و سیستم آموزشی غلط است. در آن روزها برای داشتن اینترنت و کامپیوتر باید هزینه زیادی پرداخت میکردیم. اما کودکانی که پس از آن دوران متولد شدند، از بدو تولد به تلفن همراه هوشمند، تبلت، کامپیوتر و اتصال دائمی و ارزان اینترنت دسترسی دارند.
آن روزها دلایل و انگیزههای متعددی برای ورود به دانشگاه وجود داشت. تصویر اجتماعی بهتر، باسواد شدن و مهمتر از همه احتمال یافتن شغل بهتر مهمترین انگیزهها بودند. اما امروز همچنین انگیزههایی میتوانند برای ورود به دانشگاه کارا باشند؟ در ادامه میخواهیم پاسخ این سوال را بدهیم.
در بازار هرچه عرضه یک کالا بیشتر باشد، قیمت آن کاهش پیدا میکند. قیمت بیانگر ارزش ذاتی کالا نیست. اگر روزی یک منبع بزرگ الماس کشف و الماس بدون هیچ ملاحظهای در بازار عرضه شود، احتمالا پس از مدتی میتوانید الماس را به قیمت آهن بخرید. قیمت، یک رقم تعادلی و توافقی بین فروشنده و خریدار است.
در پانزده سال گذشته، وضعیت بازار چندان مطلوب نبود. تعداد کارجویان بسیار بیشتر از فرصتهای شغلی بازار کار بود. از سویی، برخی تصمیمات نادرست باعث شد، دولت بهجای تمرکز بر بهبود شرایط کار و ایجاد فرصت برای رشد شرکتهای نوپا، اقدامات نامعقولی انجام دهد. دانشگاههای کوچک و ضعیف زیادی در کشور تاسیس شد. ظرفیت پذیرش در رشتههای دانشگاهی بدون توجه به تقاضای بازار افزایش پیدا کرد. مثلا در شهرستان محل سکونت من، در سال ۸۶ هیچ دانشگاهی وجود نداشت، اما در کمتر از دو سال، بیش از چهار دانشگاه آزاد و پیامنور در همینجا تاسیس شد. در آن سال من تازه وارد دانشگاه شدم.
کیفیت و سطح سواد پایین عموم فارغالتحصیلان، فروش پایاننامه و بازار سیاه مدرک فروشی، دانشگاه و دانشگاهی را در چشم جامعه کمارزش کرد.
افزوده شدن تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی، قیمت مدارک دانشگاهی را پایین آورد. کیفیت و سطح سواد پایین عموم فارغالتحصیلان، فروش پایاننامه و مقاله و بازار سیاه مدرک فروشی، دانشگاه و دانشگاهی را در چشم جامعه کمارزش کرد.
این مسئله به قدری بغرنج است که من در بسیاری از مواقع از ذکر مدرک دانشگاهی خود امتناع میکنم. مدرک دانشگاهی دیگر ارزش ندارد. شما به واسطه مدرک دانشگاهی اعتبار چندانی کسب نمیکنید. داشتن مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد دیگر ارزشمند نیست. از این روی، بسیاری از فارغالتحصیلان برای کسب چنین تصویری در مقطع دکترا ادامه تحصیل میدهند. ادامه این روند ارزش مدرک دکتری را نیز در جامعه پایین میآورد و قیمت آن را کم میکند.
آموزش همواره از مهمترین فعالیتهای زیرساختی برای رشد و پیشرفت جوامع است. بیش از یک قرن است که معمولترین روش دستیابی به آموزش، تحصیل در مدرسه است. روال سالهای گذشته به گونهای بود که بیشتر افراد پس از اتمام دوران مدرسه، وارد بازار کار میشدند. آنها مدتی در یک مغازه شاگردی کرده و مهارت کافی کسب میکردند. کسبوکار کوچک خود را راه میانداختند. کسانی که به دنبال آموزشهای سطح بالا بودند، به دانشگاه میرفتند. در آنجا متناسب با علاقهشان درس میخواندند. دانشگاهیان پس از مدتی در مقاطع کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکتری فارغالتحصیل میشدند. آنها پس از اتمام دوره دانشگاه، با دانش و مهارت خود، عموما در مشاغل رده بالا کار میکردند. حقوق دریافتی آنان بسیار بیشتر از دیگران بود. این حقوق بالا، هزینههای تحصیل و زمان صرف شده در دانشگاه را جبران میکرد.
دلیل این حقوق بالا، مشاغل پیچیده و حرفهای، سواد و مهارت آنان و کمبود نیروی کار متخصص در این حیطهها بود.
امروزه با اینکه تعداد افراد فارغالتحصیل زیاد است اما میزان دانش و مهارت آنان زیاد نیست. مثلا در دانشگاههایی که من فارغالتحصیل شدم، افرادی که بتوان آنان را به معنای واقعی باسواد نامید، انگشتشمار بودند.
ما در عصر اینترنت زندگی میکنیم. بسیاری از مهارتهایی را که قبلا از دانشگاه کسب میکردیم، امروز میتوانیم به واسطه اینترنت کسب کنیم. اگر کمی زبان انگلیسی بلد باشید و بتوانید هزینه برخی از دورههای آنلاین را پرداخت کنید، میتوانید همه مهارتها و دانش مورد نیاز خود را فرا بگیرید. امروزه دانشگاههای بزرگ دنیا همچون دانشگاه هاروارد و موسسه فناوری ماساچوست (MIT)، دورههای آنلاین برگزار میکنند. مدرسان این دورهها فارغالتحصیلان و استادان همین دانشگاهها هستند.
ما در دنیای زندگی میکنیم که شما میتوانید به واسطه اینترنت هر چیزی را فرا بگیرید. دیگر نیازی به تحصیل در دانشگاه نیست.
کمارزش شدن مدارک دانشگاهی در جامعه، احتمال یافتن شغل مناسب را برای فارغالتحصیلان دانشگاهی کمتر میکند. از سویی وجود برخی رانتها در کشور، همین شغلهای کم را نیز از دسترس افراد شایسته دور میکند. در نتیجه افراد کمسوادتری وارد بازار کار میشوند.
فعالیت افراد ناشایسته در ردههای بالا مشکلات متعددی به همراه دارد. سواد و دانش کم این افراد، آنان را از دیدن افقهای دور محروم میکند. آنان نمیتوانند استراتژی بلندمدت و مدبرانه ترسیم کنند.
این افراد به عنوان روسا و مدیران شرکتهای بزرگ از استخدام افراد باسواد و شایسته امتناع میکنند. زیرا همه دوست دارند بر زیردستان خود تسلط داشته باشند.
روسا و مدیران شرکتهای بزرگ از استخدام افراد باسواد و شایسته امتناع میکنند.
اگر فردی به لحاظ دانش و سواد در درجه ۱ باشد، وقتی میخواهد کسی را استخدام کند ترجیح میدهد فرد درجه ۲ را استخدام کند. زیرا مدیریت و تسلط بر فرد پایینتر از خود، آسان است. این فرد درجه ۲ به نوبه خود نفری با درجه کیفی ۳ را استخدام میکند. بدین ترتیب سازمان مملو از افراد سطح پایین میشود.
مدیر باهوش کسی است که اشخاصی بالاتر از خود را استخدام کند و با آنها کار کند. شاید یکی از رموز موفقیت، کیفیت و قدرت شرکتهای بزرگ همین باشد.
استخدام سلسلهای افراد سطح پایین، کیفیت نیروی کار را پایین میآورد. توقع مدیران کاهش پیدا میکند. در نتیجه آنها سراغ استخدام افراد باسواد و شایسته نمیروند. این مسئله، هم انگیزه یادگیری افراد را کاهش میدهد و هم باعث افت کیفیت محصولات و خدمات میشود.
درنتیجه چنین اتفاقاتی داشتن سواد بیشتر، تحصیلات دانشگاهی بالاتر و حتی باهوش بودن نهتنها باعث یافتن شغل بهتر نمیشود، بلکه در مواردی شما را از یافتن یک شغل عادی نیز محروم میکند. حتی بررسیهای علمی نشان داده است که در ایران با بالارفتن تحصیلات، درآمد کاهش پیدا میکند.
کیوان اسلامی (دانشگاه مینهسوتا) و محمد کریمی (دانشگاه واشنگتن) نشان دادند که درآمد تنزیلیافته (به خاطر انتظار بیشتر برای رسیدن به شغل) افراد تحصیلکرده پایین میآید و آنها برای رسیدن به شغل باید مدتزمان بیشتری صبر کنند. این دو محقق نشان دادند که با توجه به هزینه-فایده، تحصیلات سودآور نیست!
این نتیجه بیاندازه عجیب، غمگینکننده و واقعی است. واقعیتی که چندین ماه با آن دستوپنجه نرم کردم و بالاخره آن را پذیرفتم.
یافتن پاسخ این سوال با توجه به آنچه در سطور پیشین آمد چندان سخت نیست. پاسخ مشخص است. خیر. متاسفانه دیگر داشتن تحصیلات دانشگاهی به صرفه نیست و هر چه زودتر جلو ضرر را بگیرید، منفعت کردهاید.
اگر به جای تحصیلات دانشگاهی با توجه به مگاترندهای امروز یک مهارت را به درستی یاد بگیرید، میتوانید آینده اقتصادی بهتری داشته باشید. به جای زمانی که قرار است صرف دانشگاه بکنید، به یادگیری مهارتهای لازم در بازار کار بپردازید و شغل کوچکی را آغاز کنید. بعد از چندین سال یعنی زمان لازم برای فارغالتحصیلی از دانشگاه، شما مقداری پسانداز دارید، حداقل چهار سال سابقه کار دارید و از همه مهمتر میتوانید مستقل شوید.
فقط فراموش نکنید که مگاترندها را همواره رصد کنید. زمانی که من آزمون سراسری میدادم، رتبههای برتر کنکور ریاضی و فیزیک، رشته برق را انتخاب میکردند. اما اشتباه بود. الان از بین تمام دوستان من که فارغالتحصیل برق هستند، فقط یک نفر در رشته برق مشغول به کار است. همان یک نفر هم کمی خوششانس بود.
در آن روزها کسی نمیدانست مگاترند چیست. کسی نمیدانست به زودی اینترنت به بخش جداییناپذیر زندگی بشری تبدیل میشود. کسی به فکرش هم خطور نمیکرد نوکیا پس از پنج سال ورشکست شود و قرار است اندروید دنیا را تسخیر کند. تازه داستان از این هم عجیبتر میشود. بعد از اینکه من در دانشگاه ثبتنام کردم، گوشی آیفون شرکت اپل معرفی شد. کسی هم نمیدانست این گوشی قرار است تعریف تلفن هوشمند را عوض کند و همه دنیا عاشق آن خواهند شد.
بیاعتبار شدن تحصیلات دانشگاهی مختص ایران نیست. این مسئله فقط ناشی از سو مدیریت نیست. این یک روند جهانی است که سو مدیرت آن را تشدید کرده است. دلیل عمده این روند نیز در دو مبحث خلاصه میشود.
۱- ارزان شدن آموزش به واسطه گسترش اینترنت مهمترین دلیل است. همانطور که در سطور بالا نیز گفتم، گسترش اینترنت ارزان در دنیا و به وجود آمدن دورهها و کتابهای آموزشهای آنلاین، نفس وجود تحصیلات دانشگاهی را زیر سوال برده است.
۲- دلیل دیگر این نکته تغییر فرهنگ دنیای سرمایهداری است. در دهه هشتاد میلادی، سیستم سرمایهداری به گونهای بودند که هم مدیران و کارفرمایان و هم کارکنان سود معقولی کسب میکردند. این سود چشمگیر انگیزه فراوانی برای کار و فعالیت اقتصادی و افزایش بازدهی آن ایجاد میکرد. امروزه نظام سرمایهداری به گونهای است که بیشترین سود فقط نصیب کارفرمایان و سهامدارها میشود. کارکنان چندان از منافع کار خود بهرهمند نمیشوند. تاثیرات این تغییر فرهنگ را میتوانید با مقایسه رشد اقتصادی دهه هشتاد و رشد اقتصادی سالهای اخیر در دنیا ببینید.
بیاعتبار شدن تحصیلات دانشگاهی مختص ایران نیست.
این مسئله باعث میشوند کارفرمایان به استخدام نیروهای کار ارزان تمایل داشته باشند. طبیعتا کسی که مدتها در دانشگاه علمآموزی کرده است، حقوق بیشتری میخواهد. در نتیجه احتمال شاغل شدن او نیز کاهش خواهد یافت.
فارغالتحصیل دانشگاهی برای اینکه بتواند شاغل شود دو راه در پیش رو دارد. یا باید به شغلهای نامربوط قانع شود. یا به حقوق کمتر رضایت دهد. که در هر دو حالت ضرر میکند.
با اینکه داشتن تحصیلات دانشگاهی به لحاظ اقتصادی چندان به صرفه نیست، اما مزایای دیگری دارد. اقتصاد فقط بخشی از زندگی است. شاید مهمترین بخش آن نیز نباشد. اما اگر به آن بیتوجه باشید، ممکن است پشیمانی به بار بیاورد. رشتههای کمی در ایران وجود دارند که بازار خوبی هم برایشان وجود دارد. مثل رشتههای حقوق و علوم پزشکی. اگر خواستید در دانشگاه تحصیل کنید، رشته خود را متناسب با علاقه و مگاترندها انتخاب کنید. یا حداقل در کنار تحصیلات دانشگاهی خود، برخی مهارتهای حرفهای موردنیاز در بازار کار را نیز یاد بگیرید. در ضمن همواره باید یک نکته به خاطر داشته باشید. هیچ تضمینی وجود ندارد که شغلی متناسب با رشته تحصیلی خود پیدا کنید.
شاید تحصیلات دانشگاهی برای عدهای سودآور باشد. وقتی میگوییم تحصیلات بیشتر از منظر علم آمار سودآور نیست، منظورمان این نیست که هرکس که درس بخواند الزما ضرر میکند. اما باید باور کنیم که دوران مدرکگرایی به پایان رسیده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...ایده خلاق و ایده های خلاقانه در شهر یا کشور شما چگونه اند، آیا هنوز برای تبلیغ کارواش از تراکت یا فلایرهای تک رنگ یا معمولی استفاده می کنند. در این پست یک ایده خلاق تبلیغ کارواش به شما معرفی می شود.
اصلا برای تبلیغات و رسیدن به ایده تبلیغاتی و خصوصا ایده تبلیغاتی خلاقانه، گاهی بایستی به اصل و منشاء وجودی چیزی که می خواهیم تبلیغ کنیم بازگردیم.
برای مثال:
ریشه حیاتی و یا منشاء وجودی کارواش برای چیست؟
کثیفی ماشینها علت وجودی کارواش هستند.
چه قسمتهایی از ماشین برای تمیزی اهمیت زیادی دارند؟
مسلما شیشه های جلوی ماشین، چون کثیفی آنها باعث تصادفات هم می شود.
چه چیزهایی کثیفی محسوب می شوند؟
گرد و غبار؛ قطرات باران یا گل، کثیفکاری پرندگان، جای پای گربه ها .....
شما می توانید این کثیفی ها را برای رانندگان شبیه سازی کنید، شبیه کاری که در این تبلیغ شده است.
کثیف کاری پرندگان شبیه سازی شده به وسیله یک کارت چاپی و در پشت آن مشخصات کارواش را نوشته.....
شما به عنوان یک راننده زمانیکه با این ایده خلاقانه روبرو می شوید، چه حسی به شما دست می دهد؟
مطمئنا از این تبلیغ خلاقانه خوشتان می آید و از آن استقبال می کنید.
تبلیغات خلاقانه احترام به ذات خلاق انسانی هستند، بیشتر ایده بدهید و سعی کنید تبلیغات تان را با ایده های خلاقانه خلاق کنید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...من احد عظیمزاده هستم. در ۱۰ آذر ۱۳۳۶ در ده اسفنجان در شهرستان اسکو متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم. امکانات مالیمان اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا ۱۳ سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس میخواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمیداد. خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال ۲ بار بیشتر نمیتوانستیم برنج بخوریم. یک بار روز ۲۱ ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت کشیدم.
کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالیهای کوچک و بردن آن از اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک یا دو تومان (نه هزار یا ۲هزار تومان) سود میکردم. پنج سال اینچنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختیها را آسان میکرد. در ۱۸ سالگی توانستم ۲۰ هزار تومان پسانداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اینکه مجبور به ترک تحصیل شدم. غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض میکند) یتیم هیچکس را ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگری شب که به خانهاش میرود دستی به سر و روی بچهاش میکشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شبها، شبهای جمعه پاهایش را در بغل میگیرد و به انتظار مینشیند. در انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد… در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او ۲۰ هزار تومان قرض کردم و ۶۰ هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایهام شد ۱۰۰ هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی. وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماهها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا ۲ سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمیدادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم. اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای ۱۵ روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم. زبان هم نمیدانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و کیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم. به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با ۱۰ درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسکپذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ. شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میکنید یا نه؟ در اولین معامله ۶.۵ میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه ۱۰۰ هزار تومانی من که ۸۰ هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجارهای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم… کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم. بسیار سفر کردم و ایدههای جدید دادم. از موزههای فرش کشورها بازدید میکردم و از طرحها اقتباس یا از آنها عکس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرحها، ایدههای نو بیرون میدادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم. اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک میگذاشت. اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که میخواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار میایستد، با احترام میایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسکپذیری خودم است. بسیار ریسک میکنم،بسیار. کمی بعد در بازدید از هتلهای معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون ۱۸۰ میلیارد تومان در این پروژه سرمایهگذاری کردهام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای ۱۸ عیار است. این هتل ۳۴۰ واحد مسکونی در ۲۵ طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، ۳۴ طبقه هتل، ۷ رستوران روی دریاچه، ۱۰ هزار متر شهر آبی، ۷۰ هزار متر زمین آمفیتئاتر، ۹۰ هزار متر زمین گلف و ۲ باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسویها ۹ میلیون دلار است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایهگذاری کردهام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایهگذاری یا ذخیره نکردهام…. میپرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمیکند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل ۶۰۰ نفر به طور مستقیم کار میکنند. من ۲ بار برنده تندیس الماس بزرگترین بیزینس من جهان شدم و بزرگترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما میدانید بزرگترین افتخار من چیست؟ یتیمنوازی. افتخار میکنم ۲ سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار میکنم جزو ۱۰۰ کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هماکنون ۱۰۷۰ بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال ۱۰۰ بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کردهام وقتی مردم تا ۱۰ سال بعد از عمرم هر سال ۱۰۰ بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از ۱۰ سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره که میاندازیم برای یتیمها و میآیند و غذا میخورند، کیف میکنم. گریه میکنم و حال میکنم. در یک مراسمی بچهها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی میخواست. در این میان دختربچهای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم ۵۰ میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی ۱۰۰ میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت. یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم. پول را برای چه میخواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم. ما وسیله هستیم. باید بخشید و بیمنت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است… .
او به تدریج در بازار فرش معروف شد و مغازه ای در بازار بزرگ تهران افتتاح کرد. در سال ۱۳۸۰ با دریافت تندیس طلایی از کشور انگلستان، به عنوان بهترین تولید کننده فرش های دستباف ایرانی معرفی شد. در همین سال، نمایشگاه دائمی فرش در خیابان پاسداران تهران افتتاح شد و عظیم زاده همزمان با این اتفاق شرکت خانه فرش عظیم را ثبت کرد. این شرکت امروزه با برند «عظیم زاده» معروف است و یکی از برترین برندهای فرش جهان و اولین برند فرش ایرانی است.
فقط فرش کافی نیست زمانی که او هتل های مجلل و معروف جهان را دید، تصمیم گرفت وارد کار ساختن بزرگترین پروژه هتل کشور شود. او برای پروژه «قو الماس خاورمیانه» در مازندران ۱۸۰ میلیارد تومان هزینه کرد و مجتمعی مجلل و بی نظیر ساخت.
مجتمع قو الماس خاورمیانه شامل سه برج است که دو برج آن کاربری مسکونی و تجاری داشته و برج سوم هتل مجلل ۳۸ طبقه است . در فضای بین برج های مسکونی و هتل ، مجتمع ورزشی در نظر گرفته شده است . هر کدام از برج های مسکونی ۲۱ طبقه دارد و در مجموع ۲۹۷ واحد مسکونی را در خود جای داده است . در طبقات زیرین برج های مسکونی سه طبقه مجتمع تجاری طراحی شده که ۴۸۶ باب فروشگاه تجاری دارد .
ریزبافت ترین فرش جهان با قیمت تخمینی دو و نیم میلیون پوند در موزه عظیم زاده و توسط احد عظیم زاده رونمایی و به نمایش در آمد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...اپلیکیشنی نوپا که در مدت کوتاهی به پدیدهای اجتماعی تبدیل شد و با اقبال چشمگیر مخاطبان، توانست به امپراتوری آژانسهای اتومبیل کرایه و تاکسیهای دربستی پایان دهد. اتفاقی که از پس چالشهایی سخت و جنجالهایی مختلف پیش آمد و عبور مدیران اسنپ از آن روزهای سخت، سبب گسترش روزافزون این کسب و کار شد تا کم کم، آن را به یکی از غولهای تجارت الکترونیک تبدیل کند. با این حال، اسنپ هم مانند همه کسب و کارهای نوپا، ایرادات بزرگ و کوچکی دارد که این اپلیکیشن را دچار چالش میکند. آنچه میخوانید، حاصل سه ماه حضورخبرنگار «صبح نو» در لباس «راننده اسنپ» است که تلاش کرده برخی فرصتها و چالشهای این کسب و کار نوپا را روایت کند. ذکر این نکته البته ضروری نیست که این گزارش با نام مستعار نوشته شده است! مردادماه ۹۶- خیابانی در شرق تهران سه نفرند. زیر آفتاب ظهر تابستان ایستادهاند و تخته شاسیهای با نشان «اسنپ» را جلوی رانندهها میگیرند تا «رایگان» ثبت نامشان کنند. میایستم و برای یکیشان چراغ میزنم. میپرد جلو و میپرسد:«داداش راننده اسنپ میشی؟ رایگان! بی کمیسیون» سری به نشانه تأیید تکان میدهم و شرایط را میپرسم. سریع در را باز میکند و میجهد داخل ماشین. تی شرت مشکی به تن دارد. موهایش را فشن زده و آدامس توی دهانش را تند تند میجود. خودش را روی صندلی جابه جا میکند. نفس راحتی میکشد و به باد خنک کولر اشاره میکند و میگوید:«عجب گرمه.» مدارک خودرو را طلب میکند:«کارت ملی، گواهینامه، کارت ماشین، بیمه، معاینه فنی». می گویم:« همه چی دارم. طرح ترافیک هم دارم. منتها معاینه فنی همراهم نیست. ولی مال پارسال رو دارم. به کار میاد؟» سرش را میخاراند. فکری میکند و میگوید:«خیالی نیست. معاینه فنی پارسالت رو بده. درستش میکنم.» برگه قرارداد را میدهد دستم و میگوید:«تا اینا رو پر و امضا کنی، من برم از مدارکت عکس بگیرم بفرستم شرکت که کد برات ثبت بشه.» از او میخواهم نسخه دیگری از برگه خام قرارداد را داشته باشم. میگوید:«به دردت نمی خوره. بخون حفظش کن. همه شم توی سایت هست.» بندهای قرارداد را یکی یکی و تند تند میخوانم. شرایط ، محدودیتها و قوانین، معمولی است و نسبتاً منصفانه. نکته مبهمی ندارد و ادبیاتش هم معقول است. برگه را امضا میکنم و چند ثانیه بعد، مدارک را تحویلم میدهد: «عصر، همه فایلهای رانندههای جدید رو یه جا میفرستم شرکت و کد شخصیات برات تلگرام میشه.» حالا نوبت آموزش است. اولین نکته، دریافت برگه عدم سوء پیشینه کیفری است. تاکید میکند که فقط سه هفته برای تحویل برگه وقت دارم و در صورت تحویل ندادن، حسابم تعلیق میشود. حدود سی ثانیه، آموزش کار با نرم افزار طول میکشد و تذکر میدهد که نمرهای که از مسافرانم میگیرم، نباید کمتر از ۹/۴ از مجموع ۵ نمره باشد وگرنه اتوماتیک وار، سیستم مسافران کمتری را به من معرفی میکند. چند تا نکته کنکوری هم درباره ساعتها و مکانهای پرمسافرتر و البته نرخ صفر درصد کمیسیون در محدوده طرح ترافیک، با توجه به مجوز طرح ترافیکم تذکر میدهد.» «برو به سلامت » آموزش، در کمتر از سه دقیقه تمام میشود. نه تضمین چک و سفتهای و نه حتی تعهد سفت و سختی غیر از همان قرارداد تک برگی، نمیدهم و تازه، معاینه فنی سال گذشته را هم با ترفند بازاریاب، به جای مدرک اصلی فرستادیم به شرکت. دو روز بعد، اسنپ کد شخصی راننده را برایم میفرستد و البته پیامک مهلت ارائه گواهی عدم سوء پیشینه. خیلی راحتتر از آنچه پیش بینی میکردم راننده اسنپ شدم. ما مسافرکش نیستیم همه باجههای دفتر پلیس+۱۰ خلوت است. به جز باجه سوء پیشینه. نزدیک ۱۰ نفر در صف ایستادهاند و انگار همه میدانند برای چه در صف ایستادهاند. گپها در صف شکل میگیرد. یکی از داماد خواهرش میگوید که فوق لیسانس بیکار بوده و حالا با رانندگی در اسنپ، ماهی ۵ میلیون تومان در آمد دارد و آن یکی، میگوید رانندگی در اسنپ، بعد از تدریس در دانشگاه فیروزکوه و تدریس خصوصی زبان فرانسه، شغل سومش است. یکی دیگر تازه کارت پایان خدمتش را گرفته و با پراید از دم قسطش در آرزوی تشکیل زندگی جدید است و آن یکی، میگوید صبحها دانشجوست و عصرها ۵ ساعت با ماشین مسافر اسنپی جابهجا میکند تا پول شهریهاش را بپردازد و پس اندازی هم برایش بماند. همه اما در یک نکته مشترکند و آن، پرهیز از آن است که به نام «مسافرکش» شناخته شوند. اصرار دارند که شخصیت اجتماعیشان فراتر از مسافرکشی است و با اهداف مختلف و متفاوت، پی این کار آمدهاند. یکی دوتایشان دو تا گواهی درخواست دادهاند تا همزمان برای اسنپ و تپ سی کار کنند و تاکید هم میکنند که باید مواظب باشند که دوتایی شدنشان لو نرود. چون شرکتها تعلیقشان میکنند. متصدی باجه هم انگار برایش عادی شده است. نوبتم که میشود، از او میپرسم:«خیلی زیاده تعداد متقاضیا؟» میگوید:« این قدر زیاد که عصرها نا ندارم برگردم خونه. روزی حدود ۱۵۰ نفر اینجا درخواست پر می کنن.» میگوید:« معمولاً نتیجه عدم سوء پیشینهها ۱۰ روزه میآمد، اما مدتی است که به همه می گوییم حدود ۲۵ روز باید منتظر بمونن. » این، یعنی از مهلت قانونی تحویل گواهی به اسنپ، ۴ روز بیشتر؛ اما متصدی باجه میگوید:«نگران نباش. خودشون می دونن بیشتر طول می کشه. سخت نمی گیرن.» پر بیراه نمیگوید. گواهی عدم سوء پیشینهام، حدود دوماه بعد میآید و در تمام این مدت، کاربریام در اسنپ فعال است تا تنها تضمین سلامت اخلاقی رانندگان، دچار چالش شود. مراحل انگشت نگاری و پرکردن فرمها که تمام میشود، خداحافظی میکنم. داخل خودرو مینشینم و اولین درخواست برایم میآید. مسافری از مبدأ میدان ولی عصر؟عج؟ به شهرک قدس. پول پارو کن! روز ثبت نام، بازاریاب اسنپ، علاوه بر نصب نرمافزار، نشانی کانال رانندگان اسنپ تهران را هم میدهد. کانالی رسمی با۱۰۰ هزار عضو. جایی که اطلاعیههای رسمی، نکتههای کنکوری و حرفهای درگوشی شرکت را به اطلاع رانندگانش میرساند. طرحهای پاداش هفتگی با شرایط خاص، ساعتهای پر مسافر و البته نقشهای جالب از پراکندگی بیشترین درخواستهای اسنپ که به رانندگان کمک میکند مناطق پردرخواست را بشناسند و بیشتر در آن محلها تردد کنند. روزهای بارانی و شرایط ترافیکی خاص که فرامیرسد، باید به گوش باشی تا اطلاعیه بالارفتن موقت قیمتها را به رانندگان برساند و برایشان آرزوی ساعتهایی پردرآمد و پرمسافر کند. پیامهای تذکر، بیشتر حول دو محور میچرخد. اول پیامهایی برای تشویق به روشن نگه داشتن کولر خودرو در طول سفر و بعد، پیامهایی مبنی بر ممنوعیت هرگونه ارتباط با مسافر پس از انجام سرویس که در آن صورت، سبب قطع همکاری دایمی شرکت با راننده متخلف میشود. مرکز پیام اسنپ هم چند روز یک بار، پیامک هشدار میفرستد که مدت زیادی تا تحویل گواهیتان نمانده و اگر تحویل ندهید، همکاریتان قطع میشود و تعلیق میشوید.
در قلمرو اسنپ گواهی عدم سوء پیشینه که میرسد، از سه هفته موعد و مهلت تحویل، حدود چهار هفته هم گذشته است؛ اما حسابم همچنان فعال است. حساب و کتاب و تسویه حساب با رانندگان، از روزهای زوج، حالا به هرروز رسیده است و هرروز حوالی ظهر، پیامک تسویه حساب به شماره شبا که در پروفایل کاربریام ثبت کردهام، میرسد. نکته اما در نگه داشتن ۱۰ هزار تومان اعتبار ثابت در حساب است که نزد شرکت باقی میماند و به حساب شما برنمیگردد. بالاخره روز موعود میرسد و پیامک صبحگاهی موردنظر میرسد:«همراه گرامی حساب کاربری شما غیر فعال شده است. به منظور فعال سازی مجدد در اسرع وقت …» با گواهی، عزم ساختمان اسنپ میکنم. ساختمانی در خیابان گاندی که نگهبان یونیفرم پوش سر کوچه و پوشه به دستهای پرشمار اطراف کوچه، میگویند درست آمدهام. طبقه همکف، باید از دستگاه نوبت دهی، شمارهای بگیرم و مثل بانک در انتظار بمانم. نوبتم که میشود، گواهی را میدهم و راهنمایی میشوم به طبقه دوم برای گرفتن عکس. از متصدی میپرسم:«اگر عکس نگیریم چی میشود؟» میگوید:«حسابتان تعلیق میماند. در واقع عکس داشتن رانندگان نشان دهنده این است که گواهیشان را تحویل دادهاند و راننده رسمی شرکت حساب میشوند. رانندگانی که عکس ندارند، یعنی هنوز گواهیشان را تحویل ندادهاند.» می گویم:«پس اگر مسافر شدم، حواسم باشد سوار اسنپ های بدون عکس راننده نشوم» لبخندی می زند و میگوید:«صد در صد. اینها را ما تأیید نکردهایم هنوز.» یکی که معلوم است مکالمهمان را شنیده است،موقع خروجم میآید و در گوشم آرام میگوید:« اگه مشکلی داری من می تونم حلش کنم. گواهی مواهی نداشته باشی من یکی از بازاریابای شرکت رو میشناسم که مدارک فامیلاتو می گیره یه حساب جدید برات ایجاد می کنه. برو دو سه ماه بدون گواهی حالشو ببر تا سری بعد.» سری تکان میدهم و می گویم:«پس این جا هم دوربرگردون داره.» چشمکی می زند و میگوید:« بعله. دیدم که میگم.» سالن طبقه دوم، چند قسمت مختلف دارد و در گوشهای از آن، دو نفر تبلت به دست، رو به روی دو تا صندلی نشستهاند و رانندگان را دو تا دوتا روی صندلی مینشانند. از آنان لبخندی میگیرند و عکسشان را آنلاین به پروفایل کاربریشان اضافه میکنند تا رسمی شوند. بخشهای دیگری هم اینجا هست که جالبترینش، فروشگاه و آتلیه است. فروشگاه برای فروش لوازم جانبی مورد نیاز رانندگان مثل شارژر فندکی و کابل و گوشی و نگهدارنده گوشی و البته آتلیه که مخصوص برندگان جوایز خاص اسنپ و عکسهای تبلیغاتی است. در دام دامپینگ اطلاعیههای جدید اسنپ برای رانندگانش شاید جذاب باشد؛ اما بوهای خوبی از آن به مشام نمیرسد. همین چند روز پیش بود که اسنپ، به رانندگانش اعلام کرد حق کمیسیون صفر درصد در ساعتهای اوج، دیگر اعمال نمیشود و شرکت برای خودش در ساعتهای اوج ترافیکی، کمیسیون معمول ۱۳ درصدی را کسر خواهد کرد و البته برای این که رانندگان هم شاکی نشوند، نرخ کرایهها را بالا میبرد. همین یکی دو روز پیش هم ساعتهای اوج ترافیک که شامل افزایش کرایه میشود، چند ساعتی بیشتر شده و از ساعت ۱۴ تا ۲۱ هر روز ادامه دارد. روزهای بارانی هم نرخ کرایهها ۲۰ درصد بالاتر میرود. به این ترتیب، شیب ملایم افزایش کرایه اسنپ، آن هم در زمانی که آژانسها و تاکسیهای خسته و درمانده از این رقابت، یکی یکی کنار میکشند، بیشتر میشود تا بوی نامطبوع دامپینگ کم کم از این اپلیکیشن ها به مشام برسد. چالش بزرگی به نام شماره تماس شاید بزرگترین ایراد اپلیکیشن های تاکسی یاب، در شمارهای باشد که میان مسافر و راننده رد و بدل میشود. گپ کوتاه با چند راننده اسنپ، پرده از رازهای خطرناکی برمی دارد. «آرش» دو ماهی میشود که راننده اسنپ شده. او میگوید:«مسافر خانم که باشه، تک زنگ میزنم بهش. شمارهاش رو سیو میکنم و آمارش رو از تلگرام و اینستا و فیس بوکش درمیارم. راستش با یکی دوتاشونم رفیق شدم و خیلی وقتها خارج سیستم زنگ می زنه با هم می ریم بیرون. هم فاله هم تماشا» وقتی میپرسم:«نگران نیستی شرکت بفهمه و طبق قانونش، ارتباطت رو دایمی قطع کنه؟» با نیشخند جواب میدهد:« هیچ وقت ماها رو نمیشه تهدید کرد. اولاً که هنوز سوء پیشینه نبردم. ثانیاً از خط خودم استفاده نمیکنم برای ارتباط. با سیمکارت اعتباریم ارتباط رو ادامه می دم.» این چالش بزرگ تاکسی یاب های آنلاین را، تاکسی یاب معروف «اوبر» آمریکایی به سادگی حل کرده است. آن هم با خط تماسی یکتا که مسافر و راننده را بدون اطلاع از شماره شخصیشان و با مرکز تماسی واسط، در کوتاهترین زمان ممکن به هم ارتباط میدهد. بدون آن که نگرانی از انتشار اطلاعات شخصی و تجاوز به حریم خصوصی، مسافران و رانندگان را تهدید کند. به هرحال،اسنپ هم چون سایر کسب و کارهای نوپا، نیازمند تجربه و آزمون و خطا در بعضی حوزههاست که تا اجرایی نشود، ایرادهای آن مطرح نخواهد شد. بدون شک بررسی این چالشها و پیداکردن راه حل مناسب برای آنها میتواند از وقوع حوادثی چون حادثه تلخ تجاوز اخیر پیشگیری کند. هشدار دادستان به مدیر اسنپ قرار نبود مردم را اغوا کنید یکی از نکات جنجالی نشست دیروز دادستان تهران، صحبتهای او درباره «اسنپ» بود. آقای «عباس جعفری دولت آبادی» با هشدار به مدیر اسنپ اعلام کرد: «قرار نبود با این گونه تبلیغات فریبنده مردم را اغوا کنید. شما چگونه با هلیکوپتر مردم را به دل طبیعت میبرید و موسیقی زنده پخش میکنید؟ لذا به مدیر اسنپ هشدار داده میشود تا مواظب باشد که فعالیتهای این شرکت، محملی برای ایجاد ناامنی و ارتکاب جرائم نشود. قرار بر این بود که به مردم خدمت ارائه شود نه این که راننده اسنپ، زنی را به تپهها ببرد و به او تجاوز کند و آن گاه با تبلیغات فریبنده و غیرواقعی اسنپ را بزرگ جلوه دهید.» دادستان تهران در خصوص اقدامات دادستانی در رسیدگی به این پرونده اظهار داشت: مقرر شد سرپرست دادسرای جنایی مدیر اسنپ را احضار کند چرا که آژانسها مجوز دارند و تحت نظارت اتحادیه مربوطه هستند، اما در خصوص اسنپ چنین نظارتی وجود ندارد. جعفری دولتآبادی با اشاره به یک نمونه آگهی تبلیغاتی که در صفحه ۱۵ روزنامه شرق در تاریخ چهارشنبه دوازدهم مهر ماه سال جاری چاپ شده و در مصاحبه با فردی به عنوان مدیر ارشد بازاریابی اسنپ، مطالب غیرواقعی ادعا شده، اظهار داشت: نامبرده در مطلبی تحت عنوان «ناکجا میری» اظهار داشته است: «اسنپ رانندگان را غافلگیر نمیکند. هلیکوپتری که فرد را به دل طبیعت میبرد، او را به یک وعده غذای گرم مهمان میکند و با اجرای زنده موسیقی از سوی یک گروه معروف داخلی در خودرو، تنها اتفاقاتی نیستند که در کمپین «ناکجا میری» رقم خورده است و برنامههای غافلگیر کننده این کمپین در آینده رو به فزونی خواهد بود و مخاطبان اسنپ هیجان بیشتری را تجربه خواهند کرد…» دادستان تهران از دستگاههای ذیربط خواست مجوز مربوط به فعالیت اسنپ در حوزه حملونقل را بررسی و در مورد مستندات و مدارک فعالیت آن توضیح دهند. وی افزود: اسنپ میتواند یک ابتکار در دنیای حمل و نقل باشد و حسب اعلام مدیر اسنپ، این تشکیلات دارای ۱۵۰ هزار راننده صرفاً در بخش حمل و نقل شهری است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : saten.ir
اگر در تهران زندگی می کنید حتما تابحال نام اسنپ را شنیده یا برای یکبار هم که شده از سرویس آن استفاده کرده اید. اسنپ حدود دو سال و نیم است که سفرهای روزانه شهروندان پایتخت نشین را دستخوش تحول کرده و حتی می توان گفت که فرهنگ تازه ای را در این زمینه تعریف کرده است.
اما اگر با این سرویس آشنایی ندارید باید بگوییم که ساز و کار آن تا حدود زیادی شبیه به اوبر است؛ یعنی راننده و مسافر از طریق پلتفرمی که اسنپ برایشان فراهم کرده با یکدیگر تعامل دارند. یک طرف تقاضای سرویس برای رفتن از نقطه ای به نقطه دیگر را می کند و طرف دیگر، برحسب موقعیت مکانی اش به این تقاضا پاسخ می دهد.
البته اسنپ ضمن آنکه طرفداران خاص خود را پیدا کرده، مخالفان خودش را هم دارد و برای مثال همین چند وقت پیش بود که جمعی از رانندگان تاکسی در اعتراض به کسادی بازار کارشان به خاطر فعالیت های این سرویس اینترنتی مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و خواستار جلوگیری از ادامه فعالیت های اسنپ در کشور شدند.
مصاحبه ای با شهرام شاهکار مدیرعامل این شرکت داشته ایم تا از او در مورد مشکلات این کسب و کار و همچنین برنامه های آتی برای گسترش فعالیت های اسنپ بپرسیم. با ما همراه باشید.
چه تحلیلی روی بازار ایران صورت گرفت که در نهایت به این نتیجه رسیدید که کسب و کاری مانند اسنپ در کشور موفق خواهد شد؟
همانطور که می دانید هر کسب و کار نوپایی یا باید مشکلی را حل کند و یا نیاز گروهی از مخاطبان را برطرف نماید و این راه حل باید آنقدر ارزشمند باشد که افراد حاضر باشند در قبال دریافتش، هزینه ای را پرداخت نمایند. الگوی کسب و کار اسنپ نیز بر همین اساس ایجاد شد.
در واقع پیش از راه اندازی اسنپ راهکاری مقرون به صرفه، با کیفیت و در دسترس برای حمل و نقل شهری وجود نداشت. تیم ما به درستی تشخیص داد که سیستم حمل و نقل عمومی تنها یک یا دو مورد از این فاکتورها را دارد و خودروی شخصی نیز با توجه به ترافیک تهران گزینه خوبی به شمار نمی رود.
پس با تشخیص این نیاز تصمیم گرفته شد تا بهره وری و ظرفیت خودروهایی که در جابجایی شهروندان تهرانی ایفای نقش می کردند، افزایش یابد و همزمان هزینه این کار نیز برای مسافران پایین بیاید.
آیا شرایط منحصر به فرد ایران و اکوسیستم خاص آن در زمینه حمل و نقل، برای شما نگران کننده نبود؟
بزرگ ترین چالش این کار درست مانند هر کسب و کار نوپای دیگری ایجاد اعتماد و فرهنگ سازی بود. همین حالا هم کاربرانی را داریم که عیلرغم آشنایی کاملشان با اینترنت و علاقمندی بالا به تکنولوژی، ترجیح می دهند فعالیت هایشان را به صورت آفلاین انجام دهند تا خیالشان آسوده تر باشد. خیلی ها اصلا به سراغ دربستی هم نمی روند و ترجیح شان این است که به آژانس محل زنگ بزنند.
بنابراین از آنجایی که حمل و نقل نوعی خدمت حساس به شمار می رود، لازم است که ابتدا اعتماد سازی صورت بگیرد و بعد ارزش ها را به مشتریانمان بشناسانیم. پس این نگرانی از دو سال و نیم پیش که شروع به فعالیت کردیم در ما وجود داشته و مرتبا بیشتر می شود.
اما حالا سرویس ما از هر جایگزین دیگری مقرون به صرفه تر، باکیفیت تر و راحت تر است. ما حالا از نظر رشد کسب و کار به جایی رسیده ایم که ارزش هایمان یک سر و گردن از سرویس های سنتی بالاتر است و الان در هر سه فاکتوری که اشاره کردم مدعی هستیم.
در بازه زمانی یکساله ای که من به اسنپ ملحق شدم فراز و نشیب های زیادی را طی کرده ایم. حالا ما پنجاه هزار راننده فعال داریم و از ابتدای فعالیت مان تا الان بیش از 20 میلیون سفر درون شهری را انجام داده ایم و میلیون ها سفر را هم در هفته مدیریت می کنیم و حدود دو میلیون مسافر داریم که از ما برای انجام سفرهای درون شهری شان استفاده می کنند و میانگین امتیازمان هم 4.6 از 5 است.
تجربه راکت اینترنت در موفقیت اسنپ تا چه اندازه دخیل بوده؟
مجددا باید تاکید کنم که سرمایه گذار مجموعه ما MTN و ایرانسل است؛ پس اگر در مورد تجربه MTN می پرسید تا حدی می تواند موثر باشد چرا که به هر حال می توانیم در زمینه های خاصی مشاوره هایی بگیریم.
اما ما حالا مجموعه ای ۲۴۰ نفره هستیم که همگی داخلی و ایرانی هستند و از بهترین دانشگاه ها به ما ملحق شده اند. نرم افزار اسنپ توسط تیم خودمان نوشته شده و تمام کارهای اجرایی توسط همین تیم به انجام می رسد.
در مورد نحوه محاسبه قیمت ها برای ما بگویید؟
در محاسبه قیمت سه فاکتور در نظر گرفته می شود: کیلومتر یا مسافت، زمان (یعنی در ساعت های ترافیک ضریبی روی قیمت ها اضافه می شود) و سومی فاکتور دشواری دسترسی به مبدا یا مقصد است. البته الگوریتم قیمت گذاری ما داینامیک است و دائما بهینه سازی می شود و همیشه هم این فاکتورها در آن دخیل نیستند.
این قیمت ها به نظر شما معقول هستند؟
اگر سوال تان این است که چرا قیمت های شما پایین است باید بگویم که علت مدل کسب و کار ماست. در سیستم سنتی و به طور مشخص آژانس ها، لازم است که صاحبان آژانس ملک تجاری، پارکینگ و غیره داشته باشند و راننده می تواند از یک مبدا خاص سرویس خود را به مقصد رسانده و بدون سوار کردن مسافر دیگر به آژانس برگردد و باز در صف قرار بگیرد تا برای مسافر بعدی نوبتش فرا برسد.
این سیستم بازدهی پایینی دارد. از آنطرف در تاکسی های گردشی که شاید نزدیک ترین مدل به ما باشند تاکسی ها دائما در حال چرخ زدن در خیابان برای پیدا کردن مسافر هستند، یعنی مصرف سوخت و استهلاک بالا دارند و وقت شان به هدر می رود. ما اما با مدل کسب و کارمان توانسته ایم نزدیک ترین راننده را به نزدیک ترین مسافر متصل کنیم و راننده برای این فرایند اتصال نیاز به چرخیدن بیهوده ندارد. ما در واقع مناطقی که بالاترین درخواست مسافر دارند را به راننده ها اطلاع می دهیم. بنابراین کافیست در آن مناطق مستقر شوند و خودروی خود را خاموش کنند تا درخواست برایشان صادر شود.
بخشی از هزینه یک سفر است که از جانب شما به راننده پرداخت می شود. برچه اساسی این هزینه از سوی شما پرداخت می شود و تا چه زمانی قرار است که ادامه داشته باشد؟
این سوبسید فقط در ساعت ها یا شرایط ترافیکی خاص پرداخت می شود؛ مثلا در زمان هایی که ترافیک سنگین است (ساعت 6 تا 9 صبح و 16 تا 19) و همچنین در مناطق خاصی که سرویس دهی ما دچار افت کیفیت می شود (به دلیل اینکه عرضه از تقاضا کمتر می شود).
بنابراین، برای ایجاد هماهنگی بین عرضه و تقاضا در این شرایط دو راهکار پیش روی ما قرار دارد: اول اینکه فشار را بر مسافر قرار دهیم، که البته قبلا امتحان شده، و راهکار دیگر اینکه هزینه را خودمان متقبل شویم، که این را هم امتحان کردیم و البته زیاد منطقی به نظر نمی رسد. بنابراین برآیندی از این دو را پیاده کردیم که پویایی خودش را دارد و همچنان تلاش داریم که الگوهای مختلف را پیاده سازی و امتحان کنیم تا به نتیجه درست دست پیدا کنیم.
همانطور که می دانید ما دو گروه مشتری داریم: مسافران و راننده ها و باید رضایت هر دو گروه را جلب نماییم و برای این منظور گاها باید بخشی از هزینه ها را خودمان پرداخت کنیم. ما تا موقعی که این کار از عهده خودمان بر بیاید آن را انجام می دهیم و چاره دیگری نداریم اما امیدوارم که بشود این بالانس را طور دیگری ایجاد کرد زیرا برایمان اهمیت دارد که سطج کیفی خدمات مان را در حد مشخصی نگه داریم و به غیر از این ابزار فعلا راهکار دیگری نداریم.
البته راهکار دیگری که می توانیم برای ایجاد توازن میان عرضه و تقاضا داشته باشیم استفاده از ناوگان تاکسی هاست. نخست اینکه تاکسی ها با محدوده ترافیک روبرو نیستند که این البته بزرگ ترین معضل ماست و دوم اینکه این راننده ها دایما مشغول به کار رانندگی هستند بنابراین به مراتب از افرادی که در سیستم ما کار میکنند (و شاید در ساعات ترافیک علاقه ای به کار کردن نداشته باشند) فعال تر هستند.
حالا که صحبت به تاکسی رانی رسید اجازه دهید در مورد اعتراضات اخیر این گروه از راننده ها علیه اسنپ سوال کنم؟ نظر شما در مورد این انتقادات چیست و فکر میکنید از کجا نشات گرفته اند؟
اول از همه باید توضیح دهم، بسیاری از رانندگانی که در سیستم ما فعالیت می کنند، پیشتر در سیستم های سنتی نظیر آژانس ها بوده اند و کسی آنها را مجبور نکرده که برای اسنپ کار کنند. در واقع دلیل حضور آنها در سیستم ما رضایتمندی بیشترشان از ماست (از امکانات، نحوه فعالیت شان) و مهم ترینشان انعطاف پذیری بالایی است که از نظر مدیریت زمان برایشان فراهم کرده ایم. یعنی دست خودشان است که نیم ساعت کار کنند یا ده ساعت. ما همچنین درصد کمیسیون کمتری از این دوستان می گیریم و توانسته ایم با افزایش بازدهی این گروه، درآمدهایشان را بالا ببریم. یعنی لازم نیست بدون مسافر به مبدا خود باز گردند.
اعتراضی که شما به آن اشاره کردید از سمت رانندگان آژانس نبود.
ولی آنها رانندگان تاکسی بودند.
خیر. آن خبر بعدا اصلاح شد و در اصل از سمت صاحبان آژانس بود نه رانندگان. رانندگان آژانس در سیستم ما هستند و رضایت بسیار بسیار بالایی دارند. در اینجا باید بگویم که به اعتقاد من رقابت در هر بازاری به نفع مصرف کننده است و ما هم همیشه از رقابت استقبال کرده ایم. معتقدم سیستم های سنتی هم در برخی حوزه ها ظرفیت هایی به مراتب بالاتر از ما دارند که اگر به درستی از آنها استفاده کنند به رقبای بسیار خوبی برای ما بدل می شوند.
سازمان تاکسی رانی هم ظاهرا در نظر دارد نوعی پلتفرم آنلاین برای ساماندهی به تاکسی ها راه اندازی کند و به نوعی با کسب و کار شما رقابت نماید. نظرتان در این باره چیست؟
خود ما هم در حال مذاکره با تاکسی رانی هستیم تا ناوگانشان را مجهز به نرم افزار خودمان کنیم. نرم افزار ما حالا دو سال و نیم می شود که در یک مقیاس بزرگ فعالیت می کند. لازم است تاکید کنم هر مرحله مهمی را که پشت سر گذاشتیم با چالش های فنی خاصی روبرو شدیم و حالا تجربه خوبی داریم.
به نظر شما سیستم های سنتی برای آنکه وارد رقابت جدی تری با شما شوند چه تدابیری را باید اتخاذ کنند؟
در ابتدا باید آژانس و تاکسی را از هم جدا کنیم. مدل کاری آژانس ها را برای شما شرح دادم و اشاره کردم که این الگو با سیستم ما همخوانی ندارد. اما تاکسی های گردشی یا همان سرویس 133 به راحتی با سیستم ما همخوانی دارد. به همین خاطر با شمار زیادی از تاکسی ران ها روبرو هستیم که به ما مراجعه می کنند و می خواهند با اسنپ همکاری کنند. پاسخ ما هم به آنها این است که صاحبان تاکسی رانی این اجازه را به ما نمی دهند. پس این علاقمندی و آمادگی برای حضور تاکسی ران ها در سیستم اسنپ هم از سمت ما بالاست و هم از جانب خود رانندگان تاکسی. در حال حاضر ما مشغول مذاکره با شورای شهر و تاکسی رانی هستیم تا این همکاری را شکل دهیم و به یک تعامل برد برد برسیم.
در مورد سیستم های سنتی باید بگویم که بسیاری از مردم ما هنوز هم به این سیستم ها اعتماد دارند و معتقدند که باید یک مغازه یا ملک تجاری وجود داشه باشد تا برای پیگیری امورشان به آنها مراجعه نمایند.
حمل و نقل در شهری مانند تهران به گونه ایست که هیچ راهکاری به تنهایی نمی تواند پاسخگوی نیاز آن باشد. ما هر کدام مخاطبان خاص خود را داریم و نیازهای آنها را پاسخ میدهیم. اما نباید فراموش کنیم که در انتها باید خدمات خوب و با کیفیتی را ارائه کنیم.
به نظر من سیستم های سنتی باید از ظرفیت های آفلاین خودشان استفاده کنند و در نظر داشته باشند به این خاطر بخشی از بازار خود را به سیستم های نوین واگذار کرده اند که سیستم های نوین سرویسی با کیفیت، مقرون به صرفه و در دسترس را در اختیار مردم قرار داده. خب آژانس ها و تاکسی ها فاکتور در دسترس بودن را دارند و بهتر است که روی افزایش کیفیت و مقرون به صرفگی سرویس شان کار کنند.
کیفیت را با نظارت روی عملکرد راننده ها و همچنین آموزش دائم آنها می توانند ایجاد کنند. علت یابی کنند که چرا راننده های اسنپ فرضا خیلی خوش اخلاق هستند. سرویس های سنتی هم می توانند از این کسب و کارها یاد بگیرند و در مورد فاکتور مقرون به صرفگی هم باید بگویم قطعا می توانند قیمت هایشان را کمی پایین تر بیاورند چراکه هنوز هم هستند افرادی که ترجیح می دهند با پرداخت اندکی مبلغ بیشتر از آژانس محله شان استفاده کنند.
کمی در مورد فرهنگ سازی، کلاس های آموزشی برای راننده ها و تناوب برگزاری شان برای ما توضیح دهید.
حتما. ابتدا بهتر است فرایند گزینش و استخدام راننده ها را توضیح دهم.
گام اول این است که تمامی راننده ها باید به صورت حضوری با مدارک هویتی شان شامل گواهی نامه، کارت ملی، بیمه نامه، معاینه فنی برای خودروهای بالای پنج سال و گواهی عدم سوء پیشینه به دفاتر ما مراجعه نمایند.
بعد از مراجعه خودروی آنها توسط کارشناس کنترل کیفی ما بازرسی می شود چرا که به نکات ریزی در بخش داخلی و بیرونی خودرو توجه می شود و بعد از تایید سالم بودن وسایل گرمایشی و سرمایشی (راننده های ما موظفند در فصول گرم سال کولر ماشین را روشن کنند)، راننده وارد فرایند گزینشی و آموزشی ما می شود.
در واقع حالا نوبت به خود شخص می رسد که مورد بررسی قرار بگیرد. ما یک چک لیست دقیق داریم و طی یک فرایند 45 دقیقه ای تا یک ساعته فاکتورهایی مانند رفتار، ظاهر راننده و آموزش پذیری اش سنجیده می شوند و نکات آموزشی، باید ها و نبایدها، آئین نامه انضباطی، نحوه رفتار با مسافر و کار با نرم افزار اسنپ به آنها آموزش داده می شود و اقلام اسنپی شامل دفترچه راهنما، خوشبو کننده و استیکر شیشه نیز در اختیارشان قرار می گیرد.
به این ترتیب راننده فعال می شود. ما همچنین یک مرکز پشتیبانی 24 ساعته داریم که راننده ها و مسافران می توانند سوالات خود در رابطه با اسنپ را از این مرکز بپرسند. در یک ماه نخست ورود راننده ها به ناوگان تیم پشتیبانی با آنها تماس می گیرد و فرد را راهنمایی می کند که چطور عملکرد بهتری داشته باشد یا در بهترین حالت از او تقدیر می شود. ما یک کانال ویژه تلگرامی هم برای راننده ها داریم که محتواهای آموزشی مان را به صورت تصویری، ویدیویی و متنی در آن به اشتراک می گذاریم.
از طرفی یک فرایند کنترل کیفی به شیوه امتیاز دهی هم داریم که بعد از هر سفر مسافر امتیازی به راننده می دهد. رانندگانی که مجموع امتیازشان بین 4 تا 5 است اما در سفری امتیاز یک، دو یا سه را دریافت کرده اند به صورت موقت غیرفعال می شوند تا مراجعه حضوری به دفاتر داشته باشند؛ آن ها مجددا در بخش هایی که ضعف داشته اند آموزش می بینند و اگر موضوع جدی باشد کلا غیر فعال می شوند.
به بیان دیگر ما کانال های مختلفی داریم که در بازه های زمانی گوناگون به راننده استانداردهایمان را یادآوری می کند و نکته دیگر آنکه درآمد راننده ارتباط مستقیم دارد با امتیاز وی، چراکه رانندگانی که امتیاز بالاتری داشته باشند، در ارسال درخواست ها در اولویت قرار می گیرند.
چرا رانندگان خانم در ناوگان اسنپ فعالیت ندارند؟
ما در حال راه اندازی سرویس ویژه بانوان هستیم که با استفاده از آن خانم ها می توانند راننده خانم درخواست نمایند و به محض راه اندازی مطمئنا با استقبال روبرو می شود. اما الان ما راننده خانم نداریم.
چند درصد از راننده های اسنپ، به صورت تمام وقت فقط درون سیستم شما کار می کنند؟
اوایل که من به اسنپ ملحق شدم (که البته مقیاس کسب و کار ما با الان قابل مقایسه نبود) حدودا سی درصد از راننده های اسنپ به صورت فول تایم با ما همکاری می کردند.
به نظر شما بهتر نبود اگر این راننده ها در اسنپ فعالیت نمی کردند و به جای آن مهارتی را می آموختند و از آن طریق کسب درآمد می کردند؟
هدف ما ارائه سرویسی با کیفیت، مقرون به صرفه و آسان است تا در نهایت نوعی راهکار حمل و نقل هوشمند را در اختیار کاربران قرار دهیم. این مسئولیت ماست. در واقع مسئولیت اجتماعی ما این است که انگیزه استفاده افراد از خودروی شخصی را کاهش دهیم. در حال حاضر ما هیچ محدودیتی برای همکاری با اسنپ نداریم و افراد هم می توانند به عنوان شغل اول یا دوم به آن نگاه کنند. در هر حال شرایطی را برای افراد فراهم کرده ایم که با حفظ شان اجتماعی شان مشغول به کار شوند و درآمدزایی کنند.
شاید بهتر بود سوالم را اینطور مطرح می کردم که فرض کنید شخصی وارد ناوگان اسنپ می شود و به شغل رانندگی مشغول می گردد، قدم بعدی برای پیشرفت او چیست؟
این به خود فرد بستگی دارد، به نظرم منطقی نیست که از ما به خاطر ایجاد این شرایط کاری راحت و جذاب خرده بگیرید و بگویید که این افراد به واسطه کار رانندگی شان در اسنپ ممکن است اهداف و آرمان هایشان را دنبال نکنند. اکثریت افراد جامعه اگر هدفی داشته باشند، برای رسیدن به آن تلاش می کنند.
ممکن است فردی در دانشگاه تحصیل کند برای آنکه در رشته تخصصی مورد علاقه اش کار کند، اما در بازه ای به این خاطر که کار دلخواهش را پیدا نکرده با ما کار کند. در واقع این کار برای برخی اشخاص می تواند سودمند واقع شده و آنها را در دستیابی به اهدافشان یاری دهد. فرض کنید کارمندی به عنوان شغل دوم با اسنپ همکاری دارد یا دانشجویی بتواند با استفاده از اسنپ هزینه تحصیلش را بپردازد. اتفاقا ما در اینجا آنها را در رسیدن به اهدافشان یاری داده ایم. اما اگر فردی صرفا به خاطر آسان بودن کار با اسنپ از اهدافش بگذرد مسئولش ما نیستیم.
در مورد نواحی که عرضه سرویس اسنپ پایین است به ما بگویید. چرا بخشی از هزینه طرح ترافیک را به راننده ها پرداخت نمی کنید تا این ضعف ها برطرف شوند؟
ما خیلی وقت است که نیمی از هزینه طرح ترافیک را به راننده هایی که در محدوده فعال بوده اند پرداخت می کنیم اما این ابدا پاسخگوی حجم بالای تقاضایی که در این مناطق داریم نیست.
با شهرداری صحبتی نداشته اید در این باره؟
این همان تعاملی است که به آن اشاره کردم. ایده آل ترین حالت اضافه شدن ناوگان تاکسی رانی به اسنپ است تا این مشکل را حل کنیم.
درمورد قبول نشدن درخواست ها بهتر است یادمان نرود که این مشکل یک راهکار بیشتر ندارد و آن استفاده از اهرم قیمت است؛ همان کاری که اوبر با Surge Pricing یا افزایش قیمت انجام داده است و به موجب آن در بازه های زمانی خاصی قیمت ها را حتی تا هفت برابر بالا می برد و از این طریق موازنه و تعادل لازم را میان عرضه و تقاضا ایجاد می کند.
اما همزمان مشکل دیگری هم رخ می دهد. یعنی پذیرش عمومی و برند یک شرکت نیز در نتیجه این تصمیم تحت تاثیر قرار می گیرد. بنابراین راهکار بسیار ساده است اما اجرایی کردن آن ملاحظاتی دارد که باید در نظر گرفته شود.
ما راهکاری داینامیک را در نظر گرفته ایم و مثلا در برخی مناطق اندکی قیمت را بالا برده ایم و از اهرم های مختلف مان استفاده کرده ایم. اما نباید از یاد ببریم در شهری مثل تهران که در شرایط خاص مثل بارندگی سیستم حمل و نقل آن با مشکل روبرو می شود، نمی توان انتظار داشت که این سیستم افت کیفیت پیدا نکند. اما طبیعتا ما هم می توانیم با تحلیل داده ها، بهینه سازی آنها و تشویق راننده ها این مساله را مرتبا بهتر و بهتر نماییم. این کاری است که انجام میدهیم، تا حدودی درآن موفق بوده ایم و امیدواریم که موفق تر هم بشویم.
و در پایان از برنامه خود برای ورود به شهرهای جدید بگویید. این کار نیاز به چه زیرساخت هایی دارد؟ چرا کمی کند حرکت می کنید؟
ورود به شهرهای جدید ابعاد مختلفی دارد و اولین مساله ابعاد عملیاتی آن است. باید مشخص کنیم که عرضه خدمات حمل و نقل مسافر در یک شهر توسط چه کسانی انجام می شود و چه تعداد تاکسی، آژانس و مسافربر شخصی در آن فعال هستند؟ قرار هست با کدامیک از آنها تعامل داشته باشیم و این تعامل به چه صورتی انجام خواهد شد؟ همچنین شرایط ترافیکی و محدودیت هایی که وجود دارند را هم بررسی خواهیم کرد. مساله دیگر بعد فنی است. ما به هر شهر جدیدی که بخواهیم وارد شویم باید تغییراتی را در نقشه مان ایجاد کنیم. تغییراتی در نیروهای مستقر در شرکت باید بدهیم. همچنین ممکن است کانال های آفلاین و آنلاینی که می خواهیم از طریق آنها به مخاطبانمان دسترسی داشته باشیم متفاوت از تهران باشند.
همواره قبل از اتخاذ یک تصمیم کلیه جوانب آن را در نظر می گیریم و اساسا شاید به همین خاطر است که اندکی کند حرکت میکنیم. در واقع می خواهیم مطمئن شویم ساکنان کرج و دیگر شهرها همان تجربه تهرانی ها از اسنپ را خواهند داشت. در مورد شهر های بعدی هم باید بگویم که قرار است سورپرایز باشند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : digiato.com
...ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از : کسب و کار موفق
سایت پی سی دانلود یکی از بزرگترین سایتهای فارسی زبان برای کابران ایرانی میباشد که توانسته است. سایت p30download دارای رتبه الکسا ۳۲ در ایران و رتبه ۱۵۷۷۷ در جهان میباشد.
طبق معمول از شما میخواهم که خودتان را برای کاربران معرفی کنید
سلام عرض میکنم خدمت کاربران فارسی زبان من محمدرضا سیاپوری، مدیر سایت پیسیدانلود، ۲۷ ساله و متولد اصفهان هستم.
از کجا با وب آشنا شدید؟
از سال ۸۲ که بالاخره موفق شدم برای کامپیوترم یک مودم بخرم . با دنیای رایانه از سال ۸۰ آشنا شدم. آن زمان پدرم برای تشویق من یک رایانه شخصی خریدند. در ابتدا چون کسی نبود که مرا راهنمایی کند چه نوع رایانهای بخرم در نتیجه کسی هم به من نگفت که باید برای متصل شدن به اینترنت حتما مودم هم بخرم و تقریبا دو سال طول کشید تا من یک مودم تهیه کنم و وارد دنیا اینترنت شوم!
خُب، یعنی دقیقا سال ۸۲
بله، قبل از آشنایی با رایانه طبق علاقه شخصی، به جمع آوری مجموعههای مختلف مثل مجموعه تمبر، سکه و کبریت مشغول بودم.
هنوز هم این مجموعهها را نگهداری میکنید؟
بله، وقتی که وارد دنیای رایانه شدم سعی کردم به جمع آوری نرم افزار و بازیهای رایانهای بپردازم. اگرچه نسبت به بقیه هم سن و سالهای خودم خیلی دیر با کامپیوتر آشنا شدم ولی توانستم در یک بازه زمانی کوتاه خودم را به آنها برسانم.
پیسیدانلود را از کجا و با چه سرمایهای شروع کردید؟
همانطور که گفتم چون که به جمع آوری نرم افزار علاقه پیدا کرده بودم ابتدا دوست داشتم پایگاهی داشته باشم تا بتوانم نرم افزارهایی که جمع آوری کردم و به آنها علاقه خاصی دارم، با بقیه به اشتراک بگذارم و در حقیقت این کار برای من جنبه سرگرمی داشت. ابتدا کارم از سرویس پرشین بلاگ شروع کردم و در آنجا یک بلاگ ساختم.
به اسم؟
اسم وبلاگ الان دقیقا خاطرم نیست. مدتی به این کار مشغول بودم. آن زمان هیچ آشنایی با طراحی سایت و کد نویسی و برنامه نویسی تحت وب نداشتم خیلی برایم سخت بود. با راهنمایی آقای پدرام پورحسین که طراح قالبی بودند که من در پرشین بلاگ از آن استفاده میکردم، مقداری با طراحی قالب آشنا شدم، باز هم با راهنمایی ایشان با سیستم مووبل تایپ آشنا شدم که توانستم آنرا روی هاست شخصیام نصب کنم. در ابتدای کار، کاربران مووبل تایپ برای پرسیدن سوالات خود، در فروم پرشین تولز وارد میشدند، بعد فروم مووبل تایپ راه اندازی شد، بحث تخصصیتر شد و من هم یکی از کاربران فعال آن شدم.
از چه سالی؟
سال ۸۲ بود.
پی سی دانلود دقیقا از چه سالی راه اندازی شد؟
سال ۸۴
در حقیقت تنها این کار را شروع کردید؟
بله
تا کی؟
تقریبا یک ماه اول به صورت انفرادی کار کردم
یعنی بعد از یک ماه احساس کردید به یک کمک نیاز دارید؟
بله. چون احساس کردم نمیتوانم در همه زمینهها وارد شوم به همین دلیل در گام نخست با همکاری یکی از بهترین دوستانم بخش موبایل را راه اندازی کردیم. البته من در این زمینه تخصص نداشتم و در آن زمان کاربران علاقه زیادی به نرم افزارها و بازیهای موبایل داشتند. ما این نیاز را در میان کاربران به عینه دیدیم بنابراین بخش موبایل را اضافه کردیم.
پس در واقع یک ماه بعد از راه اندازی سایت، بخش موبایل و کار گروهی را شروع کردید؟
بله
در این مدت رشد میزان کاربران تا چه حدی بود؟
در سه ماه اول، پیشبینیای که برای فضای هاست و ترافیک ماهیانه کرده بودیم تقریبا به اتمام رسید. یعنی ناچار شدیم فضای هاست و ترافیک ماهیانه را اراتقا بدهیم تا بتوانیم جوابگوی کاربران باشیم.
این خیلی خوب است. دامین را چگونه انتخاب کردید؟ از روی پی سی ورلد؟ یا…؟
در جامعه ایرانی و در وب ایران که از جامعه ایرانی نشأت گرفته، هر از چندگاه یک سری اسم مد میشود یا به عبارتی وارد بورس میشود و در آن برهه از زمان که قصد راه انداری پی سی دانلود را داشتم، p30 مد شده بود و سایت پی سی ورلد هم اولین سایتی بود که از این واژه استفاده کرد. ما انتظار نداشتیم پی سی دانلود به این سطح برسد، چون این کار صرفا جنبه سرگرمی و تفریحی بود تا بتوانیم نرم افزارها و مطالب مورد علاقه خودمان را به بقیه کاربران هم معرفی کنیم و آنها را در تجارب مفید خودمان سهیم کنیم.
با توجه به سوالات کاربران، در حال حاضر مدیریت پی سی دانلود به عهده کیست؟
قبل از آن باید توضیح بدهم که دو سال پیش طی مصاحبههای متعدد، خبرهایی اعلام کردید و بر سر مشکلاتی که برای شما پیش آمده بود، تعدای از وبلاگنویسان دچار مشکل شدند ولی بعد از مدتی دیگر هیچ خبری از شما نشد و به نظر من این حق کاربران پی سی دانلود بود که نتیجه کار را به آنها اطلاع میدادید. در ارتباط با سایت اختلافاتی میان ما و هاست ایران به وجود آمده بود که این مشکلات در نهایت با واسطه شدن یکی از فعالان آیتی برطرف شد و ما به روال سابق برگشتیم.
در حال حاضر روزانه چه مدت زمان صرف سایت میکنید؟ و چند نفر به طور ثابت روی سایت فعالیت میکنند؟ اصلا کارمند ثابت دارید؟
بله ما ۸ نفر کارمند ثابت داریم و ۴ نفر هم به صورت پاره وقت روی سایت فعالیت میکنند.
یعنی در کل ۱۲ نفر؟
بله
فرض کنیم ایران توافقنامه کپی رایت را قبول کرد. رویکرد شما چه تغییری خواهد کرد؟
اینجاست که بخش معرفی نرم افزارهای رایگان فعالتر میشود و ما سعی میکنیم، یعنی مجبور میشویم فعالیت آن بخش را افزایش دهیم به علاوه با توجه به بازدید سایت و سابقهای که در زمینه معرفی نرم افزار داشتیم میتوانیم فروش و لایسنس بعضی از نرم افزارها را به عهده بگیریم و مثل سایتهای دانلود خارجی که نسخههای آزمایشی نرم افزارها را روی سایت خود قرار میدهند و کاربران به سمت بازدید از سایت و استفاده از آن نرم افزارها جلب میکنند، ما هم این کار را انجام دهیم.
یعنی باید حتما برای انجام این کار اجبار وجود داشته باشد؟
خیلی از شرکتهای خارجی تولید نرم افزار در ایران نمایندگی ندارند تا بتوانند این کار را در کشور انجام دهند. هستند شرکتهایی که لایسنس نرم افزارهای خارجی را به صورت قانونی به فروش میرسانند ولی هر یک از این شرکتها صرفا عامل پخش هستند و نمیتوانند به ما سرویسی ارائه کنند که بتوان آن را در اختیار کاربران قرار داد.
مدتی پیش قالب سایت را تغییر دادید. این کار پس از چند سال انجام شد؟
بعد از شش سال
بعد از ۶ سال بالاخره قالب سایت را تغیر دادید و از آن قالب سه ستونه دل کندید و حالا به سراغ یک قالب جدیدتر یا مدرنتر آمدید. فکر میکنید قالب جدید مناسب محتوایی که در حال حاضر تولید میکنید هست؟
قرار بود تغییر قالب سایت ما در چند فاز صورت بگیرد که در حال حاضر در فاز اول آن هستیم. فعلا در حال بررسی و سنجش بازخورد کاربران نسبت به تغییرات انجام شده هستیم که در نهایت طی این فازها بتوانیم قالب سایت را طوری تنظیم کنیم که کاربران به سهولت بتوانند از آن استفاده کنند و محتوا و مطلب مورد نیاز خودشان را به آسانی پیدا کنند. بازخورد کاربران میتواند این ساختار را تغییر دهد.
آیا در محیط وب ایران میتوان مدیریت یک سایت را به عنوان شغل اصلی انتخاب کرد؟
بله، اما نه به عنوان یک شغل پایدار و ثابت
یعنی معتقدید که اطمینان شغلی در آن وجود ندارد؟
نه
از نظر درآمد میتوان روی آن حساب کرد؟ الآن پی سی دانلود کار و شغل اصلی شما است؟
بله ولی در کنار آن سعی میکنم کارهای جانبی دیگری نیز انجام دهم.
درآمدتان خوب است؟ خیلی از کاربران این سوال را پرسیدهاند که درآمد شما چقدر است؟
نه درآمد خوبی ندارد
به همین دلیل است که آن را به عنوان کار اصلی خود انتخاب کردهاید؟!
ممکن است خود یک شغل درآمد خوبی نداشته باشد اما فعالیتهای جانبی که در کنار آن میتوان انجام دادن درآمد زا هستند.
خیلی از سایتهای دانلود ایرانی اصطلاحا سایتهای زردی هستند، این موضوع را قبول دارید؟
بله و ما به دنبال این بوده و هستیم که جزو این گونه سایتها قرار نگیریم.
برای رسیدن به این هدف چه کاری انجام دادید؟
این باز هم به سلیقه شخصی خودم بر میگردد که دوست نداشتم سایتی که جزو سرگرمی من بوده و به آن دلبستگی دارم به سمت نازیبایی کشیده شود حتی اگر از این راه درآمدی هم عایدم نگردد.
تعریف شما از کپی رایت چیست؟
رعایت حقوق کسی که کالایی را که ایده اصلی متعلق به خود اوست را تولید و عرضه میکند.
پس چرا به این حق احترام نمیگذارید؟
خیلی از کاربران با این موضوع موافقند که باید حق کپی رایت در زمینه نرم افزارهای خارجی رعایت شود و خیلیها بر این باورند که رعایت این مسئله لزومی ندارد. این بحث بارها و بارها صورت گرفته و یک بحث طولانی است و موافقین و مخالفین خود را دارد.
نظر شما چیست؟ چرا شما به آن احترام نمیگذارید؟
در حال حاضر در کشور ما شرایط به گونهای است که امکان رعایت کپیرایت نرم افزارهای خارجی مهیا نیست.
آیا طی این شش سال فعالیت، شرکتی پیدا شده که به دلیل استفاده غیرقانونی از نرم افزار آنها به شما ایمیل بزند و یا از شما شکایت کند و یا از شما بخواهد که آن نرم افزار را از روی سایت خود بردارید؟
این اتفاق در مورد تعدادی از شرکتهای داخلی افتاد. در اوایل فعالیت سایت برخی از مطالب توسط کاربران ارسال میشد و آنها را روی سایت قرار میدادیم که در بین آنها، بعضا نرم افزارهای کرک شده ایرانی هم قرار داشت که بعدا با اطلاع رسانی که از جانب شرکت سازنده انجام میشد ما آن مطلب را از روی سایت حذف میکردیم. در مورد نرم افزارهای خارجی هم این مورد صادق بوده که شرکت سازنده طی ایمیلی اطلاع داده که این نرم افزار متعلق به شرکت ما است و تقاضا داریم آن را از روی سایت خود بردارید که در بعضی از موارد ما ترتیب اثر دادیم.
بعضی از موارد؟ و در موارد دیگر؟ مثلا من ایمیل میزنم که من از فلان شرکت تماس میگیرم، برای مثال نرم افزار Nero را از روی سایت بردارید. جواب شما چیست، دقیقا چه پاسخی میدهید؟
ما اول بررسی میکنیم که آن نرمافزار تا چه حد برای ما و برای کاربران سایت مهم است. ممکن است یک نرم افزار هیچ طرفداری نداشته باشد. مطمئنا این نرم افزار را از روی سایت بر خواهیم داشت ولی اگر یک نرم افزار کاربر پسند و مهم باشد و کاربر ایرانی به آن احتیاج داشته باشد، در این مورد شرمنده شرکت خارجی میشویم!
یک آرزو برای وب فارسی بکنید
آرزو میکنم بتوانیم در وب فارسی یک محصول و یا یک سایت داشته باشیم که فارسی زبانها را با آن بشناسند. ما تا به حال مصرف کننده سرویسها و سایتهای خارجی بودیم. خیلی دوست دارم بتوانیم سایتی داشته باشیم که بتوانیم آن را به بقیه کاربران جهانی عرضه کنیم و این سایت را به عنوان یک سایت ایرانی بشناسند؛ به عنوان یک سرویس.
ایدهای برای این کار دارید؟ تا به حال به این فکر کردهاید که ایدهای که در ذهن دارم را اجرا کنم؟
ایدههای زیادی در ذهنم بوده ولی ترس از این وجود دارد که چون ما در یک کشوری زندگی میکنیم که برای اجرای ایدهها محدودیت داریم، زمانی که آن ایده اجرا شود، توسط سایر هموطنان به سرقت برده شود و یا سرویس خارجی مشابه آن راه اندازی شود و چون ما آنقدر قدرت نداریم که به راحتی قادر باشیم یک سرویس فارسی را به عرصه برسانیم و آن را در جهان مطرح کنیم، خیلی زود توسط یک رقیب خارجی کشته شود.
* این مصاحبه در شهریور ماه سال ۱۳۹۰ انجام شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سوال : من حدود پنج سال در شغل فعلی خودم بوده ام و نه تنها آن را دوست ندارم بلکه اداره ما چند ماه پیش مدیر جدیدی استخدام کرد که کار کردن با او شدیدا کلافه ام کرده است. او در کارش صداقت ندارد و ما را تشویق به استفاده از شیوه هایی می کند که باعث ارایه خدمات نامناسب به مشتری ها می شود.
راستش را بگویم همواره خواسته ام کسب و کار خودم را داشته باشم و فکر هم میکنم ایده خوبی برای تاسیس یک شرکت دارم. موضوع این است که من نوشته ای از شما خواندم که ریسک بالای شکست در کسب و کارهای جدید را یادآور شدید- چیزهایی که هیچوقت درباره آن نمی شنویم- و اکنون با خود کلنجار میروم که آیا زمان آن رسیده است که دل به دریا زده و شروع کنم. حال سوالم این است که شما چگونه به این نتیجه میرسید که برای آغاز یک کسب و کار آمادگی دارید یا خیر؟
دوست عزیز: سوال خوبیست خصوصا زمانیکه ما هر روز میلیونرهای خودساخته ای را می بینیم. در حال حاضر به نظر میرسد انگیزه اصلی شما برای شروع تجارت خود، فرار از دست رییس بداخلاقتان است و این زنگ خطری برای شماست. تاشنیوال می گوید : «هرگز نخواهید که برای گریز از یک وضعیت بغرنج، کسب و کاری را آغاز کنید. شما نیاز به ایده ای دارید که واقعا به آن مشتاق باشید در غیر این صورت شما هرگز در خلال دو سال ابتدای شروع کار -که فوق العاده دشوار است- موفق نمی شوید».
تاشنیوال هم مثل شما بود. حدود شش سال پیش در ۲۶ سالگی او از شغلش به عنوان یک مهندس در شرکت دِل خرسند نبود. در همان زمان او و یکی از دوستانش - مهندسِ یاهو، سامیت مهرا - در خلال زمان فراغت شان در حال ساختن برنامه هایی برای فیس بوک بودند. وقتی گوشی های هوشمند ظهور کردند هر دویشان از شغل خویش استعفا دادند و " وای مدیا لبز" را تاسیس کردند که اکنون در حال توسعه برنامه های موبایل برای پی پال، سیمنتک، بانک آمریکا و بسیاری دیگر می باشد. شرکت شان از دو نفر موسس به ۱۴۱ کارمند توسعه یافت و تاشنیوال در نظر دارد حدود ۸۰ نفر دیگر را تا انتهای سال به استخدام درآورد.
او میگوید: « ما واقعا نسبت به این تکنولوژی جدید مشتاق بودیم و نقطه عطفی را مشاهده کردیم که رشد و ترقی در آن فقط نیاز به یک حرکت سریع داشت. » اینکه بخواهید از یک شغل نامناسب یا هر رییسی بگریزید انگیزه محسوب نمی شود. برای شما هم همینطور است ، در ابتدا شما بایستی با انگیزه واقعی شروع کنید و سپس به عقب برگردید و راهی برای رسیدن به آن بیابید. ممکن است یک شغل جدید به جای یک کسب و کار جدید نیازتان را ارضا کند . با همه این حرفها از شغل فعلی تان به خاطر یک ایده بزرگ دست نکشید چون فقط ایده خالی کافی نیست.
بنابراین چه چیزهایی لازم و کافی است؟ به این چهار سوال پاسخ دهید تا دریابید
بسیاری از کارآفرینان کسب و کار شان را بدون تحقیقات کافی شروع میکنند سوالات دشواری میپرسند که مطمین شوند کالا یا خدمات شان - به قول آقای کاتلیب سرمایه دار معروف : «آن چیزیست که مردم واقعا میخواهند یا بدان نیاز دارند و رقیبها چه کسانی هستند. خصوصا اگر امیدوار به جذب سرمایه گذار هستید باید مشتری و درآمد داشته باشید. کسی روی یک ایده سرمایه گذاری نمی کند».
یک راه برای ایجاد کسب و کار تان بدون اینکه از شغلتان دست بکشید: شرکت تان را در وقت های آزادی که دارید تاسیس کنید تا زمانیکه مطمین شوید میتوانید در بازار دوام بیاورید.
تاشنیوال و مهرا شرکت وای مدیا لبز را با پس انداز و موجودی کارت اعتباریشان تاسیس کردند و سپس طی فعالیت برای جذب مشتری و بهینه سازی نرم افزارشان هیچگونه پولی از درامدشان را برای خودشان برنداشتند. تاشنیوال میگوید :« ما خیلی صرفه جویانه زندگی میکردیم. در حقیقت چیزی نمانده بود از نظر مالی کم بیاوریم.» کسی از این وضعیت خوشش نمی آید. او همچنین میگوید « اگر برای کس دیگری کار می کنید حقوقتان را بدون توجه به وضعیت شرکت دریافت میکنید. ولی با شرکت خودتان این ممکن نیست».
چیزی که تاشنیوال بعد از جدایی از شرکت دِل از دست داد سیستم پشتیبانی عظیم شرکتی بود که همیشه از آن برخوردار بود. « شما به عنوان یک کارمند به منابع شرکت دسترسی دارید. شما میتوانید فرض کنید که مدیرتان شما را در حل مشکلاتتان پشتیبانی می کند.» او ادامه میدهد: «در یک سرمایه گذاری جدید شما خودتان همه کارها را میکنید -- مادامیکه تحت فشار شدیدی جهت کسب نتایج قرار دارید».
اگر خانواده ای دارید آنها در مورد شما چه احساسی دارند؟ «به عنوان یک کارآفرین شما همیشه حتی شبها و آخر هفته ها و تعطیلات درگیر تلفن هستید.» گاتلیب سرمایه دار معروف ادامه میدهد : « من تولدها و رویدادهای بسیاری را از دست داده ام و دوستان و بستگان زیادی را کنار گذاشته ام. خلاصه بگویم که من در ۱۴ سال گذشته به تعطیلات نرفته ام.» او اضافه میکند «برای چه چیزی همیشه در حال دویدن هستیم. زندگی یک کارآفرین به گروه خونی هر کسی نمیخورد. بسیاری از کارآفرینان -- به علاوه آنهایی که زندگی واقعی و یا همسری حساس دارند- میگویند که انگار با شرکت شان ازدواج کرده اند».
اگر پاسخ صادقانه شما به همه سوالات مثبت است پس دنباله کسب و کارتان را بگیرید. اما اگر هرکدام از چهار سوال (یا بیشتر از یکی) شما را به توقف و تفکر وا می دارد دنبال یافتن شغل دیگری - شاید در همین شرکت فعلی ولی با رییس بهتری - بجایش باشید. با آرزوی موفقیت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...زنان بسیاری وجود دارند که دارای مهارتهای بالا در زمینهی مدیریت هستند. مطمئنا هر چقدر بیشتر از توانایی این افراد استفاده شود، به نفع یک کسبوکار خواهد بود.
شاید اگر چندین سال پیش شخصی میگفت که زنان در آینده نقش مهمی را در مدیریت ایفا خواهند کرد، کسی حرفش را جدی نمیگرفت. اما این روزها شرکتهای بزرگی مانند CocaCola، Nestle و Accenture برخی از سمتهای مدیریت کلان خود را به زنان سپردهاند. این مدیران بزرگ هر سال در یک رویداد ۲ روزه دور هم جمع شده و فرصت پیدا میکنند تا جدیدترین و مهمترین تجربیات مدیریتی خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. ما نیز در این مقالهی زومیت به بررسی و تحلیل نکات مدیریتی ۴۴ نفر از مطرحترین مدیرانی میپردازیم که در این رویداد سخنرانی کردهاند.
لیسا لینگ (Lisa Ling)، تهیه کننده و مجری برنامهی This is Life در شبکهی CNN است. لیسا تا به حال داستانهای زیادی را در برنامهی خود تعریف کرده است. او در تمام این داستانها دیدگاه آمریکایی خود را کنار میگذارد تا بتواند تصویر دقیقتری از زندگی کودکان سرباز افغانستان و ... را برای مخاطبان خود ایجاد کند. برنامههای او نمونهی کاملی از قدرت داستان سرایی و همدلی هستند. هرچقدر کسبوکارها فعالیتهای خود را بیشتر به سمت جهانی شدن گسترش میدهند، همدلی و نسبیت گرایی فرهنگی نیز اهمیت بیشتری پیدا میکنند. لیسا در سخنرانیهای خود به دیگران گفت زمانی که واقعیت جدید و ناراحت کنندهای آشکار میشود، همهی افراد برای از بین بردن آن مسئول هستند.
گریس کیللیا (Grace Killelea)، مدیرعامل شرکت GkC و بنیانگذار Half The Sky Leadership در متن سخنرانی خود یک داستان شخصی و تأثیرگذار برای شنوندگان تعریف کرد. او با سخنرانی خود ثابت کرد هرچقدر پیام ما خاصتر و صادقانهتر باشد، مردم نیز واکنش بهتری به آن نشان میدهند. او تکنیکهای خاصی را در مورد چگونگی انعطافپذیری در محیط کار و زندگی شخصی ارائه داد و گفت: «به خانوادهی خود اهمیت دهید و با چیزهایی که شما را آزار میدهند کنار بیایید. همچنین از تغییرات استقبال کرده و دیدگاه خود را تغییر دهید.»
جولی سوییت (Julie Sweet)، مدیرعامل شرکت Accenture روی تنوع داشتن تأکید میکند. او معتقد است که این روزها مدیرعاملان به مکالمات متنوع، عادلانه و ترکیبی اهمیت زیادی میدهند. تنوع، دیگر بهعنوان عامل جانبی یک استراتژی در نظر گرفته نمیشود بلکه پایه و اساس آن را تشکیل میدهد. شرکتها برای تضمین موفقیت خود در قرن ۲۱ باید کارمندانی در سنین مختلف و با جنسیتها و فرهنگهای متفاوت را استخدام کنند تا بتوانند میزان نوآوری خود را بالا ببرند. او در ادامهی صحبتهای خود در مورد اهمیت حضور فعال یک رهبر در شرکت صحبت کرد و تأکید کرد که رهبران باید با افرادی در ارتباط باشند که بر میزان اعتبار آنها بیفزاید.
ویکتوریا مدوک (Victoria Medvec)، بنیانگذار و مدیر اجرایی مرکز زنان در دانشگاه Northwestern است. او نکتههای جالبی را در مورد اصول کلیدی در خصوص مذاکره بیان کرد و گفت: «در مورد ارزشهای خود با اعتمادبهنفس صحبت کنید و بعد از شنیدن اولین مخالفت، کنار نکشید. در یک مذاکره تنها منافع خود را در نظر نگیرید. تمام جوانب را در نظر گرفته و فراموش نکنید که دیگران نیز باید از یک معامله سود ببرند.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...کارمند نمونه بودن مانند این است که کسبوکار شخصی خودتان را داشته باشید، کسبوکاری با کمترین ریسک و مشتریهای محدود. شما بهعنوان کارمند، روی چیزی تمرکز میکنید که مشتریان اصلیتان یعنی کارفرما، مدیر ارشد یا سرپرستتان از شما توقع دارند. در واقع یک کارمند نمونه آموزش میبیند و خودش را وقف وظایفش میکند. از آنجایی که هر شغلی برای رسیدن به موفقیت، رموز مخصوص خودش را دارد و یک کارمند نمونه هم دارای خصوصیاتی است که او را از سایر کارمندان متمایز میکند، در این نوشته میخواهیم دربارهی راهکارهای تبدیل شدن به یک کارمند نمونه با شما صحبت کنیم.
۱. برای تبدیل شدن به یک کارمند نمونه باید رفتاری حرفهای داشته باشید
یادتان باشد جایی که شما کار میکنید، ممکن است یک کسبوکار شخصی، بیمارستان، یک ادارهی دولتی یا حتی یک فروشگاه خرده فروشی کوچک باشد، اما زمین بازی نیست! مگر اینکه کارمند یک مجموعهی ورزشی یا سرپرست یک زمین بازی باشید. پس یادتان باشد کارمندِ هر جایی که هستید، داشتن اخلاق حرفه ای مهمترین رُکن موفقیت شماست.
مطمئن باشید هم اربابرجوع و هم کارکنان، تفاوت بین یک کارمند شوخطبع و فردی که تلاش میکند فریبشان بدهد را بهخوبی میفهمند. منظورم از کارمند شوخ، کسی است که شخصیت مثبتی دارد و البته همیشه هم لبخند بر لب دارد. خودتان هم حتما تابهحال با چنین افرادی برخورد داشتهاید و تفاوت بین این افراد و سایرین را متوجه شدهاید. این افراد انرژی خوبی دارند و حال شما را خوب میکنند. اخلاق حرفهای چیزی است که فرسنگها از فریب فاصله دارد و تضمینکنندهی موفقیت شما در حیطهی کاریتان است.
۲. انتقادپذیر باشید و بیاموزید درنهایت احترام انتقاد کنید
وقتی مورد انتقاد قرار میگیرید، در واقع نقاط ضعف و اولویتهای کاریتان به شما یادآوری میشوند. اگر رئیس یا یکی از همکارانتان بهنحوی آزاردهنده شما را مورد انتقاد قرار میدهند، بهسرعت عکسالعمل نشان ندهید چون همهچیز خرابتر میشود. هوشمندانهترین حرکت در این موقعیت این است که اجازه بدهید هردو نفرتان آرامتر شوید، سپس با هم صحبت کنید.
دوستان عزیزم لازم نیست احساساتتان را مخفی کنید اما در عین حال طوری رفتار کنید که فرد موردنظر متوجه حسن نیت شما برای حل مشکل بشود. به او بگویید میخواهید مسئله حل شود و دوست دارید همانگونه که او از شما توقع دارد، آن کار را پیش ببرید.
۳. شغلتان را خوب یاد بگیرید و وظایفتان را به بهترین نحو انجام بدهید
دوستان عزیزم هر شغلی سختیهای خودش را دارد. پس خواه شغلتان خستهکننده و کمدرآمد است و خواه دشوار و پُردرآمد، بهتر است کارتان را خوب یاد بگیرید. پیشرفت در یک کار معمولا با توانایی و انگیزهی فرد برای انجام آن، وفاداری فرد به محل کارش، ظرفیت و استعداد آن کارمند و میزان تحصیلات او رابطهی مستقیم دارد. وقتی کسی نمیداند چگونه باید در شغلش پیشرفت کند یا نمیتواند کارش را به بهترین نحو انجام بدهد، بهترین کار این است که بهجای بهانهتراشی برای کمکاریهایش، سراغ شغل دیگری برود تا بتواند در آن شغل احساس بهتر و پیشرفت قابل ملاحظهتری داشته باشد.
۴. با همکارانتان روابط بهتری برقرار کنید
هر فردی در حیطهی فعالیت خود دارای مهارت ویژهای است و همهی ما میتوانیم هنگام نیاز، از مهارتهای یکدیگر بهره ببریم. پس سعی کنید رفتارتان با همهی همکارانتان متواضعانه، همراه با محبت و احترام باشد. این رویه بیش از آنچه فکرش را میکنید، قدرتمند است و میتواند خوشنامی شما را بیشازپیش افزایش بدهد. از طرفی سعی کنید از کارمندانی که رفتار مناسبی ندارند و به دیگران بیاحترامی میکنند، فاصله بگیرید.
۵. برای آموختن مهارتهای جدید، هیچ فرصتی را از دست ندهید
اگر سازمان یا شرکت شما برای ارتقای شغلی یا تحصیلی کارمندان، دورههای آموزشی ترتیب میدهد یا هزینهی دورههای آموزشی کارمندانش را پرداخت میکند، حتما از این امکانات استفاده کنید. کسب مهارتهای جدید و یادگیری بیشتر، شما را فردی بااستعداد معرفی میکند و نشان میدهد که همیشه علاقهمند به یادگیری هستید، بنابراین نسبت به دیگران از یک زندگی باکیفیتتر برخوردارید. این موضوع جایی اهمیت پیدا میکند که بهعنوان مثال اگر سازمان شما بنا به دلایلی مجبور به تعدیل نیرو شود، شما را که چندین تخصص دارید و فرد سختکوشی هستید، هرگز از دست نخواهد داد. حتی اگر اتفاقی بیفتد و کارتان را از دست بدهید، میتوانید از دیگر مهارتهایتان بهره ببرید و در کمترین زمان شغل دیگری پیدا کنید.
۶. کارتان را خوب انجام بدهید
یکی از راههای تبدیل شدن به یک کارمند نمونه این است که خوب کار کنید، بهموقع سرکار حاضر شوید و بگذارید مدیرانتان ببینند که در کارتان وارد هستید. در یک کلام خوشسابقه باشید و اجازه ندهید به کمکاری و وقتنشناسی شُهره شوید یا بهعنوان یک فرد آماتور زبانزد دیگران شوید. همانطور که خودتان هم میدانید، غیبهای مکرر، پشت گوش انداختن کارها یا به تعویق انداختنشان، دریافت تذکرهای مکرر بهخاطر رفتارهای غیرحرفهای یا دور از شأن محیط کاری، عدم رعایت مقررات محیط کار و برخورد نامناسب با اربابرجوع، از مهمترین مواردی هستند که منجر به اخراج شدن افراد میشود. یادتان باشد بهانه دست کسی ندهید تا لازم نباشد برای حفظ شغلتان، به کسی توضیح بدهید.
۷. وقت شناس باشید
هر روز حداقل ۱۵ دقیقه زودتر از شروع ساعت کاری در محل کارتان حاضر شوید. به این ترتیب حتی اگر در مسیر رسیدن به محل کارتان اتفاق پیشبینی نشدهای هم بیفتد، باز هم سر وقت میرسید. ممکن است مجبور شوید اتومبیلتان را جایی دورتر از محل کارتان پارک کنید و تا اداره پیاده بروید پس باید چنین مواردی را پیشبینی کنید تا سر وقت برسید. حتی اگر یکی از مشتریهای شما کمی زودتر برسد، شما آنجا هستید تا با او خوشوبش کنید و این خودش در روند کاری شما اهمیت دارد. اگر کمی زودتر راه بیفتید و بهموقع به محل کارتان برسید، کسی که با شما کار دارد معطل نمیشود پس شکایتی هم مبنی بر معطلی یا تلف شدن وقت از طرف اربابرجوع دریافت نخواهید کرد و سابقهتان نزد رئیس خراب نمیشود.
۸. همیشه از کارفرمای خود بپرسید انتظار چه نتیجهای را دارد
پرسیدن این سؤال از مدیر یا سرپرستتان به این معناست که شما یک قدم از سایر همکارانتان جلوتر هستید و موفقتر از ۹۵ درصد کارمندان خواهید بود. وقتی کارتان را بلد باشید و آن را به بهترین نحو انجام بدهید، کافی است بدانید مطلوبترین نتیجه در یک پروژهی کاریِ بهخصوص چیست، آن وقت همان هدف را دنبال کنید، پشتکار نشان بدهید و موانع را برطرف کنید تا درنهایت موفق شوید.
۹. راهحلها و پیشنهادهایتان را ارائه بدهید
اگر میخواهید یک کارمند نمونه باشید، دربارهی مسائل کاری و پروژههای مختلف بیتفاوت نباشید. ممکن است راهحلی که پیشنهاد میکنید یا راهکاری که ارائه میدهید درست نباشد، اما مهم این است که همکاران و مدیرانتان شما را بهعنوان یک فرد فعال بشناسند که کار و منافع سازمان برایش مهم است.
دوستان عزیزم درست است که متقاعد کردن دیگران کار مشکلی است اما کافی است بکوشید و اعتماد دیگران را جلب کنید آنوقت راهتان برای همیشه هموار میشود. معمولا برای هر مشکلی یک یا چندین راهحل وجود دارد ممکن است رئیس شما از راهحلتان خوشش نیاید اما سعی کنید درمورد حل مشکل مثبت اندیش باشید نه اینکه آیهی یأس بخوانید. از طرفی حواستان باشد که مشکلات زندگیتان را وارد محیط کارتان نکنید اگر نتوانید این دو را از هم تفکیک کنید و مشکلات شخصی راندمان کاریتان را پایین بیاورد، ممکن است از دید رئیس یا سرپرستتان، فرد ضعیفی جلوه کنید، پس برای پروژههای مهم سراغ شما نمیآیند و اصطلاحا شما را بازی نمیدهند چون آنها به باهوشترین و متعادلترین فرد گروهشان بهعنوان مشاور یا مجری کار نیاز دارند.
۱۰. وقت تلف نکنید
برای به نتیجه رساندن کار یا پروژهای که به شما محول شده است، دستدست نکنید. عزمتان را جزم کنید و کارتان را در مهلت تعیینشده تمام کنید. افراد دقیقهنودی معمولا جزو نمونهها نیستند پس دقیقهنودی نباشید چون رئیستان هم مانند هر فرد عادی دیگری تحملی دارد و اگر از کوره در برود، اصلا برای شُهرت کاری شما خوب نیست.
۱۱. سرتان فقط به کار خودتان باشد
حاشیهسازی، پرداختن به شایعات و سخنچینی در محیط کار جزو رفتارهای یک کارمند نمونه نیست، پس غیر از وظایفتان روی چیز دیگری تمرکز نکنید. هیچ کارفرمایی بابت شایعهپراکنی، سخنچینی و پرداختن به حاشیه، به کارمندانش حقوق نمیدهد. اگر دوست دارید با همکارانتان روابط خوب و صمیمانهای داشته باشید، در طول روز چند کلمه حرف زدن، ناهار خوردن یا معاشرت کردن با آنها اصلا اشکالی ندارد. ولی وقت گذراندن با همکاران در ساعات کاری و بهمدت طولانی، به کار شما لطمه وارد خواهد کرد. از طرفی معمولا رئیس این نوع رفتارها را زیر نظر دارد و تأثیر خوبی روی او نخواهد گذاشت چون وقتی یکی از کارمندان به سراغ همکارش میرود و او را به حرف میگیرد، در واقع هردو از تمرکز کامل روی کارشان بازمیمانند.
تصور کنید شما دارید با همکار خود حرف میزنید و همزمان رئیستان از آنجا عبور میکند و شما را میبیند. تا اینجا مشکلی پیش نمیآید، اما بهتر است زودتر حرفتان را تمام کنید و سر کارتان برگردید چون صورت خوشی نخواهد داشت اگر رئیستان برگردد و شما را باز هم در همان وضعیت ببیند. چون به نظر میآید از کارتان میزنید. درضمن اگر مشکلی پیش بیاید، ممکن است خدایی نکرده شما بهعنوان عامل اصلی شایعات یا حاشیهسازی بدنام شوید. هیچوقت در حضور رئیس، پشت سر همکارانتان حرف نزنید چون این کار نهتنها روش خوبی برای نزدیک شدن به او نیست بلکه یک رئیس چنین فردی را شخصی فریبکار یا توطئهگر تلقی میکند.
۱۲. همیشه فردی فعال باشید
دوستان عزیزم برای تبدیل شدن به یک کارمند نمونه باید بهقدری فعال باشید که هیچ کاری روی میزتان نماند. کارها را بهترتیب و درنهایت سرعت و دقت انجام بدهید.
۱۳. پوشش مناسب داشته باشید
یادتان باشد لباسی که برای محیط کارتان انتخاب میکنید، روی تصویری که از خودتان در ذهن همکاران و رئیستان بهوجود میآورید، تأثیر مثبت یا منفی دارد. از طرفی اگر شغلی دارید که مستقیما با اربابرجوع در ارتباط هستید، پوشش مناسب برای تحت تأثیر قرار دادن مشتری و نشان دادن ارزش کارتان، اهمیت ویژهای دارد.
۱۴. سرتان را بالا بگیرید و اعتمادبهنفستان را حفظ کنید
آرامش و اعتماد به نفس انرژی شما را برای پویایی در محیط کار بیشتر میکنند و باعث میشوند مطمئن و کاربلد به نظر برسید.
۱۵. برای انجام پروژههای کاری داوطلب و فعال باشید
دوستان عزیزم وقتی در محل کارتان صحبت از انجام یک پروژه میشود، نگران این نباشید که آخر کار چه کسی مورد تعریف و تمجید قرار میگیرد، رئیستان خیلی بیشتر از آنچه فکرش را میکنید به همهچیز آگاه است. به فکر کارِ تیمی باشید و تکرَوی را فراموش کنید. بگذارید افتخارِ بهانجامرساندن یک پروژه برای کل تیمتان باشد. با داوطلب شدن برای شرکت در یک پروژه، دستتان باز است و میتوانید انتخاب کنید که کجای بازی باشید. بههرحال وقتی قرار است بخشی از مسئولیت کار را برعهده بگیرید، بهتر است یکی از اولین کسانی باشید که برای انجام آن کار پا پیش میگذارد.
۱۶. در محل کارتان زیاد با تلفن صحبت نکنید
محل کار همانطور که از نامش برمیآید، محل پرداختن به کار و مسئولیتهای شغلی است. پس گوشی تلفنتان را در کشوی میز بگذارید و سعی کنید فقط در موارد ضروری از تلفن استفاده کنید.
۱۷. تا پایان ساعت کاریتان به انجام وظیفه ادامه بدهید
دوستان عزیزم کارمند نمونه مانند دیگر کارمندان ۱۵ تا ۲۰ دقیقه مانده به پایان ساعت کاری، محل کارش را ترک نمیکند. چنددقیقهی پایانیِ روز کاری که سرتان خلوت است، میزتان را سروسامان بدهید و برای کارهای فردابرنامه ریزی کنید.
۱۸. کارمندان جدید را راهنمایی و تشویق کنید
وقتی کارمندان جدید و جوانتر شروع به کار میکنند، آنها را راهنمایی و تشویق کنید. یادتان نرود که خودتان هم زمانی تازهوارد و ناشی بودهاید. بهعنوان یک مربی ایفای نقش کنید و اگر میبینید کسی کارش را خوب انجام نمیدهد، سعی کنید کمکش کنید. لازم نیست بهجای کسی کار کنید، حواستان باشد افرادی که از دیگران سوءاستفاده میکنند و مسئولیتهایشان را به گردن دیگران میاندازند، با افرادی که برای انجام کارشان به کمک نیاز دارند، تفاوت دارند. دوستان عزیزم در برابر تازهواردها به کلماتی که استفاده میکنید، دقت کنید. تلاش کنید فضا دچار نارضایتی، ناراحتی یا اختلافات بین فردی نشود. بدگویی و حاشیه هم که طبق معمول ممنوع است!
۱۹. پذیرش، کلید اساسی پیشرفتهای کاری است
در برخی موارد نباید بحث کنید. سیاستهای کلی سازمان یا محل کار شما، به رؤسا و کارفرمایانتان مربوط میشود. بنابراین، اگر به مواردی برخوردید که به نظرتان یک جای کار ایراد دارد، سعی کنید تصمیمات و رویکرد رئیستان را درک و قضاوت کردن را متوقف کنید. سیاستهای کلی هر کسبوکار یا یک سازمان از منافع کلی آن پیروی میکند. سعی کنید در برخی مسائل دخالت نکنید و طبق اصول سازمان پیش بروید.
۲۰. قدرشناس باشید
تشکر کردن چه از رئیستان و چه از دونپایهترین کارمند یا کارگر محل کارتان، خوبی شما را میرساند و برایتان احترام میآورد. یادتان باشد، قدردانی از افراد به آنها انگیزه میدهد تا با جانودل کاری را که از دستشان بر میآید، برای شما انجام بدهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
...